حکایتِ زخمِ بازِ پنج ساله | در پنجمین سالگرد قتل جورج فلوید

نگاهی به وضعیت سیاهپوستان چند گوشه جهان در سالگرد قتل جورج فلوید و آغاز جنبش «جان سیاهپوستان مهم است»
هفت صبح| آمارها گواهند که نهتنها زخم کهنه تبعیض نژادی در آمریکا التیام نیافته، بلکه خشونت پلیس همچنان قربانی میگیرد. از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۴، شمار کشتهشدگان سیاهپوست بهدست پلیس آمریکا همواره نزدیک به هزار نفر در سال بوده و در سال گذشته به هزار و ۱۲۶ نفر رسید. با این حساب، این روند پس از قتل جورج فلوید در اردیبهشت ۱۳۹۹، نهتنها کاهشی نداشته بلکه صعودی هم بوده است.
در این میان، گرچه بیشتر قربانیان هنگام برخورد با پلیس، سلاح داشتهاند اما شمار غیرمسلحانی که جان باختهاند نیز کم نیست؛ در سال گذشته، ۷۴ نفر از سیاهپوستان کشتهشده توسط پلیس، نه سلاحی در دست داشتند، نه تهدیدی بهحساب میآمدند. شکاف نژادی در این خشونت مرگبار نیز بسیار آشکار است. سیاهپوستان آمریکایی با نرخ ۶.۷ در هر 100هزار نفر و بومیان آمریکا با نرخ ۶.۸، بیشترین قربانیان خشونت پلیس بودهاند؛ در حالیکه این نرخ برای سفیدپوستان ۲.۵ و برای آسیاییتبارها تنها یک نفر در 100هزار است.
در مقام مقایسه میان ایالتها نیز، سیاست حزبی نقش مهمی دارد. در ایالتهایی که در انتخابات اخیر به حزب جمهوریخواه و دونالد ترامپ رأی دادهاند، نرخ کشتار پلیس از ۳.۵ به ۴ در 100هزار رسیده اما در ایالتهای دموکراتنشین، این عدد از ۳ به ۲.۵ کاهش یافته است. بهعبارتی، در سرزمین آزادی، بختِ زندهماندن گاه بستگی به رنگ پوست و گرایش سیاسی محل زندگی دارد.
برزیل؛ قانون جنگل در جامه قانون
در خیابانهای حاشیهای شهر سائوپائولو، آژیر پلیس نه نشانه امنیت که نوید فاجعه است. در این کشور، قتل سیاهپوستان بهدست پلیس نهتنها عادی، بلکه گاه مایه غرور شمرده میشود. بسیاری از نیروهای پلیس برزیل به دوربینهای بدنپوش بیاعتمادند و مخالف استفاده از آنها بودهاند؛ مخالفتی که نشان میدهد شفافیت، دشمن سیاست کشتار بیپاسخ است. استان باهیا که تحت حاکمیت حزب چپگرای کارگران است، کارنامهای سیاهتر از بسیاری از ایالتهای محافظهکار دارد.
در کمتر از یک سال، ۷۵۲ نفر در جریان عملیات پلیس کشته شدهاند که ۹۸ درصد آنها سیاهپوست بودهاند. این یعنی از هر 100 نفر کشتهشده، ۹۸ نفر از تبار آفریقایی بودهاند؛ در کشوری که خود، بزرگترین جمعیت سیاهپوست خارج از قاره آفریقا را در خود جای داده است. از آن بدتر، آمریکا بهرغم شعارهای پرطمطراق، همچنان به نیروهای پلیس برزیل کمک آموزشی و مالی میرساند؛ کمکهایی که بیشتر به تقویت خشونت انجامیده تا اصلاح.
آفریقای جنوبی؛ تبعیضی نو با چهرهای آشنا
در ژوهانسبورگ، صدای اعتراض به نژادپرستی آمریکا، با زخمی کهنه از خشونت دولتی درهمآمیخته بود. در سال ۲۰۲۰، مردم این کشور برای بزرگداشت نام جورج فلوید به خیابان آمدند اما در همان سال، یک شهروند به نام کالینز خوسا بهدست نظامیان کشور خودشان کشته شد. خشونت دولت علیه شهروندان نه پدیدهای تازه که واقعیتی روزمره در آفریقای جنوبی است.
از سویی دیگر، موج مهاجرت شهروندان سیاهپوست آمریکایی که از فضای تبعیض در کشور خود گریختهاند، با نوعی استعمار نوین همراه شده است. آنان که در جستوجوی آسایش به کیپتاون آمدهاند، بیتوجه به خواستههای مردم بومی، قیمت مسکن و کالاهای اساسی را بالا بردهاند. این رفتار، حتی از سوی برخی روشنفکران محلی، بهمثابه استعمار سبک زندگی تعبیر شده است؛ جایی که آسایش سیاهپوستان غربی، به بهای فقر بیشتر سیاهپوستان آفریقایی تمام میشود.
آلمان؛ انتظارِ بیسرانجام برای عدالت
برلین در تابستان ۱۳۹۹ صحنهخیزش هزاران نفر از سیاهپوستان و حامیان آنان بود. برای نخستینبار، بخشهایی از جامعه سفیدپوست نیز به خیابان آمدند تا علیه تبعیض صدای خود را بلند کنند. دولت فدرال وعده داد ۸۹ اقدام مشخص برای مقابله با نژادپرستی اجرا کند؛ وعدههایی که امروز، پنج سال بعد، به فراموشی سپرده شدهاند.
در فروردین ۱۴۰۴، پلیس در شهر اولدنبورگ، مرد جوانی از جامعه آفریقاییتبار را از پشت با گلوله کشت. این حادثه، بار دیگر فضای ترس و ناامنی را میان سیاهپوستان ساکن آلمان زنده کرد؛ ترسی که دولت فدرال حتی حاضر نشد دربارهاش اظهارنظری کند. در برابر این سکوت و بیعملی، فعالان ضدنژادپرستی رویکردی تازه پیش گرفتهاند. آنان اکنون بیشتر به ساخت نهادهای مستقل و سیاهمحور روی آوردهاند. پروژه «آفروزِنسوس» با هدف گردآوری داده درباره جمعیت یک میلیون نفری آفریقاییتبار در آلمان، نمونهای از این تلاشهاست. اکنون امید به اصلاح از بالا، جای خود را به ساخت قدرتی ماندگار از پایین داده است؛ راهی دشوار اما ارزشمند.