مرور پرونده| یک باگ در نقشهجنایی تو را به دار میکشد!
در طراحی سناریوهای حساب شده برای قتل گاهی اوقات یک اشتباه ساده دست قاتل را رو میکند
هفت صبح| آنها فکر میکردند که حساب همه جای ماجرا را کردهاند.قاتلانی که از مدتی قبل از جنایت ارتکابیشان نقشه جنایت را در ذهنشان طراحی کرده بودند و برای هر قدم از اجرای نقشه ماهرانه خود فکری کرده بودند تا رد پایشان باقی نماند.اما حقیقت این است که حتی در حساب شدهترین نقشههای جنایی قاتل همیشه با یک اشتباه ساده دست خودش را رو میکند و همین باعث میشد به دام افتاده و اگر نتواند رضایت اولیای دم را جلب کند کارش به چوبه دار کشیده شود.
افشای راز قتل با زمزمههای درگوشی
تیر ماه سال 99 دو متهم که در یک پرونده قتل تحت تعقیب بودند وقتی برای کسب اطلاعات درباره وضعیت پروندهشان مخفیانه بهدادسرای جنایی تهران رفته بودند با هوشیاری مأمور حفاظت دادسرا به دام افتادند.«تا شناسایی نشدهایم، بهتر است از اینجا برویم» اگر چه این جمله را مرد جوان زیر گوش دوستش زمزمه کرد اما مأمور حفاظت که از ابتدای حضور این دو مرد در دادسرا به آنها مشکوک شده بود، این جمله را شنید و مطمئن شد که آنها ریگی به کفش دارند.
از وقتی که دو مرد وارد دادسرا شده بودند، مدام به سراغ خانوادههای متهمان پرونده قتل مرد نانوا رفته و از آنها سؤالاتی میپرسیدند. بدین ترتیب هر دو مرد جوان که ماسک بهصورت داشتند بازداشت شده و وقتی از متهمان خواسته شد تا ماسک بهداشتی را که به روی صورت دارند بردارند راز هویت آنها برملا شد.چهره دو مرد برای بازپرس جنایی آشنا بود، عکس آنها در پرونده روی میز و اسمشان در لیست متهمان فراری پرونده قتل مرد نانوا قرار داشت.مقتول این پرونده مرد ۷۶ سالهای بود که عضو اتحادیه نانواها و از افراد ثروتمند بود. وی روز ۱۷ خرداد همان سال به طرز هولناکی کشته شد و جسدش را در کانال آب انداخته بودند..
سردسته این باند جنایتکار مرد جوانی بود که نانوایی مقتول را اجاره کرده اما به خاطر مشکلاتی مجبور به فسخ قرارداد شده بود و به همین خاطر ضرر و زیان زیادی متحمل شده و کینه مالک را به دل گرفته بود. او از دوستانش خواسته بود به خانه این مرد دستبرد بزنند اما وقتی ناکام ماندند نقشه ربودن او را طراحی و اجرا کرد. مردان تبهکار که از سوی مستأجر انتقامجو اجیر شده بودند زمانی که گروگانشان را به خانه باغ بردند باز هم به پول نرسیدند و او را کشتند و بین راه جسدش را در کانال آب بزرگراه امام علی(ع) انداختند.با دستگیری دو نفر از متهمان و اعترافات آنها ردیابی برای دستگیری دو متهم فراری دیگر ادامه داشت تا اینکه آنها نیز با پای خود به دام افتادند.
رد خون راز قتل را لو داد
آذر ماه سال 1400 بود که زن میانسالی از مفقود شدن ناگهانی پسر 20 سالهاش با خبر شد.فرهاد 20 ساله که با پدر و نامادریاش زندگی میکرد یکدفعه غیبش زده بود و چند روز خبر به قتل رسیدن به دست نامادری به گوش مادر فرهاد رسید.چند روز بعد جسد فرهاد داخل یک گونی در نزدیکی خانهشان توسط یک رهگذر کشف شد.رسیدگی به پرونده در دستور کار بازپرس جنایی قرار گرفت و با تیزهوشی بازپرس محمدتقی شعبانی که رد خون بر جا مانده از گونی را دنبال کرد، به خانه پدری فرهاد رسید
و همین کافی بود که به اهالی خانه یعنی پدر و نامادری مظنون شده و آنها بازداشت شدند.سپس نامادری فرهاد به قتل اعتراف کرد.این در حالی بود که او جسد را در یک گونی قرار داده و با سختی به سر خیابان کشیده بود تا بتواند راز قتل را مخفی کند.مادر فرهاد در توضیح این جنایت گفته بود: «بعد از اینکه پدر و نامادری فرهاد بازداشت شدند، نامادریاش به قتل فرهاد اعتراف کرد.او ادعا کرده بود که فرهاد با حضور او در خانه پدرش مخالف بوده و برای همین با هم مشکل داشتیم و من او را کشتم.»
مادر فرهاد در ادامه گفت:« قاتل فرهاد گفته بود شب حادثه در آرامش شام و میوه خوردند و بعد که فرهاد طبقه بالای خانه رفت و خوابید، او سراغش رفته و او را به قتل رساند.مطابق نظریه پزشکی قانونی و اظهارات متهم ،او ابتدا با میله آهنی چند ضربه به سر فرهاد زده بود و سپس با چاقو یک ضربه به سینه او و ضربه دیگری هم به پشت کمرش زده بود.بعد هم سرش را بریده بود.وقتی جسد فرزندم را دیدم او را به سختی شناختم.»پدر فرهاد از قصاص متهم گذشت کرده است و اعلام کرده که تقاضای دیه هم ندارد.اما مادر فرهاد تقاضای قصاص قاتل فرزندش را دارد.
افشای راز قتل با بوی آویشن
اواسط اردیبهشت ماه سال 1401 بود که ماموران پلیس شهرری کشف تکههای جسد انسان در سطل زباله یکی از محلههای شهرری به بازپرس کشیک قتل اطلاع دادند. بازپرس در اولین مشاهدات خود ملحفه گلداری دید که دور تکههای جسد پیچیده شده بود. جسد مثله شده داخل نایلون بزرگ مشکی رنگ بود و وقتی بازپرس کمیبیشتر دقت کرد، متوجه شد پودری اطراف جسد و داخل نایلون مشکی وجود دارد که بوی آویشن میداد.
هم زمان با تیم جنایی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران هم در صحنه حضور داشتند و مشغول بررسی دوربینهای مدار بسته موجود در محل شدند و بازپرس هم مشغول بررسی موقعیت محلهای شد که جسد در آن کشف شده بود.در حالی که کوچههای اطراف را بازبینی میکرد متوجه شد که یک جوان لاغر اندام در حال انتقال کیسههای حاوی ادویه به داخل یک سمند است.چند سوال ساده کافی بود که بازپرس متوجه شود راننده سمند، راننده تاکسی اینترنتی است که جوان لاغر اندام به نام علی مسافر او بود.
علی در حال انتقال کیسههای ادویه از داخل خانهاش به خودرو سمند بود که بازپرس از او در مورد ادویه پرسید و او گفت در اطراف حرم دستفروشی میکند و ادویه را در کیسههای کوچک بسته بندی کرده و میفروشد. هنوز بوی آویشن پاشیده شده به جسد در مشام بازپرس میپیچید.از علی پرسید در میان این ادویهها آویشن هم داری که علی گفت دارد.بازپرس از او خواست کیسه آویشن را باز کند و دیگر مطمئن شد بویی که از جسد استشمام کرده بود همان بوی آویشن است.
همین کافی بود که در ذهن خود نخ ارتباطی میان این دستفروش و جسد کشف شده حس کند و از جوان درخواست کرد با هم به خانه او بروند.وارد راه پلههای خانه علی که شدند، باز همان بوی آویشن در مشام بازپرس پیچید.خانه تمیز بود و آثار خون در هیچ جای خانه دیده نمیشد.مشعل کوچکی روی اجاق گاز خانه بود.بازپرس باقری همان طور که هال خانه، اتاقها و حتی سرویس بهداشتی و حمام را بررسی میکرد، از علی در مورد شغلش و اینکه در این خانه با چه کسانی زندگی میکند سوال میکرد که علی گفت پدر و مادر و 2 خواهر کوچکش به سفر رفتهاند.
بازپرس میخواست از خانه خارج شود که یکدفعه چشمش به یک نایلون مشکی گوشه آشپزخانه خورد که دقیقا شبیه همان نایلونهایی بود که تکههای جسد در آن جاسازی شده بود.سراغ نایلون مشکی رفت و آن را برگرداند تا ببیند درون آن چیست.ناگهان محتویات درون بدن انسان آغشته به مقدار زیادی خون به لباس و دست و پای بازپرس پاشید.
همان جا علی 20 ساله بازداشت شد و با اعلام بازپرس کارآگاهان اداره آگاهی و افسر پرونده در محل حاضر شدند.علی به قتل و مثله کردن جسد اعتراف کرد.او تکههای جسد را طی 2 روز از خانهاش خارج کرده بود. هنوز یک کیسه از بقایای جسد را خارج نکرده بود.میگفت چون احشا داخلی بدن جسد خیس بود قصد دفن کردن آن را داشت که دیگر فرصت نکرد آن را خارج کند و دستگیر شد.
علی بارها به قتل اعتراف کرده و جزئیات ماجرا را شرح داده است.او در آخرین جلسه بازجویی بار دیگر در شرح ماجرا گفت:«مدتی قبل با مقتول 35 ساله آشنا شدم.او یکی از مشتریان من بود که سر صحبت را باز کرد و گفت دستفروشی شان آدم را پایین میآورد و به من کار خوبی پیشنهاد داد.
آدم خوبی به نظر میرسید و برای همین فکر کردم واقعا میتواند برایم کار خوبی پیدا کند.همین باعث شد شب حادثه او را به خانهمان دعوت کردم.وقتی به خانهمان آمد متوجه سوءنیت او شدم.به من پیشنهاد بیشرمانه داد و قصد سوءاستفاده از من را داشت.من هم عصبانی شدم و با او درگیر شدم.در جریان درگیری چاقویی برداشتم و به گردنش ضربهای زدم.بعد متوجه شدم که به قتل رسید.»
متهم در ادامه گفت:«نمیخواستم کسی متوجه این ماجرا شود برای همین جسد را داخل حمام بردم و مشغول تمیز کردن خانه شدم.پاک کردن خونها از روی فرش و در و دیوار خانه تا نیمه شب طول کشید و بعد سراغ جسد که داخل حمام بود رفتم و سرش را جدا کردم.
صبح روز بعد سر جسد را داخل سطل زباله انداختم و سر کار رفتم.وقتی بعد از ظهر به خانه برگشتم با چاقو جسد را تکه تکه کردم و صبح روز بعد قسمتی دیگر از جسد را به یک سطل زباله دیگر انداختم.» بنا بر این گزارش؛ متهم در آخرین دفاع خود از این حادثه اظهار پشیمانی کرد.