بورس به زبان ساده| بگو دوستت ندارم
آنچه باید درباره سوگیری دلبستگی در بازارهای مالی بدانید
هفت صبح| «شهریوریها را بیشتر دوست دارم»، «من هر جا بروم، حواسم به همشهریهایم هست»، «سهام شرکت الفبا را میخرم چون پفکهای دوران کودکی من را تولید میکند، من عاشق چیزهای نوستالژیکم». اینها جملاتی است که بامزه و شاید خندهدار به نظر میآیند، اما واقعیت آن است که مبنای تصمیمگیری خیلی از افراد است.
وقتی ما به افراد، شرکتها و حتی داراییها به این دلیل علاقه پیدا میکنیم که با آنها علایق، سبقه، تجربه یا حس مشترکی داریم، دچار سوگیری دلبستگی شدهایم.
حالا یک بار دیگر جملات بالا را مرور کنید و بگویید در کجای زندگی خود با سوگیری دلبستگی تصمیم گرفتهاید؟
در یک مصاحبه کاری، مدیر ناگهان متوجه میشود که با فرد مصاحبهشونده در یک دانشگاه درس خوانده است و بلافاصله تصمیمش را برای استخدام او میگیرد. این از جنس سوگیری دلبستگی است که میتواند بدون توجه به مناسب بودن آن فرد برای موقعیت کاری یا بررسی تمامی گزینههای ممکن، شما را به ورطه تصمیم خطا بکشاند.
چرا سوگیری دلبستگی در مغز ما رخ میدهد؟ یکی از دلایل آن است که مغز ما میانبرها را دوست دارد و دلبستگیها که از علایق یا خاستگاههای مشترک میآیند میتوانند کار ذهن را برای درک موقعیت و افراد ساده کنند.
دلیل دیگر آن است که انسان دوست دارد تایید شود؛ وقتی با افرادی یا چیزهایی که اشتراک بیشتری با شما دارند در ارتباط هستید، گویا این حس معتبر بودن برایتان جذاب میشود.
اگر برگردیم به عالم سرمایهگذاری، چهار عارضه مهم سوگیری دلبستگی در این زمینه به صورت زیر است:
اول اینکه سرمایهگذاران با سوگیری دلبستگی سهام شرکتی را میخرند که محصولات یا خدمات آن را دوست دارند، غافل از آنکه بررسی کنند آیا این شرکت لزوما خوب اداره میشود یا قیمت مناسبی در بازار دارد. از جمله نمونه آنها میتوان به خرید سهام برند محبوب لاستیک یا روغن موتور اشاره کرد. این که یک شرکت محصولی محبوب داشته باشد، لزوما به این معنی نیست که خرید سهام آن در هر حالتی میتواند سودآور باشد.
دوم سرمایهگذاران ممکن است سهام شرکتی را بخرند که با دغدغههای اجتماعی، محیط زیستی یا نحوه حکمرانی مطلوب آنها سازگاری داشته باشد، اما لزوما اینها به معنی شرکتهای بهتر و سودآورتر از نگاه سرمایهگذاری نیستند. نمونهاش شرکتهای حوزه تکنولوژی در ایران هستند که بهرغم مدرن و فناوری محور بودن آنها، نسبت به شرکتهای سنتی پتروشیمی سودآوری چندانی ندارند.
سومین عارضه که رایج هم هست اینکه افراد در شهر یا کشور محل سکونت خود بیشتر سرمایهگذاری میکنند، حال آنکه لزوما سرمایهگذاریهای پرسودتری نیستند. این موضوع به سوگیری محل تولد هم موسوم است. نمونهاش اصفهانیهایی که فولاد و شپنا میخرند و تبریزیهایی که طرفدار شبریز و سصوفی هستند.
چهارم اینکه سرمایهگذاران دچار سوگیری دلبستگی ممکن است در محصولات پیچیدهای سرمایهگذاری کنند که چیزی از آن نمیفهمند. مثلا به این خاطر که علاقه زیادی به تکنولوژی بلاکچین دارند، سراغ سرمایهگذاری در NFT بروند درحالی که نمیدانند توکنهای غیرمقلی چه کارکردی دارند.
وقتی ما به افراد، شرکتها و حتی داراییها به این دلیل علاقه پیدا میکنیم که با آنها علایق، سبقه، تجربه یا حس مشترکی داریم، دچار سوگیری دلبستگی شدهایم. اتفاقی که میتواند بسیار برای ثروت شما خطرناک باشد.
شاید افرادی را بشناسید که با این هدف که نشان دهند مدرن یا در قشر نخبگانی هستند در بازار رمزارزها سرمایههای کلانی بردند و تمام داراییشان را از دست دادند. اما کاملا واضح است که چنین سرمایهگذاریهایی بیشتر مبتنی بر شانس بوده و میتواند از تحلیل به دور باشد. دلبستگی همچنین میتواند زمانی خودنمایی کند که شما دائما در حال تحلیل یک سهام باشید و حتی اگر بتوانید سود مناسبی از آن کسب کنید، احتمالا سود نهفته در باقی بازار را به کلی از دست دادهاید.