۱۰۰ قصه دیگر از لابهلای تاریخ| از گنج قارون تا امتداد شب
درباره سه فیلم گنج قارون، قیصر مسعود کیمیایی و در امتداد شب
روزنامه هفت صبح| سینمای ایران در سالهای 48 تا 57 سه نقطه عطف بزرگ داشت. گنج قارون در سال 1344، صنعت سینمای ایران را از وضعیت پرریسک و شکننده خود به دالانی از پول و موفقیت سرازیر کرد. همزمانی و هماهنگی فیلم با تپش رویاهای مردمان طبقات فرودست و انطباقش با معیارهای کف جامعه آن را به یک طوفان مهم تجاری بدل کرد و فردین و فروزان را به ابرستارههای قبل از انقلاب.
فروش فیلم شگفتانگیز بود و ترانههای فیلم که با صدای ایرج خواجه امیری خوانده میشدند بلافاصله به فرهنگ عمومی جامعه ایرانی که انگار در حال نفس تازه کردن از مجموعهای از حوادث سیاسی در یک بیست و پنج سال فشرده بود راه پیدا کرد. اما کمتر کسی شک دارد که دلیل اصلی توفیق گنج قارون، کاراکتر خاص فردین بود که به شمایل جامعه ایرانی آن سالها بدل شده بود.
ورزشکار، باحال، لوطی، بزن بهادر و مخالف تظاهر و ریا. البته اینها مشخصات کاراکتر علیبیغم بودند و در مورد شخصیت فردین حرفی نمیزنیم. یادمان باشد که لوطیهای جنوب شهر تهران که عمدتا در بازار میوه و ترهبار سیطره داشتند، از مهمترین و در عین حال منحطترین نیروهای اجتماعی دهه سی و چهل ایران محسوب میشدند که به خاطر پایگاه اجتماعیشان نقش مهمی در تحولات سیاسی بازی میکردند. چه در دهه بیست و چه در کودتای 28 مرداد و چه در واقعه 15 خرداد 42.
دومین فیلم طوفانی قبل از انقلاب مطمئنا قیصر مسعود کیمیایی بود. نسل جوان و آرمانگرایی به دانشگاه و محیطهای کار راه پیدا کرده بود و طبقه متوسط در حال بسط دادن سیطره خود بر دیگر اقشار جامعه بودند. جوانان دنبال قهرمانی تندخوتر و سازشناپذیر بودند. قهرمانی که از لایههای جنوب شهر بیاید اما آن لوطی مسلکی سازشکارانه علیبیغم را نداشته باشد و مسعود کیمیایی همزمان با اوجگیری حرکتهای چریکی این قهرمان را در فیلم قیصر عرضه کرد.
قیصر تاثیری طوفانی بر ذهنیت جوانان ایرانی داشت و به شخصیتی بسیار محبوب بدل شد و از پرتره خاص و محبوب فردین فاصله گرفت. قیصر هم فروش شگفتانگیزی را تجربه کرد و در حافظه ذهنی تماشاگران ثبت شد و به حرکت سینمای ایران عمق بیشتری بخشید.با قیصر و البته گاو ساخته مهرجویی بود که موج نوی سینمای ایران شروع شد و تا اواسط دهه هشتاد به درخشش خود ادامه داد. قیصر در فرمولی وارونه قهرمانی را عرضه کرد که از رفتن به استقبال مرگ هراسی ندارد و با لبخندی برلب سرنوشت خود را میپذیرد.
اما سومین فیلم سرنوشت عجیبی دارد، هرچند مثل دو فیلم قبل از خود ترجمان علایق و رویاهای یک دوره خاص بود. در امتداد شب محصول همکاری پرویز صیاد و بهمن فرمانآراست. دو چهرهای که نشان داده بودند شم تجاری خوبی دارند و با اعتماد به نفس حریم امن تهیه کنندههای سنتی سینمای ایران را دور میزدند و منابع مالی دولتی را جذب میکردند.
در سال 56 بهروز وثوقی همچنان مرد اول سینمای ایران بود اما موسیقی پاپ به شکلی فراگیر بقیه شاخههای سرگرمی و فرهنگی را کنار زده بود و نفر اول این موج موسیقی پاپ جوان پسند، زنی 27 ساله به نام گوگوش بود که از کودکی در کابارهها برنامه اجرا کرده بود و استعداد خاصی روی سن و عرصه موسیقی و آواز داشت.
حالا آن مردانگی خشن دهه چهل که عموما در فیلمفارسی جلوهگر میشدند خریداران کمتری داشت و تربیت شدگان طوفان موسیقی پاپ و احساسات رقیقه و سیاه نهفته در این موج موسیقی، به دنبال قهرمانانی شکنندهتر و احساساتیتر بودند و در امتداد شب با داستان سخیف خود و استفاده از گوگوش در نقشی کاملا شبیه خود و سعید کنگرانی به عنوان نمادی از همان مردانگی تلطیف شده و شکننده و مریض، به فیلمی بسیار پرفروش بدل شد که در عرض یک ماه یک و نیم میلیون شهروند تهرانی به دیدارش رفتند.
در واقع همان رویاپردازی مدل گنج قارون با سیاهی ممزوج شده در فیلم قیصر، ترکیب شده بود و حاصل یک فیلم رمانتیک خوش ساخت و البته رخوتآلود بود بدون آنکه کوچکترین تلنگری به بیننده خود بزند. به هرحال فرمول لاو استوری فیلم با موفقیت همراه بود.
شاید میشد برای تکمیل این فهرست به فیلمی مثل شبنشینی در جهنم یا دلهره ساخته ساموئل خاچیکیان و یا آرامش در حضور دیگران ساخته ناصر تقوایی هم اشاره کرد اما این واقعیتی است که این سه فیلم (گنج قارون و قیصر و در امتداد شب) جدا از امتیازها و یا نقایص سینماییشان بیشترین همگونی را با ضربان جامعه همعصر خود داشتند و نشانهای از تحولات سریع علایق و روحیات در آن سالهای عجیب بودند.