جهان در جعبه کفش
دنیا؛ جعبه تنگ و کسالتباری است که برای خود ساختهایم
روزنامه هفت صبح| بیشتر از هفت میلیارد انسان روی زمین زندگی میکنند، نفس میکشند، خرخر میکنند و آب دهانشان از گوشه لب روی بالش میریزد، گوشت و سبزی و برنج و رشته و حبوبات و حشرات را قورت میدهند، توی توالتهایی متفاوت از هم خوردنیها را از روده بیرون میریزند، پشت میز جایی به نام آفیس مینشینند
کلیک میکنند، تایپ میکنند، بیل میزنند، کود میریزند، درس میدهند، درس میخوانند، میکُشند، جنازه را توی صندوق عقب ماشینی مستهلک میاندازند، فرار میکنند، عاشق میشوند، در هشتاد و یک سالگی شوهر دخترکی هفده ساله میشوند، غذا میپزند، شیر میدوشند، شیر تاریخ مصرف گذشته را از مغازهای متروک و غبارآلود میخرند
برای کشتن خرس بزرگ از قبیله خارج میشوند، سوار بر هواپیمای اختصاصی با دمپاییهای چند هزار دلاری به سفری بین قارهای میروند، تن پر زخمشان را زیر آبشاری مرموز در خلوتترین نقطه زمین میشویند و به زبانی که در هیچ کتابی ازش یاد نشده با رفیق یک چشمِ سالخوردهشان حرف میزنند...
ما در سیارهای زندگی میکنیم که هفت میلیارد انسان دیگر ساکنش هستند و فکر میکنیم دنیا در همین سه برادر و نُه خاله و عموزاده و هفت همکار و بیست راننده تاکسی و یک دوست صمیمی و یازده عضو ثابت مهمانیهایمان خلاصه میشود.
اگر دور و بریهای اندکمان جهانبینی خاصی دارند یا طرفدار شیوهای از زندگی/ نوعی از پوشش/ اخلاق و منشی خاص باشند، میگوییم «همه» اینطور هستند. همه یک چیز را میخواهند. همه خواستار فلان چیزند. همه مثل هماند.
ما در گوشهای ریز از جهان به دنیا میآییم، بزرگ میشویم، در کنار آدمهایی محدود زندگی میکنیم، موهایمان سفید میشود و خیال میکنیم چیزهای زیادی به چشم دیدهایم. ما هرگز با این «همه» ای که هر روز ازش حرف میزنیم و برایش ابراز تاسف میکنیم و نسخه میپیچیم روبهرو نمیشویم و نمیفهمیم چه در روزگارشان میگذرد.
هفت میلیارد انسان ساکن این زمین هستند. هفت میلیارد آدم و هفت میلیارد راز و هفت میلیارد کشف و هفت میلیارد جمله شگفتانگیزِ هرگز شنیده نشده. میگوییم دنیا کوچک است اما چیزی که در واقع کوچک است، جعبه تنگ و کسالتباری است که برای خود ساختهایم.