این بارانداز لعنتی| درباره زمینهای فوتبال و کشتی و بازی با کلمات
وقتی مقابله با آفتهای این چمنها را بلد نیستند خب بسپریدش به یک مدیر خارجی!
هفت صبح| یک: یکی دو تا مسئله است که انگار قرار نیست هیچ وقت حل بشود.یکی پایان یافتن بنای مصلاست و یکی سستی بدنه اتومبیلهای ایرانخودرو و گاه سایپا و دیگری عدم مهارت در نگهداری زمینهای فوتبال. از ورزشگاه آزادی تا تختی و حالا هم نقش جهان اصفهان. علمش را نداریم دیگر. مدیران ما بلد نیستند به این چمن وامونده درست و حسابی آب بدهند. ریتمش را بلد نیستند.
نمیدانم با شلنگ آب میدهند یا به شکل قطرهای، هرچه هست همیشه حاصلش بد بوده است. شاید هم مشکل از مهندسین کشاورزی است که مقابله با آفتهای این چمنها را بلد نیستند. خب بسپریدش به یک مدیر خارجی. آره. اشکالی ندارد. ببینید مثلا بندر چابهار برای توسعه اجاره داده شده به هندیها. میشود یک زمین فوتبال و شیوههای نگهداری آن را هم به یک شرکت دیگر محول کرد. وقتی نمیتوانید چه اصراری است؟
باران زیاد میآید این زمینها کچل میشوند، باران کم میآید این زمینها کچل میشوند، سرما زیاد است، گرما زیاد است و...فرقی نمیکند. شرایط این زمینها عموما مساعد نیست. خب یک ژاپنی و یا مهندس چینی بیاورید کل مدیریت زمینهای فوتبال را بدهید به او حقوق خوب هم به او بدهید. در فوتبال که از قرار پول ریخته.
وقتی به لیموچی 67 میلیارد تومان پول میدهید خب همان قدر را هم صرف نگهداری از ده تا زمین چمن استاندارد در کل ایران بکنید.
نمیتوانید؟ بلد نیستید؟ آهان روز و شب در حال زحمت هستید و این طور چیزها. باشد اما یک فکری کنید که این طوری مقابل مهمانان خارجی شرمنده نباشیم.
دو: خدا را شکر که برای کشتی سقف امتیازی وجود دارد و بعد از یک عدد دیگر کشتی قطع میشود وگرنه فرنگی کار ژاپنی کنیچیرو فومیتا هنوز در حال بارانداز کردن کشتیگیر ایرانی مهدی محسننژاد بود. جالب این که نقطه قوت و مزیت این ژاپنی همین باراندازهایش بوده و از قبل هم همه میدانستند. لابد سرمربی و آنالیزور تیم کشتی هم این نکته را میدانستند از قبل...اما حاصلش چیز فاجعه باری بود و کشتیگیر ژاپنی دل از این بارانداز لعنتی نمیکند...
سه: یکی از عادتهای دوستان ارزشی و رادیکال بازی با کلمات است. تقریبا دوست دارند هر کلمهای را به یک چیز شبیه به خود و پر از طعنه تبدیل کنند. مثلا کلمه روشنفکر را تقطیع کنند تا آن وسطهایش عبارت مورد توجه خود را برجسته کنند و یا کلمه انتلتوئل که همان سیلاب اولش را با هیجان و تاکید به کار برند. یا برانداز و یا هرچیز دیگری که برخی پیشوندها و پسوندهای خاص را در خودشان نهفته داشته باشند.
یا مثلا در عبارت اصلاحطلبان آن را به کلمه دیگری قلب میکنند که حاوی طعنهای است(مثلا افساد طلبان) و همین طور تا انتها.(سگیون، نتانیابو و...) نمیدانم این تمایل به تبدیل عبارات و کلمات به چیزی دیگر از کجا آمده است. مشکلی با این کار ندارم. بعضی وقتها حتی جواب هم میدهد اما دلم میخواهد بدانم سرچشمه این ماجرا از کجاست؟