مرور پرونده| پایان شیرین در کش و قوس پروندههای جنایی
سرنوشت برخی پروندههای جنجالی حوزه جنایی با رهایی قاتل از چوبهدار همراه بود
هفت صبح| در میان اخبار حوادث، گاهی مخاطبان دلشان میخواهد متهم به مجازات قصاص برسد و گاهی دلشان میخواهد بخشیده شود تا از چوبهدار رهایی پیدا کند. در برخی از این پروندههای پر سروصدا، متهمان بهرغم تصور افرادی که اخبار پروندهشان را دنبال میکردند، از چوبهدار نجات پیدا کردند.
قتل دلخراش شیما 15 ساله
شیما، دختر 15سالهای که همراه پدر و مادرخواندهاش در شرق تهران زندگی میکرد، روز ۲۶مردادماه سال ۹۸ از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. در ادامه معلوم شد که شیما، آخرینبار در ترمینال بیهقی دیده شده است. بررسی دوربینهای ترمینال نشان میداد که او سوار یک خودروی پژو که رانندهاش مردی مسن بود، شده است. این مرد که بهلول نام دارد، احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت اما مدعی شد دختر نوجوان را چند خیابان آن طرفتر پیاده کرده و از سرنوشت او بیاطلاع است.
در جریان تحقیقات تکمیلی، بهلول اعتراف کرد که شیما را به قتل رسانده و جسد را در باغچه حیاط خانه صاحبخانهاش دفن کرده است. به این ترتیب ماموران راهی محل شدند و با پیدا شدن بقایای جسد شیما، اسرار ناپدیدشدن دختر 15ساله برملا شد. در جریان رسیدگی قضایی به این پرونده بود که معلوم شد پدر و مادر واقعی شیما در مشهد زندگی میکنند. آنها زمانی که دخترشان چند روز بیشتر نداشت، سرپرستی او را به زن و شوهری که فرزندی نداشتند، سپرده بودند. با اینحال، طبق قانون آنها اولیایدم شیما محسوب میشدند و حق شکایت و پیگیری پرونده را داشتند.
با شناسایی این زن و شوهر، آنها از قاتل شکایت کردند و خواستار قصاص او شدند. در شرایطی که قرار بود بهلول به اتهام قتل شیما در دادگاه محاکمه شود، پدر و مادر واقعی شیما با دریافت دیه، قاتل دخترشان را بخشیدند. بعد از اینکه اولیای دم از قصاص قاتل فرزندشان اعلام گذشت کردند، بهلول از چوبهدار فاصله گرفت اما به لحاظ جنبه عمومی جرم و به اتهام آدمربایی پای میز محاکمه رفت.
در حالی که ادله موجود در پرونده نشان میداد بهلول حدود دو ماه شیما را در خانه خود مخفی کرده و در این مدت اجازه بیرون رفتن به او نمیداده و همچنین شیما اجازه برقراری تماس هم نداشت؛ قضات دادگاه او را به تحمل هشت سال حبس محکوم کردند. بهلول پس از صدور این رای به حکم اعتراض کرد که پرونده به دیوانعالی کشور فرستاده شد اما قضات اعتراض او را نپذیرفتند و مهر تایید بر حکم صادرشده زدند. در این شرایط پرونده به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. بهلول اما در زندان نامهای نوشت و در خواست عفو داد. او گفت که سنش بالا رفته و دچار بیماریهای مختلف شده است. درخواست عفو او پذیرفته شد و بهلول چند روز قبل از زندان آزاد شد.
آزادی پزشک تبریزی بعد دو قتل
مهرماه سال ۱۳۹۵ پنج عضو خانواده یک پزشک تبریزی از جمله همسر، مادر، پدر، برادر و مادربزرگش دچار تنگی نفس شدند و همسر و مادربزرگ این پزشک، پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست دادند. همزمان با مرگ دو تن از اعضای خانواده این پزشک و مسمومیت سایر اعضای خانواده، تحقیقات ویژه جنایی برای رمزگشایی از این پرونده جنجالی آغاز شد و پس از مدتی با بازداشت این پزشک، پرونده وارد فاز جدیدی شد.
متهم ادعا میکرد غذاها نذری بوده اما ماموران در طی تحقیقات خود متوجه میشوند با فاصله کمی از محل کار متهم، غذای تلفنی وجود دارد. با توجه به اینکه در روبهروی غذای تلفنی موردنظر، دوربین مداربسته وجود داشت، فیلم دوربین مداربسته سریعا اخذ، بازبینی و مشخص میشود که علیرضا حوالی ساعت یک به غذای تلفنی مذکور مراجعه و پس از دادن سفارش به صورت پیاده محل را ترک و حدود یک ساعت بعد با خودرو مجددا به محل مراجعه و بعد از گرفتن شش پرس غذا، محل را ترک میکند.
اما متهم به نام علیرضا صلحی رو به بازپرس میگوید: «آن روز چون فردی که قرار بود غذاهای نذری را بیاورد، دیر کرده بود و من هم از قبل به خانوادهام گفته بودم که ظهر برایتان غذای نذری خواهم آورد؛ بنابراین، به صورت پیاده به غذای تلفنی که دوتا کوچه پایینتر از کلینیک محل کارم بود، رفته و غذا سفارش دادم تا موقع خروج از محل کار، غذاها را تحویل بگیرم.»
متهم در ادامه گفت: «غذاهای خریداریشده را به منزل بردم، چون فردی که قرار بود غذاهای نذری را بیاورد آن روز اصلا به کلینیک نیامد. چون به خانوادهام قول غذای نذری را داده بودم، به دروغ اعلام کردم که غذاها نذری هستند.» همچنین متهم در بازجوییهای صورت گرفته اقرار میکند که با همسرش دچار اختلافات شدید بوده و در معرض طلاق بودهاند اما به جهت حفظ آبرو، مجبور به ادامه زندگی بودند. کیفرخواست این پرونده در فروردین سال ۹۶ صادر و پرونده به دادگاه ارسال شد. اما متهم بعد از گذشت حدود هشتسال از وقوع حادثه موفق به جلب رضایت اولیایدم شده و از زندان، آزاد شد.
آزادی قاتل سریالی معتادان
قاتل سریالی ۱۶مرد معتاد، مدتی قبل و بعد از ۲۸سال حبس، از زندان آزاد شد. رسیدگی به این پرونده از سال ۷۵ با کشف جسد سوخته مردی در یکی از باغهای اطراف شهریار آغاز شد؛ در ادامه پلیس با جسد دومی مواجه شد که اینبار نیز مرد معتادی با جسمی نوک تیز به قتل رسیده بود و قاتل پس از به آتش کشیدن جنازه، آن را رها کرده بود.
در ادامه تحقیقات کارآگاهان جنایی با ۱۶جسد سوخته مواجه شدند؛ اجسادی که آزمایشات پزشکیقانونی نشان میداد، همه آنها اعتیاد به مواد مخدر داشتهاند؛ بنابراین احتمال اینکه قاتل قربانیانش را به خاطر معتاد بودنشان انتخاب کرده، قوت گرفت و اعتیاد انگیزه اصلی قاتل به حساب میآمد. در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، پسر یکی از قربانیان به پلیس مراجعه کرد و سرنخ اصلی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد.
او گفت: «مرد ۴۸سالهای را میشناسم که به نظر مشکوک میآید. امروز او را دیدم که ساعت پدرم را بهدست داشت و تصور میکنم که او قاتل پدرم است.» با اطلاعاتی که پسر مقتول در اختیار ماموران قرار داد، اکبر بازداشت شد. اکبر در تحقیقات اولیه، ابتدا به قتلهای سریالی معتادان به خاطر انتقامگیری اعتراف کرد اما در مراحل بعدی منکر قتلها شد و ادعا کرد که ساعت را از مردی ناشناس خریداری کرده است.
با کنار هم قرار دادن مدارک و شواهد و باتوجه به اعتراف اولیه متهم، او محاکمه و به درخواست خانواده سه نفر از مقتولان که شناسایی شده بودند به قصاص محکوم شد. سرانجام با پرداخت دیه یکی از قربانیان و با گذشت ۲۸سال از حبس مرد زندانی و از آنجایی که خانواده دیگر مقتولان هیچ درخواستی نداشتند، متهم از زندان آزاد شد.
رگبار مرگ در قلعه حسن خان
شهریور سال 88، مرد 67سالهای به نام محمد که به محمد دوریالی معروف بود، بعد از کشتن دختر همسایهشان و همچنین همسر و دختر خودش به پشت بام خانهاش رفت و رگبارهای مرگبار را بر سر مردم کوچه و خیابان شلیک کرد. در این حادثه هولناک، دو کودک رهگذر و دوست پسر همسایه هم به قتل رسیدند و شمار قربانیان به شش نفر رسید. همچنین 12نفر در این حادثه مصدوم شدند. متهم از اولین بازجوییها تا به امروز که نزدیک به 12سال از وقوع حادثه میگذرد، انگیزه خود را از این جنایت، دفاع از شرف و فساد قربانیان اعلام کرد اما هرگز نتوانست دلیلی برای اثبات تهمتی که به قربانیان زده بود، ارائه دهد.
این متهم الان 80سال سن و 14فرزند از دو زن دارد
متهم در تشریح جزئیات جنایت گفت: «مدتی بود که خانه امرا به پدر محمد و فاطمه اجاره داده بودم. آنها همیشه در خانهشان رفتوآمد داشتند و مهمانیهایشان باعث شده بود همسایهها به من نیش و کنایه بزنند. میگفتند در خانهات، خانه فساد راه افتاده است. کار به جایی رسیده بود که همسر و دختر خودم هم به خانه آنها رفتوآمد میکردند. من چندینبار به همه آنها اخطار دادم.»
او در مورد روز حادثه گفت: «حدود 1200گلوله، یک کلاشینکف و دو کلت کمری داشتم که از قبل خریده بودم. آن را همراه خود برداشتم و به خانه همسایه رفتم. گاز اتر هم داشتم که اول آن را در خانهشان زدم و به بچههای او یعنی فاطمه و محمد شلیک کردم. فاطمه کشته شد و محمد مصدوم شد. همسرم و دخترانم را هم به رگبار بستم. همسرم به نام زهرا و یکی از دخترانم به نام صدیقه که دانشجوی پزشکی بود، کشته شدند و دختر دیگرم، نقص عضو شد.
بعد به پشتبام رفتم، فقط چند تیر هوایی زدم که همه دور شوند. چند گلوله به کسانی که نزدیک بودند، اصابت کرد و مصدوم شدند. بعد چند جوان که دوستان محمد بودند با چوب و چماق به پشت آمدند. من یکی از آنها را میشناختم و میدانستم با محمد، دست به کارهای فاسد میزنند. برای همین به او که اسمش پیام بود، شلیک کردم و او هم کشته شد.»
دو کودک خردسال هم که از رهگذران کوچه بودند با شلیک متهم به قتل رسیدند که آن را گردن نگرفت: «آنها فاصله دوری از من داشتند و امکان ندارد گلولههای اسلحه من به آنها اصابت کرده باشد.» بچه های متهم که ولیدم مادرشان بودند اعلام بخشش کردند و ولیدم دختر متهم هم خودش است. دو شاکی پرونده هم تقاضای دیه کردهاند و بقیه پرونده را بلاتکلیف گذاشتهاند. برای همین متهم با گذشت 15سال از وقوع جنایت هنوز در حبس است.