یادداشت| ترامپ و مسئله ایران
او علاقه و حساسیت قابلتوجهی به مسئله ایران دارد
هفت صبح| بازگشت دونالد ترامپ به کاخسفید احتمالا با سیاست تازه آمریکا درباره ایران همراه خواهد شد، بهخصوص که بر اساس دور قبلی ریاستجمهوری آقای ترامپ میدانیم که او علاقه و حساسیت قابلتوجهی به مسئله ایران دارد. این روزها در واشنگتن دو صدای عمده درباره ایران به گوش میرسد. هر دو گروه فرض میکنند که خسارات واردشده به حزبالله در جنگ با اسرائیل و سقوط دولت بشار اسد به تضعیف موقعیت منطقهای ایران منجر شده است.
در واکنش به این فرض، هر دو گروه رویکردی فعال را به سیاستگذاران آمریکایی توصیه میکنند؛ رویکردهایی که البته فاصله قابلتوجهی با یکدیگر دارند. نخستین گروه که بیشتر به دموکراتها نزدیکند به دولت ترامپ توصیه میکنند که از این فرصت برای توافق با ایران بهره ببرد. «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی دولت بایدن اخیرا در مصاحبهای با «فرید زکریا» گفت که تضعیف نیروهای نزدیک به ایران در منطقه شاید ایران را به تجدیدنظر در برنامه هستهای وادار کند. بهخصوص که ایران به دنبال بازگرداندن بازدارندگی در مقابل دشمنان منطقهای و آمریکاست.
به اعتقاد آقای سالیوان، اگر آمریکا راهی را پیش پای ایران نگذارد، ایران ناچار به انتخاب گزینههایی خواهد شد که از دید آمریکاییها برای امنیت منطقه مفید نخواهند بود. راهی که آمریکا میتواند برای ایران باز کند، احتمالا مجموعهای از مشوقهای اقتصادی و شاید وعدههای امنیتی خواهد بود. در مقابل ایران هم احتمالا برنامه هستهای خود را محدود خواهد کرد و شاید در سیاست منطقهای خود هم تغییراتی را اعمال کند.
البته خیلی بعید است که ایران درباره توان نظامی خود حاضر به مذاکره باشد اما هر مذاکرهای با غرب احتمالا مباحثی درباره همکاریهای نظامی ایران و روسیه را هم شامل خواهد شد، مگر اینکه تا زمان مذاکره غرب و ایران شاید جنگ اوکراین به پایان رسیده باشد. همچنین بیتردید بازیگرانی در منطقه هم تلاش خواهند کرد که جلوی چنین توافقی را بگیرند.
گروه دیگر در واشنگتن باور دارند که حالا وقت دور تازهای از فشار حداکثری بر ایران است. این گروه معتقدند که ایران اکنون آسیبپذیرتر از گذشته است و فشار حداکثری اگر با جنبههایی غیراقتصادی هم همراه شود، میتواند یا به یک توافق حداکثری (از نقطهنظر آمریکاییها) منجر شود یا تاثیر بسیاری مخربی بر اقتصاد و زیرساختهای ایران بگذارد. روندی که طبق باور این گروه، در بلندمدت به تضعیف دولت مرکزی و حکمرانی در ایران منجر خواهد شد و سرنوشتی شبیه سوریه را برای ایران رقم خواهد زد.
میتوان گفت که تصور این گروه سادهانگارانه است اما تردیدی نیست که کارزار تازهای از فشار حداکثری و ترکیبی (ترکیبی از فشارهای اقتصادی و نظامی توسط آمریکا و متحدانش بر ایران و متحدانش) میتواند هم در کوتاهمدت و هم بلندمدت اثرات مخرب بر اقتصاد و جامعه ایران داشته باشد. اگر آقای ترامپ در دور دوم ریاستجمهوریاش هم همچون دور اول به دنبال توافقی تاریخی با ایران برای ثبت در تاریخ باشد، شاید بتوان امیدوار بود که او راهکار فشار حداکثری را پیگیری نکند.
او یکبار طعم سرسختی ایرانیها را چشیده و احتمالا (امیدواریم) تصورش درباره قریبالوقوع بودن سقوط نظام و تسلیم ایران تعدیل شده است. از آنجا که آقای ترامپ فقط چهار سال فرصت دارد تا به رئیسجمهوری تبدیل شود که توافقی جامع با ایران را به نام خود ثبت کرده است، شاید او ترجیح بدهد از تمایل نسبی ایران برای دستیابی به توافقی تازه بهره ببرد.
اما از سوی دیگر ممکن است آقای ترامپ به دنبال نوع بیسابقهای از فشار حداکثری علیه ایران برود تا بتواند خیلی سریع ایران را پای میز مذاکره بکشاند. احتمالا حالا همه این رویکردها در اطراف دفتر بیضی کاخسفید در حال پروازند اما بهزودی یکی از آنها به سیاست دولت آمریکا درباره ایران تبدیل خواهد شد.