ربودن خانم ناخنکار توسط مدیر سالن زیبایی
زن جوان مردی را اجیر کرد تا کارمند سابقش را برباید و تحویل پلیس دهد.
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| مدتی قبل زن جوانی با مراجعه به کلانتری پیروزی شکایت خود را از مدیر یک سالن زیبایی که قبلا در آنجا کار میکرد به اتهام آدمربایی مطرح کرد.این زن در طرح شکایت ابتدایی خود گفت:
«مدیر سالن زیبایی فردی را اجیر کرده بود که من را ربوده و به کلانتری بیاورد و تحویل پلیس بدهد. با اینکه او برای انجام این کار هیچ دلیل قانونی در دست نداشت. برای همین از او و رانندهای که من را ربود شکایت دارم چون اقدام آنها باعث شد احساس ترس و ناامنی به من دست بدهد. ممکن بود به جای کلانتری من را به جای دیگری منتقل کرده و خطراتی در کمینم باشد.»
با طرح شکایت از سوی شاکی پرونده برای رسیدگی به شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران ارجاع شد و در دستور کار بازپرس غلامحسین صادقزاده قرار گرفت.بررسیها و تحقیقات برای صحتسنجی ادعای شاکی رقم خورد و دوربینهای مداربسته موجود در محل حادثه و دیگر ادله موجود مورد بررسی قرار گرفتند.
در ادامه مشخص شد که زن جوان صبح روز حادثه به قصد عزیمت به محل کار خود مثل هر روز در جای مشخصی نزدیکی محل سکونتش ایستاده بود تا تاکسی بگیرد که خودرویی تحت پوشش مسافربر جلوی پای او ترمز زد سپس او را به کلانتری منتقل کرد.
خانمی که قبلا مدیر سالن زیبایی محل کار شاکی بود مقابل کلانتری ایستاده بود و به محض اینکه چشمش به شاکی افتاد او را تحویل پلیس داد و ادعا کرد که حکم جلب او را دارد اما زن جوان بلافاصله کذب بودن ادعای مدیر سالن را اثبات کرده و از او به اتهام آدمربایی شکایت کرد.
شاکی در طرح شکایت مقابل بازپرس پرونده گفت:«مدتی قبل در یک سالن زیبایی به عنوان ناخنکار مشغول به کار بودم اما بین من و خانمی که مدیر سالن است اختلاف مالی پیش آمد. او میگفت از من مبلغی پول طلب دارد و برای همین شکایت قضایی کرده و حکم جلبم را هم گرفته بود. سپس من با مراجعه به مراجع قضایی مربوطه که پرونده شکایت خانم مدیر در آن جریان داشت بیگناهی خودم را اثبات کردم و حکم جلب رفع اثر شد.»
این زن در ادامه گفت:«روز حادثه مطابق معمول سر خیابان محل سکونتم ایستاده بودم و منتظر بودم تاکسی برسد تا به مترو پیروزی رفته و از آنجا با مترو به محل کار جدیدم بروم. بالاخره یک خودرو سر رسید و جلوی پایم ترمز زد. من هم سوار شدم اما کمی که در مسیر پیش رفت به او گفتم مسیر رسیدن به مترو پیروزی از اینجا نیست و شما نباید از مسیر منحرف شوید .
اما او به حرف من اعتنایی نمیکرد و میگفت این یک مسیر جدید است. من به او میگفتم از بچگی در این محله بزرگ شدهام و امکان ندارد رسیدن به مترو چنین راهی داشته باشد اما او باز هم به همان مسیر دلخواهش ادامه داد و یکدفعه سر از مقابل کلانتری درآورد. وقتی جلوی کلانتری ترمز زد خانم مدیر سالن زیبایی که قبلا آنجا کار میکردم و از من شکایت هم کردهبود، جلو آمده و فریاد زد و سرباز را صدا زد.
میگفت حکم جلب من را دارد و من را تحویل پلیس داد اما همان موقع مشخص شد حکم جلبی در کار نیست. این اقدام آنها باعث ترس و وحشت من شد و آنها حق نداشتند با نقشه من را از مسیرم منحرف کنند. برای همین به هیچوجه از شکایتم کوتاه نمیآیم.»
در ادامه با توجه به شکایت زن جوان و ادله و مستندات موجود در پرونده دستور بازداشت مدیر سالن زیبایی و راننده صادر شد.بهرغم اینکه پرینت تماسهای دو متهم حکایت از ارتباط آنها با هم داشت اما آنها منکر هرگونه آشنایی شدند.
مرد راننده گفت:«من راننده مسافرکش هستم و آن روز میخواستم از مسیر دیگری که ترافیک نبود به مترو برسم ولی جلوی کلانتری یکدفعه این خانم جلوی ماشین آمد و گفت دنبال مسافرمن در آسمانها میگشته و در زمین پیدایش کرده است! برای همین او را پیاده کرد و تحویل پلیس داد.»
ادعای متهم در حالی است که بررسی ماموران نشان میداد از مبدا حرکت شاکی تا مترو پیروزی به هیچ عنوان مسیر گذر از مقابل کلانتری نیست! مدیر سالن نیز گفت:«من از این خانم شکایت داشته و حکم جلب داشتم. آن روز مقابل کلانتری رفته بودم تا پرونده را پیگیری کنم که اتفاقی به او برخورد کردم. من نمیدانستم حکم جلب رفع اثر شده است.»
باتوجه به اینکه بازپرس پرونده دفاعیات متهمان را غیرموثر تلقی کرد، پرونده با صدور کیفرخواست راهی دادگاه شد و مرد راننده متهم به آدمربایی و مدیر سالن هم متهم به معاونت در آدمربایی شناخته شد.