از تیبگ ۲ هزار تومانی تا چوب دارچین ۱۸۰ هزار تومانی
روایت هفتصبح از سفر از جنوب به شمال شهر و قیمتهای متفاوت چای به عنوان نوشیدنی محبوب ایرانیها
هفت صبح| صبح زود است. بوی چای تازه از پنجره باز به درون خانه میپیچد. بخار آرام بالا میرود و صدای قلقل کتری، سکوت آشپزخانه را میشکند. این نخستین چای روز است؛ ساده و بیتکلف، از همان تیبگهایی که بستهشان گوشه کابینت افتاده. اگر حساب کنیم، هر تیبگ حدود دو هزار و پانصد تومان قیمت دارد؛ با کمی آب جوش و برق مصرفی میشود یک لیوان چای دو هزار و ششصد تومانی.اما همین نوشیدنی ارزان، وقتی از خانه بیرون میزند و وارد دنیای کافهها و چایخانهها میشود، لباسی تازه میپوشد و قیمتش هم ناگهان چندین برابر بالا میرود.
ایستگاه اول: چای در لیوان کاغذی
در نزدیک ایستگاه مترو، مردی کنار کیوسک روزنامه فروشی بساط چای چیده؛ یک سماور برقی استوانهای بزرگ، چند بسته تیبگ و ساشههای نسکافه و ردیف لیوانهای کاغذی. روی تابلوی مقوایی نوشته: «چای داغ 20 هزار تومان». مردم میایستند، کارت میکشند و با بخار چای از میان سرمای صبح عبور میکنند.همین لیوان ساده که در خانه کمتر از سه هزار تومان در میآید، حالا در شلوغی پیادهرو پنج برابر فروخته میشود.
لیوان کاغذی، لبخند فروشنده و سرمای خیابان، به آن قیمتی تازه دادهاند.در بعضی خیابانهای شهر بوی چای زغالی به مشام میرسد؛ در لیوانهای مناسبتر و نباتهای کوچک مخصوص. آنجا قیمت تا سی هزار تومان هم میرسد. کسی اعتراض نمیکند؛ گرمای یک جرعه چای در هوای پاییز، خودش حکم معاملهای منصفانه دارد.
ایستگاه دوم؛ قهوهخانههای جنوب شهر
چند ایستگاه آنطرفتر، در کوچهای باریک حوالی میدان فردوسی، تابلوی زردرنگی بالای در نوشته: «چایخانه ...» داخل، صدای ورق بازی، بخار سماور و بوی تنباکو فضا را پر کرده.پیرمردی با دستمالی روی شانه، استکانهای کمر باریک را روی سینی فلزی میچیند. چای دمکشیده، پررنگ و معطر است. روی نعلبکی، گاهی یک تکه نبات زعفرانی هم میگذارند. قیمت؟ بیست و پنج هزار تومان برای هر استکان.
در همین قهوهخانهها اگر چای زغالی همراه با دارچین بخواهی، باید تا سی و پنج هزار تومان بپردازی. اما طعمش، چیزی از خاطره کم ندارد. چای قهوهخانهای فقط نوشیدنی نیست؛ بخشی از هویت تهران قدیم است. سماورهای جوشان، لیوانهای لبپریده و میزهایی که هزار قصه رویشان حک شده.مردانی که بعد از کار سنگین روزانه به اینجا پناه میآورند، در استکان چای خود آرامش میجویند. شاید همین سادگی، راز بقای چایخانههای قدیمی است.
ایستگاه سوم: کافههای مرکز شهر
ظهر که آفتاب از دل دود و مه بیرون میآید، تهران رنگ دیگری میگیرد. در خیابان کریمخان، کافیشاپهای کوچک با بوی قهوه و چای پر میشوند. اینجا دیگر خبری از استکانهای لبپریده نیست. چای در فنجانهای شیک سرو میشود، کنار آن قاشقی براق، یک بیسکویت کوچک و گاهی برگی از نعناع تازه یا غنچه خشک شده گل محمدی به همراه اندکی چوب دارچین. قیمت هر فنجان چای ایرانی در این کافهها بین پنجاه تا هشتاد هزار تومان است.
در بعضی کافهها اگر چای سفارش دهید، عدد روی فاکتور تا صد هزار تومان بالا میرود. در نگاه اول چنین پولی برای یک لیوان چای سیاه ایرانی عجیب به نظر میرسد، اما وقتی اجاره مغازه، هزینه برق و پرسنل را حساب کنید، این رقم چندان دور از ذهن نیست.با اینحال، چای در این بخش از شهر معنای تازهای پیدا کرده؛ نوشیدنی آرامشبخش جلسات کاری و گفتوگوهای طولانی. فنجانی که بیشتر از طعمش، حسِ «در امان بودن از شتاب شهر» را میفروشد.
ایستگاه آخر؛ چای با شکلات و فرنچ پرس
عصر به نیاوران که میرسی، همهچیز رنگ لوکس میگیرد. خیابانها تمیزتر، تابلوها براقتر و منوها پر از واژههای فریبنده. در یکی از کافههای تازهتأسیس، چای دیگر چای نیست؛ یک مراسم کوچک است.قوری شیشهای روی پایه چوبی قرار گرفته و بخار آرام از دهانهاش بالا میرود. درون فنجان، چند پر گل محمدی شناور است. کنار سینی، یک شکلات تلخ کوچک، یک چوب دارچین و نبات زعفرانی گذاشتهاند. این ترکیب چشمنواز، همان «سرویس چای ویژه» است که قیمتش در منو ۱۸۰ هزار تومان درج شده است.
متوسط قیمت چای سیاه ایرانی در کافهها بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است که اینجا به دو برابر افزایش مییابد. یعنی برای یک چای و کوکی خوردن دو نفره، باید بالای 600 هزار تومان پرداخت شود. عددی که بهسادگی از درآمد روزانه بسیاری از کارگران بیشتر است.اما مشتریان این کافهها کمتر به عددها نگاه میکنند. برایشان مهمتر از چای، لحظه عکاسی است: بخار روی فنجان، پسزمینه پنجره، نور نرم بعدازظهر و تگ کردن موقعیت کافه در شبکههای اجتماعی.