کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۵۸۸۳
تاریخ خبر:

دیپلماسی تلفن‌ شکسته

دیپلماسی تلفن‌ شکسته

مردم ایران در حال حاضر به‌طور فعال درباره مذاکرات و پیام‌های پشت پرده سخن می‌گویند

هفت صبح| در حالی که زمزمه‌های تازه‌ای از مذاکرات میان ایران و آمریکا در فضای رسانه‌ای و سیاسی جهان پیچیده است، روایت‌ها از چگونگی این گفت‌وگوها همچنان دوگانه و مبهم باقی مانده. دونالد ترامپ در سخنانی که بیشتر به یک مانور رسانه‌ای شبیه بود تا اطلاع‌رسانی دیپلماتیک، از «مذاکرات مستقیم و در سطح عالی» با ایران سخن گفت؛ حال آن‌که در همان ساعت‌ها، مقامات ایرانی خبر از دیداری غیرمستقیم در عمان دادند. این تضاد آشکار، نه تنها گویای سردرگمی در سطح دیپلماسی دو کشور است، بلکه یک پرسش کلیدی را پیش می‌کشد: آیا مذاکره غیرمستقیم در دنیای امروز، راهکار مؤثری برای حل مناقشه‌ای به این پیچیدگی است؟

 

از ابتدای دهه نود میلادی تاکنون، مذاکره به‌عنوان ابزاری ضروری برای مدیریت تنش‌ها و پیشگیری از جنگ، جایگاهی بی‌بدیل یافته است. اما وقتی گفت‌وگو از مسیر طبیعی‌اش منحرف می‌شود و در هزارتوی واسطه‌ها و «پیغام و پسغام»ها گیر می‌افتد، چیزی از شفافیت و اعتماد باقی نمی‌ماند. همین حالا مردم ایران – از نانوای محل تا استاد دانشگاه – درباره مذاکرات بحث می‌کنند. این نشان می‌دهد که موضوع، صرفاً یک گفت‌وگوی پشت‌پرده بین نخبگان نیست، بلکه به‌شکل ملموسی وارد زندگی روزمره شده. بنابراین، چرا نباید این گفت‌وگو به‌شکل مستقیم، مسئولانه و شفاف صورت گیرد؟

 

وقتی یک راننده تاکسی در مسیر انقلاب تا آزادی درباره ترامپ و توافق حرف می‌زند، یا پیرمرد بازنشسته‌ای در صف دارو درباره نامه‌های پشت‌پرده بین دولت‌ها نظر می‌دهد، دیگر نمی‌توان مذاکرات را در اتاق‌های بسته خلاصه کرد. معلمان مدرسه و استادان دانشگاه هم گاهی در میان درس به دانش‌آموزان و دانشجویان توضیح می‌دهند که «مذاکره یعنی گفت‌وگو، نه قایم‌باشک». این همان وجهه مردمی و زنده موضوع است که اگر نادیده گرفته شود، بازخورد اجتماعی آن ممکن است به ضد خود بدل شود.

 

روش مذاکره غیرمستقیم، با وجود سابقه طولانی‌اش، اغلب نشانه‌ای از نبود اعتماد متقابل یا هراس سیاسی از واکنش داخلی به‌همراه دارد. هرچند در مقاطع خاصی می‌تواند کارکرد داشته باشد (مثلاً در بحران‌های جنگی یا مذاکرات میان دشمنان دیرینه)، اما در شرایطی که یک توافق هسته‌ای جدید در دستور کار است و طرفین نیاز به راستی‌آزمایی، ضمانت‌های اجرایی و تعیین گام‌های مشخص دارند، واسطه‌گری بیش از آنکه کمک‌کننده باشد، تبدیل به مانعی در برابر اعتمادسازی می‌شود.

 

در این میان، سخنان ویتکاف – فرستاده ترامپ – درباره نامه ترامپ به ایران و پیشنهاد ایجاد «برنامه راستی‌آزمایی» نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. نامه‌ای که به زعم او حامل پیام صلح است، اما به‌دلیل انتقال غیررسمی و پراکنده، بیشتر شبیه بازی تلفن ‌شکسته شده است. یعنی مثل زمانی که افراد به‌صف می‌نشینند و یک نفر جمله‌ای را آهسته به نفر بعدی می‌گوید. این روند ادامه می‌یابد تا نفر آخر جمله را با صدای بلند بگوید. معمولاً آنچه گفته می‌شود، هیچ شباهتی به جمله اول ندارد. اکنون مذاکره با ردوبدل کردن پیغام و پسغام می‌تواند چنین وضعیتی پیدا کند. چون روند گفت‌وگوها ممکن است از طریق چندین کشور با روایت‌های متفاوت و بدون تضمین انجام شود، بدون آن‌که حتی طرف مقابل مطمئن باشد نویسنده آن واقعاً خواهان صلح است یا صرفاً به‌دنبال امتیازگیری.

 

این مدل مذاکره – اگر بتوان آن را مذاکره نامید - نه‌تنها امید به نتیجه را کاهش می‌دهد، بلکه زمینه‌ساز سوءتفاهم‌های خطرناک می‌شود. نمونه‌اش همین تناقض فاحش بین گفته‌های ترامپ و واکنش عباس عراقچی بود که حتی رسانه‌های آمریکایی هم آن را «غافلگیرکننده» توصیف کردند.

 

در نهایت، اگرچه مذاکره غیرمستقیم می‌تواند یک راهکار موقت برای باز کردن گره‌های اولیه باشد، اما در مقاطع کلیدی و حساس، جایی برای تعارف و دورزدن واقعیت وجود ندارد. اگر دو طرف واقعاً به دنبال توافقی پایدار و راه‌حلی برای عبور از سال‌ها خصومت هستند، تنها مسیر مؤثر، مذاکره مستقیم، صریح و با اراده سیاسی واقعی است. در غیر این صورت، هر پیغامی که از زبان واسطه‌ها رد و بدل می‌شود، می‌تواند به جای نزدیکی، بر عمق سوء‌تفاهم‌ها بیفزاید.

 

کدخبر: ۵۸۵۸۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر