کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۱۵۵۷
تاریخ خبر:

ماجرای عجیب ژنرال فربد

ماجرای عجیب ژنرال فربد

ژنرال منضبط و تحصیلکرده از اولین نظامی‌های ایرانی بود که عازم فورت فاکس در کنتاکی آمریکا شد و در رسته زرهی آموزش‌های ویژه‌ای را گذراند.

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در روز پس از 22 بهمن و در دستگیری و اعدام گسترده امرای ارتش این سوال پیش آمده بود که تکلیف اداره ارتش ایران چگونه خواهد بود. شایعات در مورد نقش ارتشبد قره‌باغی در میان مردم شنیده می‌شد و تاثیری که او در پایان یافتن مقاومت ارتش در برابر انقلابیون داشته است. اما این فرضیه هرگز تایید نشد.

 

افرادی مثل پاکروان هم خود را در حاشیه امنیت می‌دانستند و حتی برای همکاری با شورای انقلاب و دولت پیشقدم شده بودند که خب تصوراتشان اشتباه بود و پاکروان اعدام شد. با این حال در همان هفته اول پس از انقلاب مشخص شد که دست دولت در جذب نیروهای معتمد ارتشی خیلی هم بسته نیست. افرادی چون ناخدا احمد مدنی، سپهبد ولی‌الله قرنی، سرهنگ نصرالله توکلی نیشابوری، سرهنگ عزیز امیررحیمی، ‌سرتیپ ولی‌الله فلاحی و البته سرلشکر ناصر فربد.

 

مطمئنا جالب‌ترین چهره در این گروه ناصر فربد است. یک ژنرال منضبط و تحصیلکرده که نه فقط از سوی مسئولان ایران که از مرد معتمد چهره‌هایی مثل انورسادات و دولت پاکستان و الکساندر هیگ هم بوده. او از اولین نظامی‌های ایرانی بود که عازم فورت فاکس در کنتاکی آمریکا شد و در رسته زرهی آموزش‌های ویژه‌ای را گذراند.

 

در همین سال‌ها که مقارن است با نهضت ملی شدن نفت، ‌او درآمریکا با دقت و نگرانی اخبار تحولات ایران را دنبال می‌کند و از بد حادثه مجبور می‌شود همنشین غلامرضا پهلوی برادر ناتنی محمدرضا در کنتاکی شود که او هم برای گذراندن دوره نظامی به این آموزشگاه نظامی آمده بود. فربد در تیرماه 32 یک ماه قبل از کودتا به ایران باز می‌گردد اما واکنشی نشان نمی‌دهد.

 

او پلکان ترقی را در دهه سی و چهل به سرعت می‌پیماید هرچند گرایشش به نیروهای ملی را هرگز پنهان نمی‌کند. سواد و دانایی آشکار او برایش دوستان و دشمنان بسیاری ایجاد کرده بود. درخشش او به‌عنوان فرمانده تیپ زرهی کرمانشاه در نبردهای محدود با عراق در سال 48 او را به درجه سرتیپی می‌رساند و در دهه پنجاه نشان قائد اعظم را از دولت پاکستان دریافت می‌کند و در سفر سادات به تهران به عنوان آجودان مخصوص او عمل می‌کند.

 

در سال 54 گرایشات ملی‌گرایی او بالاخره کار دستش می‌دهد و چند ماه پس از دریافت درجه سرلشکری به دستور ارتشبد ازهاری، ‌بازنشسته می‌شود آن‌هم در حالی‌که فقط 53 سال دارد. این ماجرا موجب می‌شود که فردوست به‌عنوان رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی او را که به پاکدستی و دقت مشهور بود جذب سازمان خود کند. آن‌هم در حالی‌که از گرایشات ملی‌گرایانه فربد کاملا آگاه بود.

 

فردوست می‌گوید:‌ او را سمپاتیزان جبهه ملی معرفی کرده بودند که از نظر من برای اشتغال در بازرسی بلامانع بود. فردوست خودش از اولین ملاقاتش با فربد یاد می‌کند و حیرتی که از سن کم او به‌عنوان یک سرلشکر بازنشسته به او دست داده بود. 

 

فردوست پرس‌وجویی انجام می‌دهد و نتیجه‌اش را در خاطراتش به نقل از سرتیپ فیروزمند که معاون ستاد ارتش بود این‌گونه نقل می‌کند:‌ «هر موقع که ژنرال الکساندر هیگ به ایران مسافرت می‌کرد سرلشکر فربد میهماندار او بود. زمانی قرار بود که هیگ به تهران بیاید و در آن زمان فربد فرمانده لشکر باختران بود و در تهران حضور نداشت. هیگ از میهماندار خود می‌پرسد و فرد دیگری به‌جز فربد را به او معرفی می‌کنند.

 

هیگ می‌گوید که اگر فربد نباشد نخواهد آمد. رئیس ستاد ارتش مشکل را به محمدرضا می‌گوید و شدیداً مورد مؤاخذه محمدرضا واقع می‌شود و به هیگ گفته می‌شود که فربد میهماندار شماست و او نیز می‌آید. فیروزمند اضافه کرد که بدین‌دلیل فربد مورد حسادت مقامات ارتش، به‌ویژه رئیس اداره سوم قرار گرفت و او را در لیست بازنشستگی قرار دادند و تصویب شد.»

 

 فربد در سازمان بازرسی شاهنشاهی، سرپرست شورای بررسی‌های اساسی شد و اتفاقاً گزارش‌های این بخش درباره شرایط کشور انتقادی بود. این شورا در دوم اسفند ۱۳۵۵ در گزارشی به فردوست، مشکلات اقتصادی کشور را «عدم تعادل در هزینه و تولید و خدمات که موثر در گرانی، تورم، کمبود مایحتاج عمومی و وابستگی اقتصادی کشور به خارج‌‌» می‌داند سال ۵۶ پس از اعتراضات تبریز قرار بر این شد که استاندار جدیدی برای آذربایجان معرفی کنند.

 

فردوست، فربد را برای استانداری معرفی می‌کند. جمشید آموزگار، نخست‌وزیر نظر پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم (امنیت داخلی) ساواک را جویا می‌شود که او در پاسخ می‌گوید که «او شلوارش را نمی‌تواند بالا بکشد، برای این موقع و این منصب مناسب نیست!» ثابتی با فربد آشنایی نداشت ولی با توجه به سابقه او نتیجه‌گیری می‌کند که فرد لایقی نیست.

 

در زمستان 57 فردوست که تلاش داشت اوضاع را تحت کنترل قرار دهد فربد را احضار کرد و از او خواست که با توجه به سابقه آشنایی‌اش با شاپور بختیار او را راغب کند که به پاریس برود و با آیت‌الله خمینی دیدار کند تا ماجرا حل‌وفصل شود. فربد به ملاقات بختیار می‌رود ولی بختیار وقتی می‌فهمد که این مسئله ابتکار شخصی فردوست است و پای سفرای خارجی در میان نیست فربد را دست به‌سر می‌کند. فربد بعد از پیروزی انقلاب از سوی سپهبد قرنی دعوت به کار می‌شود و بعد از چهل روز به ریاست  ستادکل ارتش ایران می‌رسد و جانشین قرنی می‌شود.

 

مشهور است که او در فروردین 58 با یک پاسخ مبهم به تماس تلفنی رابط ژنرال فردوست به او این پیام را می‌رساند که فعلا مخفی شود. به هرحال همکاری فربد با دولت موقت تیرماه 58 به پایان می‌رسد. دلگیری او از تصفیه سنگین فرماندهان ارتش و نگرانی‌اش از نفوذ امرای نزدیک به حزب توده موجب شد تا او که پرونده حل‌وفصل کم هزینه غائله گنبدکاووس در اردیبهشت 58 را در کارنامه‌اش داشت، استعفا دهد و وقت خود را صرف ترجمه و تالیف کند. از فربد کتاب‌هایی مثل انسان و هستی، ‌عصر استعمارزدایی و ادراک من از هستی برجای مانده است. فربد در سال 1398 در 97سالگی در تهران درگذشت.  

 

کدخبر: ۵۵۱۵۵۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر