قاتل محلههای اعیانی در پیچ آخر
کارخانهداری که متهم است همسر و برادر خود را به دلیل سوءظن کشته است
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخعلیزاده| سحرگاه دوم اسفند سال 1401 خبر قتل زنی حدودا 40ساله در دیباجی تهران، توسط سرایدار ساختمان به پلیس گزارش شد. قاتل 58ساله بعد از اینکه همسرش را که هفت ماهه باردار بوده، در اتاق خواب با شلیک گلوله به قتل میرساند به سمت نیاوران حرکت کرده و سراغ برادر بزرگترش که حدود 60 سال سن داشته، میرود.
او برادرش را نیز با شلیک گلوله میکشد. فیلمش هم(برگرفته از دوربین های مدار بسته ) در فضای مجازی وایرال شده بود بهطوریکه برادرش در ابتدا با گلوله به پشت سر او شلیک کرده، بعد هم سعی میکند در ورودی پارکینگ، با خودروی پژو 207 سفید از رویش رد شود؛ دو روز بعد از حادثه در بیمارستان برادر جان میدهد.
او شهرام.ب یک سرمایهگذار و کارآفرین مشهور در شهر یاسوج بود که خانهای در نیاوران تهران داشت. زنی هم که کشته شد، همسر دوم برادر شهرام بود که توسط شوهرش به قتل میرسد و اعضای بدنش توسط خانوادهاش اهدا شد. این پرونده برای این مجدد مورد بررسی قرار میگیرد که هفته گذشته در دادگاه کیفری، قاتل و خانواده مقتول پای میز محاکمه رفته و درخواست قصاص مطرح میشود.
جزئیات قتلهای نیاوران و دیباجی
عامل قتل کسی نیست جز لهراسب که بهنام صدایش میکنند. 58 سال سن دارد و تحصیلکرده رشته اقتصاد از یک دانشگاه معتبر پایتخت است. او هم مانند برادرش سرمایهگذار و دارای کارخانهای در یاسوج است. او بعد از قتلها متواری شده و در یک هتل لوکس حوالی میدان ونک پنهان شده بود. لهراسب از همسر اولش سه فرزند داشت و حدود چهار سال بود با همسر دومش ازدواج کرده بود که او هم از ازدواج اولش دو فرزند داشت.
دستگیری عامل قتل برادر و همسر
سرانجام با گذشت 2 روز از این جنایتها، متهم که در یک هتل اقامت کرده بود، شناسایی و دستگیر شد. یکی از آشنایان او که خبر قتل را شنیده بود در هتل او را دیده و به پلیس جایش را نشان میدهد. لهراسب در همان برخورد ابتدایی با ماموران جنایی به جنایت هولناک خود اقرار کرد و گفت:
«من فوقلیسانس اقتصاد از دانشگاه تهران دارم و صاحب یک هتل و یک کارخانه هستم البته هتلی که مالک آن هستم همان هتلی نیست که در آن بازداشت شدم. شب قبل از حادثه بلند شدم تاکمی آب بنوشم که در همان حال چشمم به فرشته افتاد که در هال خانه مشغول چت کردن با کسی بود و متوجه حضور من نشد.
بالای سرش رفتم، داشت با برادرم چت میکرد. خواستم گوشیاش را به من بدهد و دیدم که از مدتی قبل برادرم بارها به او پیام داده و به همسرم ابراز علاقه کرده بود. همسرم در پاسخ برای او نوشته بود که من و زندگیمان را دوست دارد و دلش نمیخواهد خیانت کند.»
صبح همسرم بیدار بود، اما هنوز داخل اتاق خواب بود، او را با شلیک یک گلوله به قتل رساندم. بعد هم راهی خانه برادرم شدم، بعد از خوردن صبحانه با برادرم از خانه خارج شدیم و به او هم یک تیر شلیک کردم.»
البته باز کردن قفل گوشی فرشته برای پلیس امکانپذیر نشد و متهم هرگز نتوانست ادعای خود را برای دیدن پیامهایی از سوی برادرش برای همسرش به اثبات برساند. بنابراین این موضوع در حد یک ادعا از سوی متهم باقی ماند.
در حالی که متهم به قتلهای ارتکابی اقرار صریح داشت، پرونده با طی روال قانونی برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهم پای میز محاکمه رفت.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی وکیل مادر فرشته به وکالت از او و فرزندان فرشته تقاضای قصاص متهم را کرد.سپس فرزندان مقتول دیگر پرونده نیز به عنوان دیگر اولیای دم این پرونده تقاضای قصاص عموی خود را کردند.
یکی از فرزندان مقتول در شرح شکایت خود خطاب به قاضی گفت:«از وقتی خودمان را شناختیم عمویمان را با مرض بدبینیاش میشناسیم! او مرد بهشدت شکاک و بدبینی بود که به همه کس مظنون است. حتی همسر اولش هم به خاطر همین بدبینیهایش با وجود 3 فرزند طلاقش را گرفت. در آخر هم او به خاطر توهم خود نسبت به پدرمان این بلا را بر سر ما آورد و از تقاضای قصاص کوتاه نمیآییم.»
حالت روانی مساعد نداشتم
سپس متهم در جایگاه دفاع قرار گرفت و در سناریوی جدیدی که مطرح کرد راجع به جزئیات ماجرا گفت: «من سالهاست تحت نظر پزشک مغز و اعصاب هستم و داروی اعصاب مصرف میکنم. این قتل را هم در حالت روحی و روانی نرمال مرتکب نشدهام.برای همین از قضات تقاضای تخفیف در مجازات دارم.»
این ادعای متهم در مورد سلامت روان او در حالی مورد بررسی قرار میگیرد که کمیسیون پزشکی قانونی سلامت روان او را مورد تایید قرار داده و در گزارش خود صاحب اختیار بودن متهم در زمان ارتکاب جنایت را نیز تایید کرده است.به این ترتیب قضات دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند.