شمارش معکوس برای قصاص مردی که زنش را زیر مشت و سیلی کشت
تحقیقات جنایی برای رازگشایی از ابعاد پنهان ماجرا کلید خورد
هفت صبح| رسیدگی به این پرونده از اواخر سال ۱۴۰۰ آغاز شد. مرد ۴۲ سالهای به نام امین با پلیس تماس گرفت و از قتل همسرش خبر داد.امین در تماس با مرکز فوریتهای پلیس ۱۱۰ به ماموران گفت: دیشب وقتی با همسرم درگیر شدم او را با ضربههای مشت کشتم. سپس فرزندم را شهرستان بردم و تحویل خانوادهام دادم .حالا آمدهام تا خودم را معرفی کنم .
بعد از ثبت این گزارش و به دنبال اظهارات این مرد بلافاصله ماموران کلانتری به خانه او واقع در یکی از محلههای پاکدشت رفتند و با جسد زن ۳۸ سالهای به نام شادی روبهرو شدند.به این ترتیب رسیدگی تیم جنایی به پرونده شروع شد و کارآگاهان پلیس آگاهی نیز به همراه تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی در محل وقوع جنایت حاضر شده و تحقیقات جنایی برای رازگشایی از ابعاد پنهان ماجرا کلید خورد.
در ابتداییترین بررسیهای کارشناسان تشخیص هویت علت مرگ شادی ضربه به سر تشخیص داده شد اما در ادامه جسد با دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت دقیق تامه فوت بعد از انجام آزمایشها و بررسیهای لازم از سوی کارشناسان و پزشکان سازمان پزشکی قانونی اعلام گردد.
اعتراف به قتل همسر
همسر شادی که در تماس با ماموران وقوع قتل را گزارش کرده بود، به ارتکاب جنایت اعتراف کرده و در همان محل وقوع جرم خود را تسلیم ماموران پلیس کرد.بازجوییها برای روشن شدن انگیزه قاتل آغاز شد و روند قانونی مرحله به مرحله طی شد تا اینکه متهم به بازسازی صحنه جرم پرداخت . متهم در تمام مراحل بازجویی در توضیح علت وقوع جنایت گفت: همسرم را در اوج عصبانیت کتک زده و ناخواسته موجب مرگ او شدم.با اعتراف صریح عامل جنایت، و پس از طی روال قانونی و تکمیل تحقیقات رسیدگی به پرونده در مرجع قضایی مربوطه ادامه پیدا کرد.
پشیمانی در دادگاه
امین در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. وقتی امین روبهروی قضات ایستاد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من قبلاً ازدواج کرده بودم و یک دختر ۱۳ ساله دارم. من و شادی سال ۹۷ با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. اما شادی همیشه با حرفهایش مرا میرنجاند. وقتی عصبانی میشد حرفهای تند و تیزی میزد تا خشم خودش را خالی کند اما اصلا با خودش فکر نمیکرد باعث چه خشم زیادی در من میشود. بارها به او گفته بودم وقت عصبانیت هر حرفی به زبان نیاور اما او باز هم با بد و بیراه گفتنهایش آتش خشم من را زیاد میکرد .متهم ادامه داد: من موقع دعوا همیشه سعی میکردم از خانه بیرون بروم تا او کمی آرام شود و خودم از روی عصبانیت دست به کار غیرقابل جبرانی نزنم.
متهم در ادامه راجع به روز حادثه گفت: بحثهای زن و شوهری گهگاه بین من و همسرم شدت میگرفت و هر بار مثل هر زن و شوهر دیگری حلش میکردیم.اما آن روز حرفهایی زد که کنترل اعصابم را از دست دادم و با مشت به سر و صورتش کوبیدم. یکباره متوجه شدم شادی بیهوش شده و روی زمین افتاده است.چندین بار شانههایش را تکان دادم اما حرکت نمیکرد و وقتی متوجه شدم نفس نمیکشد خیلی ترسیدم.
من از ترسم همان موقع دخترم را سوار ماشین کردم و به شهرستان بردم و او را تحویل خانوادهام دادم تا مراقبش باشند.سپس به پاکدشت برگشتم و خودم را به پلیس معرفی کردم. متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من زنم را دوست داشتم و نمیخواستم او را بکشم. او با حرفهایش مرا عصبی کرد و موجب شد کنترل اعصابم را از دست بدهم. حالا پشیمانم و تقاضای بخشش دارم .در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به قصاص محکوم کردند.