زنان زیر آوار سنگ و سکوت

زنان افغان که بهدلیل نبود پزشکان زن یا ممنوعیت تماس مردان با آنان، زیر آوار رها شدند تا بمیرند
هفت صبح| زمینلرزههای پیاپی در کنر و ننگرهار، نهتنها خانهها را برسر مردم خراب کرد، بلکه شکافهای عمیق جنسیتی افغانستان را هم نمایانتر ساخت. روایتها از دل روستاها، حکایت از آن دارد که زنان مجروح، به دلیل نبود امدادگران زن، یا ساعتها زیر آوار باقی ماندهاند یا پس از انتقال به بیمارستانها، به دلیل نبود پزشکان زن جان باختهاند.
پروانه، زنی که قفسه سینهاش در زلزله شکسته بود، یکی از این قربانیان است که در شفاخانه ولایتی کنر، تنها به این دلیل که پزشکی زن برای درمانش وجود نداشت، در سکوت مرد. در این میان، خانوادههای بسیاری مجبور شدهاند با دستان خالی عزیزان خود را از میان ویرانهها بیرون بکشند و شاهد مرگ تدریجی آنان باشند.
تماس ممنوع، حتی برسر آوار
سیاستهای سختگیرانه طالبان، امداد به زنان را به میدان تعارضی مرگبار بدل کرده است. ممنوعیت تماس مردان غیرخویشاوند با زنان باعث شده تا امدادگران مرد نتوانند به زنان گرفتار زیر آوار کمک کنند. شاهدان گفتهاند در مواردی پیکر زنان جانباخته، نه با دستهای امدادگران، بلکه از لبه لباسشان کشیده و بیرون آورده شده است.
برخی دیگر از زنان تا رسیدن اندک امدادگران زن، در زیر آوار بیحرکت ماندهاند و جان باختهاند. این وضعیت تلخی که طالبان حاکم کردهاند، حتی در لحظههای مرگ و زندگی همچون دیواری میان نجاتدهندگان و نجاتیافتگان قرار گرفته و جانهای بسیاری را ستانده است.
زلزلهای در دل ساختار جنسیتی
کمبود پزشکان و پرستاران زن، نتیجه سالها ممنوعیت تحصیل پزشکی و محدودیت شدید اشتغال برای زنان است. طالبان با بیرون راندن کارکنان زن از سازمانهای امدادی و سازمانهای غیردولتی، ظرفیت پاسخگویی در بحرانها را بهطور ساختاری تضعیف کرده است.
امروز، این تصمیمات به بهای جان صدها زن تمام میشود. گزارشها نشان میدهد دستکم شش زن باردار در روزهای گذشته به دلیل نبود پزشک زن جان باختهاند. در بیمارستانهای محلی، سالنهای پر از مجروحان زن دیده میشود که با کمترین امکانات و انتظارهای طولانی، چشم به راه امدادی میمانند که اغلب هرگز نمیرسد.
زنان، قربانیان مضاعف
سازمان ملل هشدار داده است که زنان و دختران افغانستان «بار اصلی این فاجعه» را به دوش خواهند کشید. آنها نهتنها قربانی زلزلهاند، بلکه در نظامی گرفتارند که مانع دسترسیشان به امداد، درمان و حتی حمایت ابتدایی میشود. در گذرگاه مرزی تورخم نیز گزارش شده است که امدادگران زن تنها در صورت همراهی سرپرست مرد میتوانند به خدمات دسترسی یابند؛ وضعیتی که نیمی از جامعه را از حق نجات محروم میکند. در چنین شرایطی، مرگ برای زنان افغانستان تنها از دل خاک و آوار برنمیخیزد، بلکه در هر مانع فرهنگی و هر محدودیت حکومتی تکرار میشود.
بحران پسازلزله؛ بازیابی دشوار
کمبود امکانات، تحریمها و محدودیت کمکهای بینالمللی، بر این زخمهای عمیق نمک میپاشد. هماکنون بسیاری از روستاها همچنان دور از دسترساند و آمار واقعی تلفات روشن نیست. آنچه عیان است، اینکه زنان در افغانستان نهتنها زیر آوار زمینلرزهها، بلکه زیر آوار سکوت، سیاست و تبعیض دفن میشوند. برای بسیاری از بازماندگان، چشمانداز آینده چیزی جز رنج مضاعف نیست: خانههایی که فرو ریخته، خانوادههایی که تکهتکه شدهاند و زنانی که حتی در لحظه نیاز، سهمی از زندگی دوباره ندارند.