مثل آب برای گل

درباره ویولت زن نگهبان در قبرستانی در فرانسه.
روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| شغل زن، نگهبانی از قبرستانی در یکی از شهرهای کوچک کشور فرانسه است. ویولت بیست سال پیش به همراه همسرش فیلیپ به این شهر آمده. عزاداران، گورکنها، نگهبان قبرها و یک کشیش از جمله افرادی هستند که گاهی به کلبهاش میآیند، خودشان را گرم میکنند، گپی میزنند و قهوهای مینوشند.
ویولت هم درحالیکه از آنها پذیرایی میکند، به تماشای اشک و لبخندهاشان مینشیند. زندگی ویولت در واقع گویی گذرگاه کسانیست که اندکی در این قبرستان توقف کردهاند. البته ویولت طعم رنج را در زندگی هم چشیده و فقط درد این و آن را نشنیده.
چون از بچگی یتیم بوده و پدر و مادری ناتنی بزرگش کردهاند. نوعی از احساس نادیدهگرفتهشدن را همیشه بر دوش کشیده. در واقع در جهانی زندگی کرده که هیچچیز به او بدهکار نبوده. هفده سال هم بیشتر نداشته که در کافه کار میکرده.
همانجا با فیلیپ آشنا شده؛ مردی که ده سال از او بزرگتر است. بعد هم با فیلیپ ازدواج میکند و خیلیزود بچهدار میشود. هرچند خیلیزود هم میفهمد که شوهرش در حال خیانت کردن به اوست؛ آنهم با زنی که در چند کیلومتری خانه آنها زندگی میکند.
ویولت اما سرسختانه اعتقاد به خوشبختی دارد. قصه اما ناگهان برمیگردد. سروکله کارآگاهی جذاب پیدا میشود که به شکلی نامتعارف از او میخواهد خاکستر مادرش را که تازه فوت کرده، روی قبر مرد دیگری بگذارد!
نکته اینجاست که اقدام غیرقابل توضیح این افسر پلیس، به گذشته سخت ویولت ارتباط دارد. نویسنده در رمان «مثل آب برای گل» در واقع رشتههای داستانی متعددی را بههم میآمیزد و به این شیوه باعث میشود دید ما نسبت به چهره نهچندان فاسد فیلیپ ملایمتر شود.
عشق، خیانت، فقدان، تراژدی و رازهای فاشنشده... همه اینها مضامینی هستند که والری پرن در رمان «مثل آب برای گل» به آنها میپردازد. البته میانههای رمان شاید اینطور به نظر برسد که نویسنده زیر بار انبوه روایتها در حال گم شدن است اما شور و وجدش در روایت، قصهها را دلپذیر کرده.
تا اینکه در انتها ماجرا را برساند به یک عاشقانه زیبا. در واقع فاجعه و مصیبت در این رمان، خالق فرصتهای تازه است؛ همانطور که در کتاب هم آمده: «ما فکر میکنیم که مرگ یک غیبت است، درحالیکه در واقع یک حضور پنهانی است».
ویولت در میان خاطراتش پرسه میزند و رنجهایی را که از سر گذرانده به شکلی بدیع بیان میکند: «احساس میکردم تمام روز، در حال قطع عضو هستم». او از این اتفاقات درسهای بزرگی میگیرد: «اگر هر روز علفهای هرز را حذف نکنی، آنها تمام آب را مصرف خواهند کرد و گیاه را به کشتن خواهند داد».
هر فصل هم حاوی تعابیر شاعرانه بسیاری است که درست مانند کتیبههای باشکوه روی سنگ قبرها ترسیم شدهاند. شخصیتهای رمان در کنار یکدیگر تراژدی را تجربه میکنند و هر بار یک نفر سربلند بیرون میآید. این شیوه روایتگری باعث شده نتوانیم خط فکر نویسنده را پیشبینی کنیم.
خانم والری پِرَن، متولد 1967 در فرانسه است و با نوشتن این رمان جوایز متنوعی را گرفته. کتابش به بیش از 40 زبان هم ترجمه شده. همچنین از سوی نشریه فیگارو بهعنوان یکی از 10 نویسنده پرفروش فرانسه در سال 2019 معرفی شده. رمان «مثل آب برای گلها» هم پرفروشترین کتاب سال 2020 بوده. این رمان با ترجمه خانم مریم مفتاحی بهتازگی توسط نشر «آموت» چاپ شده.