بنبست اشتغال؛ بیماری خاموش اقتصاد ایران

نرخ اشتغال پایین است، بخش کشاورزی با وجود بلعیدن بیش از 80 درصد آب کشور، نه شغل جدیدی خلق کرده و نه بازدهی قابلقبولی دارد
هفت صبح| گزارشهای مرکز آمار ایران مثل آینهای، تصویری نگرانکننده از اقتصاد و بازار اشتغال کشور نشان میدهد. نرخ اشتغال پایین است، بخش کشاورزی با وجود بلعیدن بیش از 80 درصد آب کشور، نه شغل جدیدی خلق کرده و نه بازدهی قابلقبولی دارد. بخش صنعت هم زیر فشار تحریمها و مشکلات اقتصادی، توان ایجاد فرصتهای شغلی را از دست داده است. در این میان فقط بخش خدمات همچون اسبی خسته بار سنگین اشتغالزایی را به دوش میکشد. این وضعیت به خودی خود نه تنها مطلوب نیست، بلکه هشداری است از آیندهای شکننده.
کشاورزی، پرهزینه و بیفایده
کشاورزی ایران، با وجود مصرف بیش از سهچهارم آب کشور، بازدهی ناچیزی دارد. روشهای سنتی کشت و فقدان فناوریهای نوین، باعث شده که این بخش نه فقط شغل جدیدی ایجاد نکند، بلکه حتی نتواند نیروی کار موجود را بهخوبی حفظ کند. سالانه هفتادهزار نفر از روستاها به امید یافتن کاری در بخش خدمات به شهرها مهاجرت میکنند.
در شهرها هم اوضاع بهتر نیست. کارخانههای صنعتی زیر سایه سنگین تحریمها و مشکلات اقتصادی رمق ندارند. ماشینآلات فرسوده، کمبود مواد اولیه و قطع ارتباط با بازارهای جهانی، صنعت را به دشواری انداخته است. اینجاست که بخش خدمات، از تاکسیهای آنلاین گرفته تا مغازههای کوچک و خدمات دیجیتال، به تنها پناهگاه بیکاران تبدیل میشود، اما این پناهگاه، مثل خانهای پوشالی است.
خدمات، تنها موتور محرک
بخش خدمات، هرچند در حال حاضر موتور محرک اشتغال در ایران است، اما به تنهایی نمیتواند پاسخگوی نیازهای یک اقتصاد پویا باشد. شغلهای خدماتی اغلب کمدرآمد، ناپایدار، بدون بیمه و بازنشستگی و بدون امنیت شغلیاند و با کوچکترین تکانه اقتصادی به هم میریزند. این وضعیت، که میتوان آن را «بیماری خاموش اقتصاد ایران» نامید، پیامدهایی عمیق و گسترده دارد. مهاجرت گسترده از روستاها به شهرها؛ انفجار جمعیت و فشار بر زیرساختها را به همراه داشته و به گسترش محلههای حاشیهنشین، ترافیک کلافهکننده و کمبود امکانات شهری حتی خودروخوابی دامن زده است.
شغلهای خدماتی، بهویژه در بخش غیررسمی، درآمدهای پایینی دارند. این موضوع شکاف طبقاتی را عمیقتر میکند. اکثریت شاغلان در این بخش با دستمزدهای ناچیز روزگار میگذرانند. این نابرابری، حس ناامیدی و بیاعتمادی به سیستم اقتصادی را در جامعه تقویت میکند.همچنین وقتی بخشهای کشاورزی و صنعت، که باید موتورهای رشد اقتصادی باشند، از کار میافتند، اقتصاد ایران به یک چرخه معیوب گرفتار میشود. منابع عظیمی مثل آب و نیروی کار در کشاورزی هدر میروند، در حالی که صنعت نمیتواند ارزش افزوده ایجاد کند. بخش خدمات هم، به دلیل ماهیتش، نمیتواند جایگزین این دو بخش در تولید ثروت ملی شود.
چرا این وضعیت خطرناک است؟
اقتصاد ایران مثل بیماری است که به ظاهر سرپاست، اما درونش زخمهایی عمیق دارد. وابستگی بیش از حد به بخش خدمات، مثل این است که بدن انسان فقط با یک ریه نفس بکشد. شوکهای اقتصادی، مثل افزایش تورم یا بیثباتی سیاسی، میتوانند بخش خدمات را هم فلج کنند. در آن صورت، نه کشاورزی داریم که شغل ایجاد کند، نه صنعتی که بتوان به آن تکیه کرد. این شکنندگی، آینده اقتصاد ایران را به یک معادله پرریسک تبدیل کرده است.
راه برونرفت کجاست؟
فناوریهای نوین، مثل آبیاری قطرهای و کشتهای گلخانهای در بخش کشاورزی، آموزش کشاورزان و سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه میتواند بازدهی این بخش را بالا برده و شغلهای پایدار ایجاد کند. در بخش صنعت، رفع موانع تحریمها از طریق دیپلماسی فعال و حمایت از تولید داخلی با کیفیت، میتواند جان تازهای به کارخانهها ببخشد. بخش خدمات هم نیاز به ساماندهی دارد؛ از ایجاد بیمه و امنیت شغلی برای شاغلان این بخش گرفته تا توسعه خدمات دانشبنیان که ارزش افزوده بیشتری ایجاد کنند.
اقتصاد ایران در وضعیتی بحرانی قرار دارد، اما این بحران هنوز قابل درمان است. اگر امروز دست به کار شویم، میتوانیم از مهاجرتهای گسترده، نابرابری اجتماعی و ناامیدی نسل جوان جلوگیری کنیم. اما اگر این بیماری خاموش را نادیده بگیریم، تبعات آن مثل سیلی خواهد بود که همه چیز را با خود میبرد. اقتصاد ایران نیاز به همت جمعی، سیاستگذاری هوشمندانه و عزمی ملی دارد و لازم است به جای تکیه بر یک بخش شکننده، از دیگر ظرفیتهای اقتصاد ایران هم بهره ببریم.