سرقتهای سریالی خودرو با تهدید کلت کمری
شش مرد که در پوشش مسافر، با تهدید اسلحه خودرو میدزدیدند پای میز محاکمه ایستادند
هفت صبح| رسیدگی به این پرونده از اوایل سال ۱۴۰۲ به دنبال شکایت راننده یک دستگاه پژو آغاز شد.او که به پلیس آگاهی رفته بود گفت: من با ماشین مسافر کشی میکنم .یک مرد را در حوالی جاده کهریزک سوار ماشین کردم. اما او در بین راه به رویم اسلحه کشید و مرا تهدید به مرگ کرد.من که ترسیده بودم بدون هیچ مقاومتی ماشین را به او تحویل دادم و او در بیابانهای کهریزک مرا از ماشین پیاده کرد و ۵۰ هزار تومان پول به من داد تا بتوانم خودم را به خانه برسانم.
با این شکایت تحقیقات پلیسی آغاز شد.زمان زیادی از نخستین شکایت نگذشته بود که راننده جوانی به پلیس آگاهی رفت و گفت خودرو وی از سوی یک مسافر نما با تهدید کلت کمری دزدیده شده است .او نیز میگفت دزد جوان او را در بیابانهای حاشیه تهران از ماشین پیاده کرده و به او یک تراول ۵۰ تومانی داده تا بتواند به خانهاش برگردد.
سرقتهای سریالی
در حالی که شمار سرقتها به ۴ فقره رسیده و فرضیه سریالی بودن آن قوت گرفته بود ماموران یکی از خودروهای سرقتی را شناسایی و راننده آن به نام سخی را بازداشت کردند. این مرد سعی داشت با دروغگوییهایش پلیس را گمراه کند اما شاکیها در مواجهه حضوری او را شناسایی و به عنوان دزد خودرویشان معرفی کردند.در این میان مشخص شد او یک پسر افغان را نیز به دام انداخته است و گوشی موبایل او را نیز دزدیده است .
سخی تحت بازجویی قرار گرفت و پنج همدستش را لو داد . به این ترتیب شش عضو این شبکه به اتهام سرقت مسلحانه در شب با تهدید کلت کمری و همچنین حمل و نگهداری اسلحه در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه پنج مرد شاکی یک به یک روبهروی قضات ایستادند و برای متهمان اشد مجازات خواستند. نخستین شاکی مردی جوان بود که در جایگاه ویژه ایستاد. این شاکی گفت :من هنرمند هستم و یک کارخانه سنگ دارم .بیشتر اوقات وقتی برای سرکشی به کارخانهام میرفتم مسافرهای بین راهی را با هدف خیرخواهی سوار ماشین میکردم .آن روز هم یک زن و مرد جوان را در باقرشهر سوار ماشین کردم.
همان موقع یک مرد افغان خواست تا او را هم به اسلامشهر برسانم. من هم قبول کردم .وقتی زن و مرد جوان از ماشین پیاده شدند ،مرد افغان خواست تا به سمت جاده شورآباد بروم .اما در بین راه به رویم اسلحه کشید و مرا تهدید به مرگ کرد. آنجا آنقدر خلوت و تاریک بود که به شدت ترسیده بودم .
من به او گفتم میتوانم او را در کارخانه خودم استخدام کنم و روزی ۵ میلیون تومان به او دستمزد بدهم .حتی از او خواستم شماره تلفن مرا در گوشی اش ذخیره کند و با من تماس بگیرد .اما گوش نکرد. او با تهدید مرا از خودرو ۴۰۵ صفر که به تازگی آن را خریده بودم پیاده کرد و ماشینم را به همراه ۳۰۰ میلیون تومان چک، گوشی موبایل و دریلی که در ماشین داشتم دزدید .
دومین شاکی گفت:من راننده اسنپ بودم که شانزدهم آبان ماه سال ۱۴۰۲ متهم ردیف اول را در شهرک کهریزک سوار ماشین کردم. اما در بین راه به رویم اسلحه کشید و مرا تهدید به مرگ کرد. چون میدانستم مقاومت بیفایده است از ماشین پیاده شدم. او برای اینکه بتوانم خودم را به خانه برسانم ۵۰ تومان پول نقد به من داد .
سومین شاکی گفت: یازدهم مهر ماه به دام افتاده و خودرو و گوشی موبایلش سرقت شده است.او در تشریح ماجرا گفت:میخواستم ماشینم را بفروشم .به همین خاطر آن را آگهی کرده بودم. سخی برای بازدید پیشم آمد و گفت دقایقی بعد با یک مکانیک برمیگردد. او حدود ۲ ساعت بعد با متهم دیگر سراغم آمد. ما سوار ماشین شدیم اما آنها مرا به سمت جاده معدن در حوالی قم بردند و با تهدید اسلحه ماشینم را دزدیدند.
چهارمین شاکی گفت: من دو متهم را در حوالی شهرری سوار ماشین کردم تا به سمت کهریزک ببرم .قرار بود آنها ۸۰ هزار تومان به من کرایه دهند. اما گفتند آنها را در مقابل یک دامداری پیاده کنم. به محض توقف آنها از ماشین پیاده شدند و به رویم اسلحه کشیدند و خواستند تا سوئیچ را به آنها بدهم .میخواستم سوئیچ را به بیرون از ماشین پرتاب کنم اما آنها تهدید کردند به سمتم شلیک میکنند. به همین خاطر از ترسم ماشین و سوئیچ را به آنها دادم .آنها موقع فرار یک تراول ۵۰ تومانی از شیشه ماشین به بیرون پرتاب کردند و گفتند با این کرایه خودم را به خانه برسانم.من برای متهمان اشد مجازات میخواهم.
پنجمین شاکی پسر افغانی بود که در ماشین سرقتی به دام افتاده و گوشی موبایلش سرقت شده بود، که برای متهمان اشد مجازات خواست. با پایان اظهارات شاکیها متهمان یک به یک از خود دفاع کردند. نخستین متهم سخی بود که روبهروی قضات ایستاد و گفت: من از افغانستان به ایران مهاجرت کردم و کارت اقامت داشتم .اما مدتی قبل به خاطر سابقه کیفری اقامتم باطل شد .
متهم در تشریح این ماجرا گفت:من به اتهام مشارکت در قتل بازداشت شده بودم . دوستم به خاطر بدهی رفیقش را کشت و من چون همراه او بودم به اتهام مشارکت در قتل بازداشت شدم .اما بیگناه بودم که تبرئه شدم.او ادامه داد: من اتهام سرقت ماشینها را قبول دارم .اما کسی را اذیت نکردهام. من وقتی رانندهها را در بیابان از ماشین پیاده میکردم به آنها کرایه میدادم تا بتوانند خودشان را به خانهشان برسانند و شب را در بیابان نمانند. من با یکی از ماشینهای سرقتی در قم تصادف کردم و آن را همان جا رها کردم.
گوشیهای سرقت شده از رانندهها را نیز به یکی از همشهریهایم میفروختم. من و دوستانم با ماشینهای سرقتی مسافرکشی میکردیم و پس از مدتی برای اینکه به دام نیافتیم ماشینها را در خیابان رها میکردیم. یک بار هم وقتی سوار ماشین دوستم شده بودم او یک پسر نوجوان افغان را سوار ماشین کرد و با تهدید گوشی موبایل او را دزدید. من اتهام سرقت گوشی موبایل پسر افغان را هم قبول ندارم .
دومین متهم که احمد نام داشت منکر مشارکت در سرقتها شد و گفت :من اشتباهی بازداشت شدهام. من به عنوان چوپان کار میکردم و نمیدانم چرا ماموران مرا به اتهام سرقت بازداشت کردهاند. سومین متهم گفت: من بیگناه هستم.
یک بار میخواستم به خانه پدر زنم بروم که سوار پژوی سخی شدم .من اصلاً نمیدانستم آن ماشین سرقتی است. او در بین راه یک پسر نوجوان افغان را سوار ماشین کرد و با تهدید ،گوشی موبایلش را دزدید. من اصلاً از قصد او برای سرقت اطلاعی نداشتم .سه متهم دیگر نیز هیچ کدام از اتهاماتشان را نپذیرفتند و مدعی شدند همه سرقتها را سخی به تنهایی مرتکب شده است .
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.