اتاق نشیمن؛ صحنه بررسی روزمره با گرانیها

وقتی دخل و خرج سر سفره شام حلوفصل میشود.
رضا رهسپار | صدای تقتق قاشق روی نعلبکی، بخار چای تازهدم و نگاههایی که از پشت میز ناهارخوری به هم دوخته میشود، جایی میان دغدغهها و خستگی یک روز کاری، بحث همیشگی دوباره آغاز میشود: «چرا این ماه باز هم دخل با خرج جور درنیامد؟»
درست وسط اتاق نشیمن، جایی میان کاناپههای رنگپریده و تلویزیون روشن که بیهدف صدا پخش میکند، جلسهای غیررسمی اما تکراری در جریان است. موضوعش ساده به نظر میرسد اما بار عجیبی بر دوش دارد. هر ماه، هر هفته، گاهی حتی هر شب، این گفتوگوها بازتولید میشوند. زوجها، پدران و مادران، فرزندان و گاهی حتی مادربزرگهایی که هنوز هم دخلوخرج خانه را در ذهنشان میسنجند، هر کدام سهمی در این جلسه دارند.
بعضیها هنوز به قبضهای کاغذی روی میز چوبی قدیمی نگاه میکنند و بعضی دیگر، گوشی در دست، با اپلیکیشنهای حسابداری خانوادگی چرتکه میاندازند. عددها، مثل کلمات، وزن دارند. وقتی روی زبان مینشینند، فضای اتاق را عوض میکنند. «این ماه کرایه خانه رفت بالا»، «شهریه مدرسه پرداخت شد؟»، «قسط ماشین عقب افتاده»، «نمیشد لباس عید رو یک ماه دیرتر بخریم؟» و این جمله آخر که اغلب سکوتی سنگین به دنبال دارد: «چرا اینقدر خرج کردیم؟»
روایت دخل و خرج، سالهاست که در متن زندگی خانوادگی ایرانیها جای گرفته. هیچ بحران اقتصادیای بدون ردپای خود در این اتاقهای نشیمن عبور نمیکند. بالا رفتن قیمت دلار، افزایش هزینههای درمان، گرانی گوشت یا نایاب شدن پوشک بچه، همگی از اخبار سراسری به دل این گفتوگوهای شبانه میخزند. گویی اقتصاد، در نهایت، از صفحه تلویزیون پایین میآید و روی میز کوچک چایخوری مینشیند.
یکی از چالشبرانگیزترین صحنههای این جلسات زمانیست که خانوادهای در برابر تصمیمی احساسی یا اضطراری قرار میگیرد. مثلاً وقتی مادر خانواده از خرید ناگهانی یک سرویس آشپزخانه دفاع و پدر با استناد به بودجه ماهانه، مخالفتش را ابراز میکند. یا وقتی فرزند نوجوان برای کلاس زبان خصوصی پافشاری میکند، اما عددهای کیف پول، نارضایتی خود را اعلام کردهاند. این لحظهها، آزمونهایی خاموش از مهارت گفتوگو، همدلی و تدبیرند.
اتاق نشیمن حالا فقط فضایی برای تماشای سریال یا خوردن تنقلات شبانه نیست؛ صحنهایست که اقتصاد خانوادگی روی آن اجرا میشود. در این نمایش، نقشها ثابت نیستند. گاهی پدر نقش مدیر مالی را بازی میکند، گاهی مادر نقشهکش آینده است و گاهی فرزندان با پیشنهادهای خلاقانه وارد بحث میشوند. در بسیاری از خانوادهها، این گفتوگوها شکل تازهای به خود گرفتهاند؛ حسابهای مشترک، جدولی روی یخچال با ستونهایی برای خوراک، حملونقل، تفریح و پسانداز و حتی گروههای واتساپی خانوادگی برای پیگیری هزینهها.
اما همهچیز عدد و رقم نیست. گاهی حرفها از بودجه ماهانه فراتر میرود و به مفاهیمی مثل «آرامش»، «امنیت»، «آینده بچهها» و «کیفیت زندگی» میرسد. در این لحظههاست که اقتصاد، رنگ انسانیتری به خود میگیرد. پشت هر اسکناس، پشت هر کارت بانکی، تصمیمی وجود دارد که نه از جنس حسابداری، بلکه از جنس احساس است. اینکه آیا باید برای تفریح آخر هفته هزینه کرد یا آن پول را کنار گذاشت برای روز مبادا، انتخابیست که فقط با منطق عددها پاسخ داده نمیشود.
تجربه زیسته خانوادهها نشان داده که برخی هزینهها بازدهی فراتر از ارزش مالیشان دارند. یک وعده شام در رستوران ممکن است به حل یک سوءتفاهم خانوادگی ختم شود. خرید یک دوچرخه ساده شاید عزتنفس یک کودک را احیا کند. پس هزینهکرد، در اتاق نشیمن، همیشه بهمعنای زیان نیست؛ گاهی سرمایهگذاریست، فقط با واحد سنجشی متفاوت.
در دوران تورم، وقتی قیمتها ثبات ندارند و آینده نامطمئن به نظر میرسد، این مذاکرات خانوادگی از اهمیت دوچندان برخوردار میشوند. زیرا در غیاب سیاستهای حمایتی مؤثر یا دسترسی آسان به منابع مالی، تنها ابزار در اختیار خانواده، همین گفتوگوهاست. لحظههایی برای تصمیمگیری جمعی، برای بازتعریف اولویتها، برای کنار گذاشتن خواستههای فردی به نفع نیازهای مشترک.
از قضا، همین گفتوگوهاست که ساختار خانوادگی را مقاومتر میکند. زوجهایی که با هم خرجها را میسنجند، والدینی که فرزندان را در برنامهریزی مالی سهیم میکنند، خانوادههایی که درباره اضطرار، گذشت و قناعت حرف میزنند، همگی در حال ساختن سازوکاری درونی هستند که در برابر تلاطمهای اقتصادی، ایستادگی بیشتری نشان میدهد.
اقتصاد خانوادگی، برخلاف نمودارها و گزارشهای رسمی، از جنس تجربه و زیست روزمره است. در چای عصرگاهی، در لبخند مادر هنگام یافتن تخفیف در یک فروشگاه، در غر زدن پدر از افزایش قیمت بنزین و در نگاه نگران کودک هنگام شنیدن «فعلاً نمیتونیم بخریمش»، ردپای آن پیداست.
در نهایت، اقتصاد اگرچه در دولتخانه سیاستگذاری میشود، زیست آن در خانهها شکل میگیرد. درست در همان اتاقهای نشیمن، همان میزهای غذاخوری ساده، همان صداهای آشنا. آنجا که عددها فقط عدد نیستند و پول، فقط وسیلهای برای خرید نیست؛ بلکه ابزاریست برای گفتوگو، برای ساختن و گاهی، برای تحمل کردن روزهایی که نمیخواهند تمام شوند.