قدرت و قرائت
وقتی با خبری مواجه میشویم، چگونه میتوانیم آن را بخوانیم؟
روزنامه هفت صبح، دکتر امیررضا مافی | اتفاقی در جهان، دور و نزدیک رخ میدهد، رسانههای مختلف آن را مخابره میکنند. فیلمی را در تلویزیون خانهمان میبینیم، درباره یکی از موضوعاتی است که ذهنمان را مشغول کرده است. یک فرسته اینستاگرام، یا یک توئیت، حتی ممکن است یک حرف از معلم یا سخنران بشنویم و هرکدام را جوری بخوانیم.
اینها همه یک روایتاند؛ روایتهایی که با گسترش تکنولوژی و امکان بیپایان چندصدایی، حالا از مناظر مختلف به یک موضوع میپردازند و گویی این کثرت بیشازحد، نزاعی را پدید آورده است. در روایت یک «امر فاعلی» وجود دارد، یعنی راوی، حادثه، رویداد یا پدیدهای را بنا بر پیشفرضهای خود که محصول جریان جاری تاریخ و جغرافیاست روایت میکند و هر روایتی توأمان از واقعیت و ذهنیت راوی که در آن تفسیر و تحلیل و داوری وجود دارد، نشات میگیرد.
شاید این ادعا گزاف نباشد بگوییم که برخلاف نظر نظریهپردازان پدیدارشناسی، امکان در پرانتز گذاشتن و جداکردن پدیدهها از تاروپود پیرامونشان وجود ندارد. اساساً ممکن نیست انسان هیچ امری را در وضعیت مستقل، یگانه و بدون وابستگی به جهانش بشناسد، بفهمد یا آن را تعریف کند. انسان همواره حامل جمع زیادی از امور است که از کودکی، مستقیم و غیرمستقیم بر او رفته و هیچ راهی برای رهایی از آن ندارد.
در ابعاد وسیعتر، روایتها به پشتوانه «قدرت»ها شکل میگیرند و قدرت موجب زایش نگرش میشود. تا پیشازاین هرگاه درباره تسلط رسانهها چه فردی و چه جمعی سخن گفته میشد، موضوع رفتار فاعلی راوی، با همه آن پیشفرضها و پیشداوریها بود که بنا به پشتوانههایش به روایت از منظر خود میپرداخت. اما امروز هر روایتی خود محصول یک روایت متکی به قدرت است و از آن فاعلیت چیزی باقی نمانده است.
بااینحال جنگ دیگری علاوه بر نزاع روایتها شکل گرفته است، جنگی بر اساس قرائتها. امروز مردم، شکل فاعلی خود را در شبکهها و رسانهها از دست دادهاند. فاعل شناسا در این میدان از بین رفته است. قرائتها نیز مانند روایتها، خام و مستقل از پیشفرضهای قدرتمند و مصلوب، مطلوب نخواهند بود. امروز هیچ قرائتی بدون پیشفرضهای تحمیلشده از قدرت ممکن نیست.
حالا دیگر جنگ صرفاً بر سر روایتها نیست، جنگ امروز جنگ مفعولیت است که قدرتها آن را میسازند. اگر پیشازاین و در دوران مدرن انسان به عنوان فاعل شناسنده مطرح بود، در دوران ترکتازی تکنولوژی و استیلای متکثر رسانهها، فاعل شناسنده، مرده و مطلقاً به «مفعول قدرت» بدل شده و هیچ فعلیتی برای نجات خودش ندارد.
در گذشته قرائت نیز مانند روایت یک فعلیت محسوب میشد اما حالا قرائت بدون مفروضات برساخت قدرت ممکن نیست و این مفروضات محصول روایتهای کلان بمبارانشده بر انسان عصر شبکه است. در روزگار ما هر کداممان محصور این روایتهای کلان هستیم.
هیچ خوانش یا قرائت فعالانهای در وضعیت کامل و تهی از مفروضات ممکن نیست. حتی نه مفروضات بهدستآورده بر اساس تجربه زیسته، بلکه آن جهانی که قدرت در شبکه و رسانه برای انسانها ساخته است.
امروز هر اتفاقی تنها از دل مفروضات فهم میشود. قاعده فاعلی فهم انسان از بین رفته است و هیچ صاحب اندیشهای نمیتواند مدعی شود که با رخدادها ـ آنچنان که هستند ـ مواجه میشود. در روزگار ما هر امری با روایتهای متعدد، متضاد و حتی گاه متناقض روبهروست و این تکثر روایت با تشتت خوانشها و قرائتها در چنین وضعیتی همراه شده و دیگر روایت یا قرائتی اصل در برابر بدل و غیراصل وجود ندارد، بلکه در زورآزمایی روایتها و قرائتها، مهم ساختهشدن ابر پربارتر برای باریدن بیشتر بر مغز مفعولی انسانهاست. در چنین شرایطی کار ما چیست؟
وقتی با خبری مواجه میشویم، چگونه میتوانیم آن را بخوانیم؟ هرمنوتیک عصر پساتکنولوژی دیگر صرفاً مواجهشدن با متن نیست، بلکه تلاش فاعلی برای زدودن آثار بارش روایتهای کلانی است که قدرت برای ما ساخته است. امروز ما باید با هر پدیدهای بدون تعصب و پیشداوری روبهرو شویم. باید از زیر یوغ مفروضات تحمیلی خارج شویم و واقعاً قبل از بستهشدن هر فهمی تا آنجایی که میشود، با جهانبینی خودمان و درک تمام جوانب پدیدهها دست به خوانش بزنیم.
ما باید فاعل باشیم نه مفعول روایتهای کلان اردوگاههای نظری، خاستگاههای سیاسی یا مطلوبات گروهی. ما باید فعلیت خودمان در قرائت را پیدا کنیم و این با تمرکز و التفات به خودمان و اندیشهمان در برابر هر قدرت بیرونی میسر است.