از پارکتکاری در متل قو تا تشکیل باند سرقت
اعضای تیم 5 نفره سرقت موتورسیکلت تاکنون به 25 فقره دزدی خشن اعتراف کردهاند .
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخعلیزاده| مردم چهکار کنند که شما موتورسیکلتهای آنها را سرقت نکنید؟ شاید این سوالی باشد که در ذهن همه موتورسواران نقش ببندد! یا شاید خود شما یکی از همان افرادی باشید که یکبار طعمه سارق موتورسیکلت شدهاید، پس لابد خیلی خوب میدانید که بستن موتور با زنجیر به در و دیوار و نرده و تیربرق یا حتی قفل زدن به آن در پارکینگ شیوههای نخنما و پوسیدهای برای جلوگیری از سرقت موتور است!
باند سارقان موتورسیکلت که هفته قبل با ردزنی کارآگاهان معاونت مبارزه با سرقت وسایط نقلیه در شهرهای شمالی کشور دستگیر شدند؛ راهکار مصون ماندن شما از شر سارقان موتور را به شما میگویند: «اگر بفهمیم موتورسیکلت جیپیاس و قفل لیزری دارد، سمت آنهم نمیرویم! در غیر این صورت دزدیدن موتور برای ما کار سهسوت است! حتی اگر در پارکینگ باشد.»
ماجرای سرقتهای باند سارقان
این باند سارقان در پی ثبت شکایتهای سریالی شهروندان با موضوع سرقت موتورسیکلت از داخل پارکینگ منزل ردیابی شدند و بعد از شناسایی آنها با توجه به بازبینی دوربینهای مداربسته و دیگر اقدامات پلیسی، رد آنها در شهر رامسر زده شد و به دام افتادند. یکی از افرادی که طعمه این باند سارقان قرار گرفته بود، در طرح شکایت خود گفت:
«محل کار من در مرکز شهر و خانهام در حوالی میدان ولیعصر است. معمولا دیر وقت به خانه میرسم و صبح خیلیزود باز باید به سرکارم بروم. شبی که موتورم سرقت شد خیلی دیرتر از همیشه به خانه آمدم. حدود ساعت 12 شب بود که با موتور وارد پارکینگ خانه شدم و ساعت حدود 7 صبح روز بعد که سراغ موتورم رفتم تا سرکار بروم، دیدم که موتور به سرقت رفته است.
سارق زیر در پارکینگ یک دیلم انداخته و در را تخریب کرده بود. بعد وارد پارکینگ شده و موتورم را سرقت کرده بود که تصویرش در دوربین مداربسته هم ضبط شده بود اما چون ماسک داشت زیاد قابل شناسایی نبود. او هم بابت سرقت موتورم به من ضرر بزرگی زد و هم بهخاطر تخریب در خانه.»
یکی دیگر از شاکیان نیز در طرح شکایت خود گفت: «خانه ما در میدان حر واقع شده است. نیمهشب یک سارق وارد خانه شده و موتورم را از داخل پارکینگ برده است. من در محدوده بازار تهران کار میکنم و باید با موتور تردد کنم. سرقت موتورم علاوه بر ضرر مالی دردسر رفت و آمد را هم برایم ایجاد کرده است.»
سردار کارآگاه علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران در توضیح این خبر گفت: «سارقین بهصورت تیمهای چندنفره با استفاده از روشهای تخریب قفل و در، وارد پارکینگ منازل شده و با استفاده از شگردهای خاص قفل موتورسیکلتها را تخریب و آنها را به سرقت میبردند.
کارآگاهان با استفاده از فنون پلیسی موفق شدند مخفیگاه متهمان اعم از 2 سارق و ۳ مالخر را شناسایی کرده و پس از مراقبتهای شبانهروزی موفق شدند هر 5 نفر را در نقاط مختلف بهصورت غافلگیرانه دستگیر و به اداره هفتم پلیس آگاهی انتقال دهند.
متهمان به 25 فقره سرقت به شیوه نفوذ به پارکینگ و سرقت موتورسیکلت اعتراف کردند و در ادامه نیز اقرار داشتند که از ابتدای آذرماه شروع به سرقت کرده و بهصورت تیمهای چندنفره موتورسیکلتها را سرقت و به مالخران میفروختند.
کارآگاهان با استفاده از فنون بازجویی تاکنون ۲۰ دستگاه موتورسیکلت در مدلهای آپاچی، اناس و هوندا از مخفیگاه متهمین کشف و ضبط کردهاند.» سردار گودرزی در ادامه افزود: «اعضای باند با سند جعلی اقدام به فروش موتورهای سرقتی در فضای مجازی میکردند که شناسایی بقیه همدستان در دستور کار قرار دارد.»
در ادامه این گزارش گفتوگوی خبرنگار ما با سردسته این باند سرقت را بخوانید.
فروش موتورهای سرقتی در شمال کشور
چند سال داری؟
37 سال.
سابقه داری؟
بله هفت هشت سال پیش بهخاطر سرقت منزل دستگیر شدم.
آن زمان شیوه تو چه بود؟
به همراه یکی دو نفر از دوستانم زاغسیاه خانهها را چوب میزدیم. بعد وارد پارکینگ خانهها میشدیم و انباری را باز میکردیم و هر چیزی در آنجا بود برمیداشتیم. از برنج و دوچرخه بگیر تا لوازم یدکی و وسیله خانه!
پس از همان موقع عادت کردی که وارد پارکینگ خانهها بشوی؟
شیوه دو سرقت، اتفاقی بههم شبیه شد!
چه شد این بار به فکر سرقت موتورسیکلت افتادی؟
این هم اتفاقی بود! یک دوست خلافکار داشتم که یک روز به من گفت میتواند موتور را بدون سوئیچ روشن کند. من هم از او خواستم این کار را به من یاد بدهد. فقط یک بار برایم توضیح داد و من یاد گرفتم چون هوش خیلی خوبی دارم و کافی است که بخواهم کاری را انجام دهم!
حالا چرا این هوش سرشار را در زمینه خلاف بهکار گرفتی؟ حیف نبود؟!
من در کسب و کارم موفق بودم. پارکتکار و کابینتساز بودم و کل پارکتکاری متل قو را من انجام دادهام. بار اول بهخاطر اعتیاد دست به سرقت زدم. آنموقع شیشه میکشیدم و هیجان جوانی داشتم. اما اینبار بهخاطر اینکه در کسب و کارم دچار مشکل شدم و مجبور شدم برای تامین هزینههای زندگی دست به خلاف بزنم. چون دیگر سفارشهای من به حدی کم شد که دخل و خرج زندگی با هم جور نمیشد.
اعضای باند را چطور پیدا کردی؟
این هم اتفاقی بود! وقتی اولین موتور را دزدیدم به خیابان گمرک رفتم و در آنجا اتفاقی با یک عمو و برادرزاده آشنا شدم. عمو که مرد میانسالی بود به من گفت که میتواند موتورها را بخرد و با واسطهگری برادرزادهاش آنها را در شمال کشور بفروشد. بعد هم یکی دو نفر دیگر از دوستانم که در رامسر با آنها آشنا شده بودم در فروش این موتورها به ما کمک کردند. الان هر پنج نفرمان دستگیر شدهایم.
چند موتور سرقت کردید؟
حدود 25 موتور.
پول حاصل از این سرقتها را چه کردی؟
نمیدانم واقعا پول حرام برکت ندارد. من همه پولها را خرج زندگیام کردم، چون تازه دو سال بود متاهل شده بودم و باید زندگی را میساختم.
همسرت میداند سابقهداری و با پول دزدی برایش زندگی میساختی؟
این اواخر فهمید و میخواست از من طلاق بگیرد. میگفت حاضرم نان خشک بخورم اما پول دزدی نیاوری. اما التماس کردم که بماند و فرصت دهد تا کار آبرومند پیدا کنم. چون بهجز او کسی را ندارم. پدرم کارتنخواب است و اوضاع خیلی بدی دارد. چند سال قبل خواهرم به کشور آلمان مهاجرت کرد و مدتی قبل مادرم را هم برد.
تو چرا مهاجرت نکردی؟
بعد از رفتن خواهرم یک بار به ترکیه رفتم تا مقدمات مهاجرتم به آلمان را فراهم کنم. آن زمان هنوز مادرم ایران بود. دلم برای او تنگ شد و برگشتم.
بنابراین گزارش رسیدگی به این پرونده تا شناسایی همه شاکیان و همدستان اعضای باند ادامه دارد.