کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۲۰۴۶
تاریخ خبر:

وقت چیدن گردوها

وقت چیدن گردوها

یادداشت حمید رستمی در باشگاه مشت‌زنی با سوژه پس از موفقیت.

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی| یک:  ‌روبرتو بنینی بازیگر و کارگردان ایتالیایی که انگار به‌دنیا آمده بود که با یک فیلم شاهکار به اسم «زندگی زیباست»، جنگ جهانی دوم را به شوخی بگیرد و بعد جشنواره‌های جهانی را فتح کند و برود پی کار خودش.

 

وقتی سوفیا لورن بازیگر افسانه‌ای سینمای جهان نامش را در مراسم اسکار ۱۹۹۸خواند، از شدت هیجان بر روی صندلی‌ها پرید و ایستاد و از روی صندلی‌ها راه خود را برای رفتن به صحنه باز کرد در حالی‌که سالن مملو از چهره‌های بزرگ و ستاره‌های سینمای جهان بود و همه به افتخارش سرپا ایستاده بودند و تا می‌توانستند تشویقش می‌کردند.

 

او چون کودکی جست‌و‌خیز‌کنان همه‌چیز را به بازی می‌گرفت و شاید تا سال‌های سال بعد هم کسی نتواند آن حجم از شادی و شعف حاصل از موفقیت جهانی را از خود بروز دهد. او که آن سال دو اسکار مهم بهترین بازیگر مرد -تنها بازیگری که این جایزه را برای فیلمی غیر‌انگلیسی می‌گرفت- و بهترین فیلم غیر‌انگلیسی زبان را گرفت آنقدر هیجان‌زده بود که هر آن امکان داشت پس بیفتد.

 

او در ادامه از آب‌وهوا و آفتاب و زمین و آسمان و هر آنچه به ذهنش می‌آمد، تشکر کرد که او را یاری کرده‌اند تا به این مرحله از موفقیت برسد و یک تشکر ویژه هم از والدینش کرد که بزرگترین دارایی زندگی‌شان را به او هدیه داده‌اند: فقر!

 

دو: اکبر عبدی وقتی در جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۰ جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای بازی در فیلم خوابم میاد (رضا عطاران) به‌دست آورد، دردمندانه از سیاست‌های حاکم بر جشنواره فجر در طی سی سال انتقاد کرد و گفت که این جایزه در این سن حکم زنگوله پای تابوت را برایش دارد. او باید خیلی پیش‌ترها، چند تایی از این سیمرغ‌ها را به خانه می‌برد.

 

آنجا که در فیلم «ای ایران» در قالب نقش گروهبان مکوندی فرو رفته بود و به تعبیر خودش فهیم‌ترین کارگردان ایران (ناصر تقوایی) هدایتش می‌کرد و دو سال به طول انجامید یا برای فیلم آدم برفی (داوود میرباقری) که حتی در بخش مسابقه جشنواره فجر هم راه داده نشد. او در آن روز خوش، بسیار تلخ بود و بعد از تشکر از رضا عطاران که به وی اعتماد کرده تا نقش یک پیرزن را به دلیل فوت پیرزن‌های بازیگر به او بدهد، از تهیه‌کننده فیلم گلایه کرد که حتی یک خسته نباشید هم به او نگفته و تمام تلاشش را کرده تا این نقش را به یکی از افراد مسن با دستمزدی ناچیز بدهد.

 

عبدی در این فقره تا حد زیادی حق داشت و شاید دریافت جوایز در آن روزها می‌توانست در تغییر مسیر هنری‌اش تاثیر داشته باشد. او که با نقش آقای قندی در اجاره‌نشین‌ها (داریوش مهرجویی) غوغا کرده بود، مستحق جایزه بود! و در فیلم دلشدگان (علی حاتمی) هم نوازنده تنبک از طبقات فرودست جامعه بود و در حالی‌که فقر خانوادگی باعث دوری‌اش از موسیقی و اشتغالش به شغل آشپزی شده بود، او تمام این ریزه‌کاری‌های نهفته در نقش را بر روی پرده جاری می‌کرد و به قول حسین علیزاده تنها کسی بود که بدون حضور در کلاس‌های مقدمات موسیقی به‌راحتی می‌توانست تنبک بزند.

 

اویی که در هنرپیشه به نقش یک بازیگر سوپر‌استار که نشانه‌هایی از خود واقعی عبدی را داشت، تحسین‌برانگیز بود و نقش در نقشش در آدم برفی هنوز بعد از سه دهه جذاب است و پذیرفتنی‌ترین تصویر از زن‌پوشی یک بازیگر مرد در سینمای ایران تلقی می‌شود و حتی عادی‌ترین نقش‌هایش همچون حضور در فیلم روز فرشته و «نان و عشق و موتور هزار» هم پتانسیل دریافت سیمرغ بلورین را داشتند که از او دریغ شد تا تمام دستاورد هنری‌اش از بیست و چند دوره جشنواره فجر تا سال نود همان سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد برای فیلم «مادر» باشد و بس!

 

سه: در سال ۲۰۱۳ که کریس رونالدو در رقابتی نزدیک با لیونل مسی و فرانک ریبری توپ طلای بهترین بازیکن سال فوتبال جهان را کسب کرد و توپ طلایش را از پله اسطوره‌ای گرفت، هر کاری کرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد. او دلیل اشک ریختنش را حضور مادرش در سالن عنوان کرد و گفت: وقتی دیدم مادرم گریه می‌کند هر چقدر سعی کردم نتوانستم خودم را کنترل کنم و من هم به گریه افتادم‌.

 

این بار بیشتر از دفعه قبل که در سال ۲۰۰۸ برنده توپ طلا شده بودم احساساتی شدم! رونالدو بعدها سه بار دیگر این جایزه را به‌دست آورد و افتخارات دیگری هم به ویترین افتخاراتش اضافه کرد تا امروز در ۳۸سالگی باز هم درخشان باشد. انگار که سن و سال برای او فقط یک عدد در شناسنامه است و بس!

 

چهار: واکنش توام با آرامش و متانت خاص پژمان جمشیدی در برابر موفقیت‌های هنری‌اش در نوع خود منحصربه‌فرد و مثال‌زدنی است. او که در اوایل حضورش در مجامع سینمایی تحت فشار سنگینی از اهالی سینما و رسانه قرار داشت، آنقدر صبوری کرد تا مزد تلاش‌هایش را بگیرد و در چند سال اخیر هم تبدیل به پولسازترین بازیگر سینما شود و هم در نقش‌های جدی همچون فیلم «علفزار» پتانسیل‌های بازیگری خود را به نمایش بگذارد.

 

کمتر کسی می‌تواند روزی را فراموش کند که اعلام نامش در میان کاندیداهای دریافت جایزه سیمرغ بلورین با پوزخند تعدادی از خبرنگاران سینمایی همراه شد تا جایی‌که حتی فردی در حد و اندازه‌های پرویز پرستویی برای دفاع از جمشیدی وارد قضیه شد و با دلجویی کردن از او سرنوشت محمد‌علی فردین کشتی‌گیر با‌سابقه ایرانی را یادآور شد که کسی فکر نمی‌کرد در سینما موفق شود اما حالا ۹۹‌درصد ایرانی‌ها او را به اسم سینما می‌شناسند نه کشتی!

 

پیشگویی پرستویی درست از آب در آمد و حالا جمشیدی چنان پرکار و تاثیرگذار شده که رفته‌رفته خیلی‌ها یادشان رفته که او روزگاری فوتبالیستی درجه یک بوده و با پیراهن تیم ملی در میادین بین‌المللی حضور داشته و حتی یک گل ملی هم به‌ثمر رسانده و سال‌ها پیراهن تیم‌هایی چون پرسپولیس، پاس و سایپا را بر تن کرده است. جمشیدی با آرامش‌خاطر از موفقیت‌های خود لذت می‌برد و در کسوت جدید چنان می‌درخشد که حتی گاهی شاید خود هم باور نکند!

 

کدخبر: ۵۵۲۰۴۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر