مرور پرونده| قتلهایی با بهانههای دمدستی، از املت پر رب تا غر غر
گاهیاوقات یک دلیل ناچیز، خشم زیادی ایجاد میکند که در نهایت منجر به کشتهشدن یک انسان میشود
هفت صبح| «انگیزه» در پروندههای جنایی یکی از مهمترین ارکان شیوههای کشف و اثبات جرم است. اختلافات ریشهدار قدیمی، بدهبستانهای مالی و مسائل ناموسی میتوانند تبدیل شوند به بذر کینه در دل افراد و در نهایت طراحی و اجرای یک سناریوی جنایی اما انگیزه رقمزدن یک جنایت همیشه هم تا این حد، جدی و عمیق نیست؛ بلکه در موارد بیشماری از پروندههای جنایی، ستاندن جان یک انسان با دلایل سطحی و پیشپاافتاده رقم میخورد.
قتل به خاطر هزینه بوکسل
اوایل دیماه سال ۱۴۰۲، خبر کشف یک جسد ناشناس در حوالی گرمدره کرج به مرکز فوریتهای پلیسی 110 اعلام شد و بلافاصله کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی برای بررسی موضوع به محل حادثه اعزام شدند. در بررسیهای اولیه کارآگاهان مشخص شد، مقتول در محل دیگری به وسیله چاقو به قتل رسیده و قاتل با بستن جسد او به خودرو، او را به محل کشف جسد منتقل کرده است.
با انجام اقدامات پلیسی و اطلاعاتی صورت گرفته در محل کشف جسد، کارآگاهان موفق به شناسایی قاتل شدند و با ردزنی مخفیگاه او در شهر تهران، با هماهنگی مقام قضایی او را دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به پلیس آگاهی، ضمن اقرار به قتل عنوان کرد: «روز حادثه خودروی او در اتوبان دچار نقص فنی شد که از مقتول درخواست کرد خودرویش را تا منزل بکسل کند؛ اما پس از رسیدن به مقصد بر سر هزینه انتقال خودرو اختلاف پیدا کردند و در یک زدوخورد با ضربه چاقو، مقتول را به قتل رساند و جسد او را در بیابانهای اطراف گرمدره رها کرد.»
قتل به خاطر املت پر رب
۱۴فروردینماه امسال رسیدگی به قتل مسلحانه زن جوانی در شهرک صنعتی آخولا واقع در اطراف شهرستان تبریز در دستور کار تیم جنایی این شهرستان قرار گرفت. همسر این زن در تماس با مرکز فوریتهای پلیس 110 اعلام کرده بود که با جسد غرق در خون همسرش در محل سکونتشان واقع در یک اتاقک نگهبانی در شهرک صنعتی مواجه شده است. جسد زن جوان در اتاق خواب خانهاش در حالی افتاده بود که یک اسلحه شاتگان کنار جسد رها شده بود.
بررسیهای تیم تشخیص هویت حکایت از این داشت که زن جوان با اصابت گلوله شلیکشده از همین اسلحه، جان خود را از دست داده است. ادله و قرائنی در تحقیقات به دست بازپرس جنایی رسید که حکایت از ضدونقیضگویی شوهر مقتول داشت؛ به اینترتیب، دستور بازداشت این مرد جوان صادر شد. متهم در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت:
«روز حادثه، همسرم برای صبحانه املت درست کرده بود؛ به او گفتم، اینقدر در املت زیاد رب ریختهای که بدمزه شده است. همین انتقاد من، نقطه شروع آغاز بحثی بین ما شد. سپس به حدی عصبانی شدم که برای تهدید همسرم و ساکت کردن او اسلحه را دست گرفتم و سمت او نشانه رفتم. نمیدانم چه شد که ماشه را چکاندم. ناگهان زنم غرق در خون روی زمین افتاد.» با این اعتراف، متهم برای طی روال قانونی راهی زندان شد.
قتل همکار به خاطر کلمن آب
پاییز سال ۹۶ مرد جوانی همکار ۵۰سالهاش به نام رضا را در شهرک گلستان با ضربات چاقو کشت و ساعتی بعد خودش را تسلیم قانون کرد. متهم در تشریح ماجرا گفت: «قبول دارم رضا را کشتم اما باور کنید خصومتی با او نداشتم و در یک لحظه نتوانستم خشمم را کنترل کنم. من و رضا سالها بود که با هم همکار بودیم. ما هر دو در اتاقک نگهبانی یک مجتمع مسکونی کار میکردیم و بعضی شبها آنجا میماندیم. آن روز، او از من خواست تا کلمن آب را پر کنم اما چون خسته بودم، قبول نکردم و بهانه آوردم. ولی رضا با تندی به من گفت، باید کلمن را پر کنم.
من با بیاعتنایی جوابش را دادم و او که عصبانی شده بود غذای مرا که چند سیبزمینی پخته بود دور ریخت. من او را هل دادم و درگیری بین ما بالا گرفت. رضا لیوانی را به سمتم پرت کرد و من اتاق را ترک کردم. چند دقیقه بعد وقتی برگشتم او به صورتم سیلی زد و گفت دیگر حق ندارم به آنجا برگردم. او میگفت اخراج شدهام. من هم در اوج عصبانیت چاقویی را برداشتم و یک ضربه به شکم او زدم. همان موقع چاقو شکست. به همین خاطر با چاقوی شکسته ده ضربه دیگر به شکم او زدم.»
قتل به خاطر یک طوطی
یکی از عجیبترین انگیزهها برای ارتکاب جنایت، «طوطی کاسکو» بود. ماجرا از این قرار بود که جوانی یک طوطی کاسکو به دوستش امانت داد. دو هفته از این اتفاق گذشت و صاحب طوطی، نزد دوستش رفت تا پرنده را تحویل بگیرد اما او حاضر به پسدادن پرنده نشد.
آن روز دعوایی میان دو دوست شکل گرفت که به قتل یکی از آنها منجر شد. این جنایت اردیبهشت سال ۹۳ رخ داد و قاتل که فراری شده بود بعد از ۵ماه فرار دستگیر شد. او در بازجوییها گفت: «مقتول دوست صمیمیام بود. او شب حادثه پیش من آمد و گفت طوطیاش را میخواهد. من گفتم طوطی داخل اتاق است و پدر و مادرم خواب هستند و نمیتوانم الان طوطی را پس بدهم. او عصبانی شد و با هم درگیر شدیم و این جنایت رخ داد.»
قتل به خاطر تفاله چای
هشت سال پیش بود که مردی جوان پس از نوشیدن یک فنجان چای، قربانی دعوایی عجیب شد. او پس از نوشیدن چای، تفاله آن را از پنجره بیرون ریخت. تفاله روی سر یکی از همسایهها فرود آمد و همین انگیزه جنایت شد. عامل جنایت که مردی مغازهدار بود، پس از دستگیری گفت: «مقتول در ساختمان بالای مغازهام سکونت داشت. آن روز مقابل مغازهام ایستاده بودم. ناگهان احساس کردم که چیزی روی سرم افتاد. بالا را که نگاه کردم مرد همسایه را دیدم. او با وجود اینکه من در آنجا ایستاده بودم، تفاله چای خود را به پایین ریخت و همین باعث عصبانیت من شد و با او درگیر شدم و ناخواسته وی را به قتل رساندم.»
قتل بهخاطر کبوتر
«کبوتر» یکی دیگر از انگیزههای عجیب است که تا حالا باعث تشکیل چند پرونده قتل شده است. یکی از آنها چند سال پیش اتفاق افتاد. قاتل، جوانی به نام سیامک بود که شب حادثه به پشتبام خانه عمویش رفته و مشغول کشیدن قلیان شد. همان لحظه تعدادی از کبوترهای پسرهمسایه روی پشتبام آنها نشست. سیامک و پسرعموهایش کبوترها را پر دادند که همین کارشان باعث درگیری آنها با پسرهای همسایه شد. دعوا حتی به خانوادههای دو طرف هم کشیده شد. در نهایت سیامک که نتوانسته بود خشمش را کنترل کند، جان مرد همسایه را گرفت.
قتل به خاطر یک اسپیکر
یکی دیگر از حادثههای باورنکردنی، قتل دوست به خاطر یک اسپیکر بود. ماجرا از این قرار بود که مقتول، اسپیکر خود را به دوستش امانت داده بود اما وی حاضر به برگرداندن اسپیکر نمیشود. این دو دوست بر سر این موضوع عجیب با هم درگیر میشوند و حتی شاهدان هم نمیتوانند به دعوایشان، پایان دهند. ناگهان قاتل که حاضر به برگرداندن اسپیکر نبود، به سمت مقتول هجوم برد و جانش را گرفت.
قتل بر سر غرغر کردن
غرغر کردن نیز دلیل عجیب و باور نکردنی قاتلی بود که ناخواسته جان دوستش را گرفت. ماجرا از این قرار بود که اردیبهشت امسال مردی ناپدید شد و چون آخرینبار با یکی از دوستانش قرار داشت، ماموران وی را دستگیر کردند. او دربازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «مقتول از دوستانم بود که حالش خوب نبود و میخواستم او را به دکتر ببرم. آن روز هرجا رفتیم تا دوستم را بستری کنیم، تخت خالی پیدا نشد.
از سوی دیگر من معتاد بودم و میخواستم مواد بکشم. ناچار شدم بین راه توقف کنم تا کمی مواد مصرف کنم. دوستم اما مدام غر میزد و بهانه میگرفت. میگفت نمیتواند صبر کند و باید هرچه زودتر او را به دکتر ببرم. ناگهان عصبانی و کلافه شدم و سنگی به سمتش پرتاب کردم تا او ساکت شود اما در اوج ناباوری، دوستم خونین روی زمین افتاد و جان باخت.»