اجارهبها؛ تله فقر برای میلیونها خانوار ایرانی

بیش از ۴۰درصد مستاجران در دام گرانی اجاره گرفتارند
هفت صبح، حمید سلیمانی| شش دهه پیش، وقتی اولین طرح جامع تهران روی میز مسئولان بود، معمار و شهرساز نامدار، عبدالعزیز فرمانفرماییان هشدار داد که «در اثر گسترش تهران در سالهای اخیر، نواقص و کمبودی تقریباً در کلیه شئون زندگی شهری دیده میشود. بررسیهایی که اخیراً در وضع سکونت اهالی و تراکم جمعیت به عمل آمده، نشان میدهد که شهر تهران نیاز فوری به ۸۰ هزار واحد مسکونی اضافی دارد.» آن هشدار در سال ۱۳۴۵، امروز به شکلی دیگر پیش چشم ماست؛ اما اینبار کمبود خانه تنها مسئله نیست، بلکه اجارهبها، زندگی میلیونها نفر را به بحران کشانده است.
هرچند قیمت خرید مسکن در دو سال گذشته تقریباً درجا زده، اجارهبها بیوقفه بالا رفته و حتی در سال ۱۴۰۲، با وجود رکود سنگین در معاملات، رکورد تاریخی تورم ۴۰.۳ درصدی را ثبت کرده است. این یعنی سقف بالای سر، بیش از هر زمان دیگری به کابوسی برای مستأجران بدل شده. حتی امیدواریهای امسال درباره کاهش قیمت اجاره، بهدلیل خروج صدها هزار مهاجر غیرقانونی، به جایی نرسیده و مرکز آمار گزارش داده که تورم نقطهبهنقطه اجاره در خرداد ۳۶.۹ درصد بوده است.
گزارش تازه مرکز پژوهشهای مجلس، پرده از ابعاد نگرانکنندهتری برمیدارد: فقر ناشی از اجاره، حالا دامنگیر ۴۰درصد خانوارهای مستأجر شده و بیش از ۱.۸ میلیون خانواده، عمدتاً در شهرها، در «تله فقر مسکن» گرفتارند. این فقر فقط کمبود پول نیست؛ نتیجه سالها سیاستهای اشتباه، کالاییشدن خانه، جداسازی مکانی فقرا و انباشت مالکیت در دست دهکهای بالای درآمدی است.
از تهران با ۶۲۰ هزار خانوار فقیرِ مستأجر تا کرمان، آذربایجان غربی و حتی استانهای کوچکتر، نقشه فقر مسکن، تصویر یک بحران ملی را نشان میدهد. بحرانی که اگر چارهای فوری برایش اندیشیده نشود، خانهدار شدن برای بخش بزرگی از مردم، حتی از رویا هم دورتر خواهد شد.
تصور کنید هر ماه بخش بزرگی از درآمدتان را برای اجاره خانهای بپردازید که حتی نمیتوانید آن را خانه خود بنامید. در تهران و دیگر کلانشهرهای ایران، مستاجران در تلهای گرفتار شدهاند که نهتنها جیبشان را خالی میکند، بلکه رویای داشتن سرپناهی امن را از آنها میرباید.
گزارشها نشان میدهد که اجارهبها در سالهای اخیر با شتابی بیرحمانه بالا رفته و حالا بیش از یک میلیون و ۸۷۰ هزار خانوار شهری در فقر ناشی از هزینههای مسکن غوطهورند. این اعداد فقط آمار نیستند؛ داستان زندگی خانوادههاییاند که زیر بار گرانی اجاره، کمرشان خم شده است. از تهران که ۶۲۰ هزار خانوار مستأجرش درگیر فقرند تا کرمان که فقر درآمدی ۸۹ درصد مستاجرانش را زمینگیر کرده، این گزارش روایتی است از مبارزهای روزمره برای بقا. در این میان، سیاستهای نادرست و نگاه سرمایهای به مسکن، شکاف طبقاتی را عمیقتر کرده و مستاجران را به حاشیه رانده است. آیا امیدی به بهبود این وضعیت هست؟
رویای خانهدار شدن
حدود ۶۰ سال پیش وقتی فرمانفرماییان در اسناد طرح جامع تهران نوشت: «در اثر گسترش تهران در سالهای اخیر، نواقص و کمبودی تقریباً در کلیه شئون زندگی شهری دیده میشود. بررسیهایی که اخیراً در وضع سکونت اهالی و تراکم جمعیت به عمل آمده، نشان میدهد که شهر تهران نیاز فوری به 80هزار واحد مسکونی اضافی دارد.» نمیدانست این هشدار از دهه ۴۰شمسی، به سال 1404 هم میرسد. تهران امروز هم با بحران مسکن دستوپنجه نرم میکند اما این بار، مستاجران بیش از همه زیر این فشار له میشوند.
اجارهبها، دامی برای فقر
اجاره خانه در ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ مثل تهران، مثل طنابی دور گردن مستاجران افتاده است. در حالی که قیمت خرید خانه در دو سال اخیر تقریباً ثابت مانده، اجارهبها همچنان سیر صعودی خود را حفظ کرده است. بر اساس گزارش بانک مرکزی، سال گذشته اجارهبها با تورم ۴۰.۳ درصدی رکورد جدیدی ثبت کرد. این یعنی حتی در زمانی که بازار مسکن در رکود بود، اجارهها بیرحمانه بالا رفتند.
امسال برخی امیدوار بودند که با خروج صدها هزار تبعه غیرقانونی از ایران، فشار بر بازار اجاره کم و قیمتها تعدیل شود. اما گزارش مرکز آمار ایران در خرداد ۱۴۰۴ نشان داد که تورم اجارهبها هنوز ۳۶.۹ درصد است. این عدد به ما میگوید که گرانی اجاره مثل سایهای سنگین، همچنان روی زندگی مستاجران سنگینی میکند. وقتی همهچیز در اقتصاد گران میشود، بعید است صاحبخانهها راضی شوند اجاره را ثابت نگه دارند یا فقط کمی افزایش دهند.
چرا مسکن اینقدر دردسر شده؟
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی با عنوان «واکاوی تأمین مسکن در اصل سی و یکم قانون اساسی» به موضوع اجارهبها و تأثیر آن بر فقر پرداخته است. به زبان ساده، این گزارش میگوید نابرابری در دسترسی به مسکن، یکی از دلایل اصلی فقر و شکاف طبقاتی در ایران است. وقتی داشتن یا نداشتن خانه ملکی اینقدر در زندگی افراد تفاوت ایجاد میکند، نتیجهاش نابرابری در فرصتهای زندگی، از تحصیل گرفته تا شغل و حتی سلامت است.
این گزارش دو اشتباه بزرگ در سیاستهای مسکن را برجسته میکند که یکی نگاه به مسکن بهعنوان یک کالای سرمایهای (مثل طلا یا سهام) و دیگری دخالتهای نادرست دولت در بازار مسکن است. این اشتباهات باعث شدهاند که مسکن برای بسیاری از مردم، بهویژه قشر کمدرآمد، به رویایی دستنیافتنی تبدیل شود.
داستان نابرابری در مالکیت مسکن
یکی از مشکلات اصلی این است که مالکیت خانه در ایران بهصورت نابرابر توزیع شده است. برخی فکر میکنند تعداد مالکان خانه در ایران کمتر از کشورهای دیگر است اما آمار این را تأیید نمیکند. بااینحال، این باور باعث شده که سیاستهای مسکن به سمتی برود که به جای کمک به مستاجران، به نفع صاحبخانهها و کسانی باشد که چند خانه دارند.
از سال ۱۳۸۶ تا ۱۴۰۲، خانههای جدید بیشتر به دست کسانی رسیده که قبلاً هم خانه داشتهاند. این یعنی ثروتمندان، صاحب خانههای بیشتری شدهاند و فقرا همچنان مستاجر ماندهاند. نتیجه آنکه تعداد مستاجران در ایران بیشتر شده و بسیاری از آنها مجبورند از صاحبخانههای خصوصی خانه اجاره کنند چرا؟ چون مسکن اجتماعی و دولتی بهاندازه کافی وجود ندارد.
مستاجران کجا زندگی میکنند؟
دولتها برای حل مشکل مسکن کمدرآمدها، طرحهایی مثل ساخت شهرکهای جدید یا خانههایی در حاشیه شهرها اجرا کردهاند. اما این طرحها معمولاً در جاهایی ساخته میشوند که از امکانات شهری مثل مدرسه، بیمارستان یا حملونقل عمومی دور هستند. این کار عملاً فقرا را از شهرها دور کرده، آنها را در مناطقی با شرایط سختتر ساکن میکند. به این میگویند «تبعیض مسکونی فضایی-مکانی»، یعنی جایی که فقرا زندگی میکنند، از نظر امکانات و دسترسی، با زندگی ثروتمندان قابل مقایسه نیست.
فقر مستاجران و آمار غمبار
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که در سال ۱۴۰۲، حدود ۲۷ درصد از خانوارهای مستاجر (یعنی ۱.۳۳ میلیون خانوار) در فقر مطلق بودند. اما وقتی هزینههای سنگین اجاره را هم در نظر بگیریم، این عدد به ۴۰ درصد میرسد. این یعنی ۶۵۲ هزار خانوار دیگر هم بهخاطر اجارههای بالا در تله فقر گرفتار شدهاند.در کل، در سال ۱۴۰۲، یک میلیون و ۸۷۰ هزار خانوار مستاجر در شهرها و ۱۱۳ هزار خانوار در روستاها در فقر زندگی میکردند. این اعداد بالاترین میزان فقر مستاجران در دو دهه گذشته است. به زبان ساده، هرگز اینقدر مستاجر فقیر در ایران نداشتهایم.
خانوادههای گرفتار در تله اجاره
بیشتر مستاجرانی که در فقر هستند، خانوادههای سه تا پنج نفرهاند. در سال ۱۴۰۲، حدود ۶۴۹ هزار خانوار چهارنفره (یعنی ۲.۶ میلیون نفر) در فقر بودند. همچنین ۷۲ درصد از خانوارهای مستاجر فقیر، خانوادههای سه، چهار یا پنج نفره بودند که در مجموع ۴.۵۷ میلیون نفر را شامل میشوند.
نکته مهم این است که بیشتر سرپرستان این خانوادهها بین ۳۵ تا ۴۴ سال سن دارند. این یعنی جوانهایی که در اوج تلاش برای ساختن زندگی هستند، بیشترین ضربه را از گرانی اجاره میخورند. در کل، ۷۶ درصد از خانوارهای مستاجر فقیر، سرپرستانی زیر ۵۵ سال دارند که جمعیتی حدود ۶ میلیون نفر را شامل میشود.
تهران و کرمان، پایتخت مستاجران فقیر
وضعیت در برخی استانها از بقیه بدتر است. در سال ۱۴۰۲، تهران از منظر تعداد خانوار مستاجر فقیر با ۶۲۰ هزار خانوار و نرخ فقر ۴۳ درصد، در صدر قرار دارد. این یعنی از هر ۱۰۰ خانوار مستاجر در تهران، ۴۳ خانوار در فقر به سر میبرند. بعد از تهران، استان کرمان با ۸۹ درصد خانوارهای در رتبه بعدی قرار دارد که از منظر تعداد خانوار کمتر از تهران و از منظر درصد بالاتر از تهران است. در مقابل، استان چهارمحال و بختیاری با ۴ هزار خانوار مستاجر فقیر و نرخ فقر ۱۴درصد، کمترین تعداد را دارد. همچنین در استانهای اردبیل و ایلام، بخش بزرگی از فقر مستاجران بهخاطر هزینههای سنگین اجاره است.
چه باید کرد؟
این گزارش تلخ، تصویری روشن از زندگی میلیونها مستاجر ایرانی ارائه میدهد. اجارهبها نهتنها جیب آنها را خالی کرده، بلکه امیدشان به زندگی بهتر را هم کمرنگ کرده است. سیاستهای نادرست، نگاه سرمایهای به مسکن و نبود حمایت کافی از مستاجران، این بحران را عمیقتر کرده است. برای بهبود اوضاع، نیاز به سیاستهایی داریم که مسکن را از کالای سرمایهای به سرپناهی برای همه تبدیل کند. افزایش مسکن اجتماعی، کنترل اجارهبها و ساخت خانه در مناطقی با دسترسی مناسب، میتواند نور امیدی در این تاریکی باشد. مستاجران ایران، از تهران تا کرمان، منتظر روزی هستند که خانه، دیگر کابوس شبهایشان نباشد، بلکه پناهگاهی امن برای ساختن آیندهای روشن باشد.
نادر، کارگری گرفتار در تله اجاره
نادر، ۳۸ساله، هر روز صبح وقتی آفتاب هنوز کامل بیرون نیامده، از زیرزمین نمور خانهاش در قرچک ورامین راهی کارگاه باربندسازی میشود. دستهایش پینهبسته، بوی آهن و جوشکاری میدهند. باحقوق ۲۳ میلیون تومانی که برای یک کارگر ماهر در سال ۱۴۰۴ رقم بدی نیست، زندگیاش را میچرخاند اما حالا این چرخ لنگ میزند.
نادر، همسرش لیلا و دو فرزندش، علی ۱۲ ساله که کلاس ششم است و سارا ۴ ساله که هنوز در خانه بازی میکند، در زیرزمینی ۶۰ متری زندگی میکنند. دیوارها بوی رطوبت میدهند و لکههای نم، مثل نقشهای از آرزوهای بر باد رفته، روی سقف جا خوش کردهاند.تا پارسال نادر ۸ میلیون تومان از حقوقش را برای اجاره این زیرزمین میداد. صاحبخانه، مردی که هرگز لبخندش را ندیدهاند، امسال اجاره را ۵۰ درصد بالا برده؛ یعنی از اول شهریور باید ۱۲ میلیون تومان بدهند.
نادر و لیلا هرجور حسابوکتاب میکنند از دست اعداد راه فراری ندارند. ۱۲ میلیون اجاره، یعنی بیش از نیمی از حقوق نادر و با باقیمانده، باید هزینه مدرسه علی، خوراک، پوشاک و قبضهای آب و برق را بدهند. سارا هنوز مهدکودک نرفته، چون پولش نیست. نادر میگوید: «هر جا میرم، یا اجارهها بالاتره یا ودیعه میخوان که ندارم. این زیرزمینم شده قفس.»
نادر و لیلا دنبال خانه دیگری گشتهاند اما قرچک پر از زیرزمینها و آپارتمانهای گران است. حتی خانههای دورتر، با اجارههای کمتر به وسایل نقلیه عمومی دسترسی ندارند و نادر نمیتواند هر روز مسیر طولانی تا کارگاه را برود. علی که عاشق ریاضی است، گاهی میپرسد: «بابا، چرا نمیریم یه خونه بهتر؟» نادر فقط لبخند تلخی میزند و میگوید: «یه روز درست میشه.» اما او و لیلا در خلوت از ترس اخراج از همین زیرزمین حرف میزنند.
صاحبخانه تهدید کرده اگر اجاره را ندهند، باید بروند.نادر گاهی به روزهایی فکر میکند که پدرش با کارگری، خانهای کوچک در روستایشان ساخته بود اما حالا در قرچک، رویای خانهدار شدن برای او مثل ستارهای دوردست است به همان دوری تهران تا روستای فاروج در قوچان. او فقط میخواهد بچههایش سقفی بالای سرشان داشته باشند، جایی که بوی نم ندهد اما اجارهبها، مثل طنابی دور گردن خانوادهاش، هر روز تنگتر میشود. نادر میگوید: «کار میکنم اما انگار فقط برای صاحبخونه کار میکنم.» این داستان نادر است، یکی از ۱.۸ میلیون خانوار مستأجری که در تله فقر مسکن گرفتارند.