معمای گاز برای فولاد و پتروشیمی| آیا از یک رانت بزرگ استفاده میکنند؟

آیا صنایع بزرگ، گاز را حیف و میل میکنند؟
هفت صبح | در گزارش چند روز پیش «هفت صبح» درباره پولسازترین شرکتهای ایرانی دیدیم که چطور بیاغراق، فولاد و پتروشیمی مهمترین و سودآورترین بخشهای اقتصاد ایران هستند و بهنوعی اقتصاد ما روی کاکل این شرکتها میچرخد اما وقتی صورتهای مالی این شرکتها را بررسی میکنیم، میبینیم که با وجود بالانشینی و اختلاف معناداری که با سایر صنایع از نظر پولسازی دارند، حال و روزشان نسبت به قبل چندان مساعد نیست مثلا میبینیم که غول بزرگ پتروشیمی یعنی ستاره خلیج فارس به شکل عجیبی با کاهش رشد درآمدی مواجه بوده است یا خبرهایی میشنویم از مشکلاتی که برای هلدینگ پتروشیمی اصفهان یا هلدینگ پتروشیمی آبادان پیش آمده.
از آن طرف اوضاع برای فولادیها هم خیلی بهتر نیست و آنها هم یک لیست بلندبالا از مشکلاتی که برای درآمدزایی دارند، ردیف میکنند. عجیب اینکه دولت هم از آنها چندان دلخوش به نظر نمیرسد. همین چند وقت پیش، پزشکیان در دیدار با دستاندرکاران صنعت فولاد، خطاب به دبیر انجمن فولاد با لحنی گلایهآمیز گفت ما داریم 35 تا 40 میلیارد دلار سوبسید گاز میدهیم... ما داریم از یک جای دیگر سوبسید میدهیم تا شما فولاد تولید کنید... قیمت گازی که میگیرید و فولادی که میفروشید را بگویید تا به شما بگویم چقدر سود و ضرر دارید...» او بعدتر هم در صحبتهای دیگری به موضوع نرخ خوراک پتروشیمیها و فولادیها اشاره کرده و گفته بود که از ابتدا در نظر گرفتن سوبسید برای این بخش اشتباه بود.
این حرفها اولین بار نیست که شنیده میشود، اساسا موضوع نرخ خوراک پتروشیمیها یکی از موضوعاتی بوده که سال ها است بر سر آن دعواست، طرفین این دعوا چه میگویند و این موضوع چطور به ما و کف بازار ربط پیدا میکند؟
یک بام و دو هوا نمیشود
قبل از پزشکیان هم خیلیها از جمله چهره های مهم اقتصادی دولت رئیسی سعی کرده بودند با تحت فشار گذاشتن صنایع بزرگ مصرفکننده گاز، نرخ خوراک را تا جایی که میتوانند بالا ببرند. آنها استدلالهایی هم داشتند که منطقی به نظر میرسید مثل همین حرفهای پزشکیان که پربیراه به نظر نمیرسد.
آنها میگفتند این ابرصنایع که اغلب هم به نحوی از سوی دولت و دستگاههای عمومی و حاکمیتی اداره میشوند، شدهاند محل سودجویی رانتخواران اعظم. به این صورت که خوراک گاز را در شرایطی که کشور تحت فشار است به نرخ پایین دریافت میکنند اما از آن طرف محصولاتشان را که اغلب مواد اولیه صنایع میانی است، به نرخ صادراتی به داخل کشور عرضه میکنند و با پافشاری بر فروش رقابتی در بورس کالا، زیر بار قیمت دستوری نمیروند.
به این هم اکتفا نمیکنند، بلکه بهراحتی تمام دلار صادراتیشان را به نرخی که دولت تصمیم میگیرد در بازار نیمایی عرضه نمیکنند، بلکه اصرار میکنند و نفوذشان را به کار میبرند تا دلارهای صادراتیشان را هم تا جای ممکن به نرخ آزاد یا دستکم نزدیک به نرخ آزاد عرضه کنند. این استدلالها را بگذارید، کنار کسری بودجه بزرگ دولت در زمان رئیسی (و البته پزشکیان) تا بفهمید هر 100 تومان که نرخ خوراک پتروشیمیها اضافه میشد و پول درشتی نصیب دولت میشد، چطور گره از کارش باز میشد.
همه اینها باعث شد که تابستان پارسال اعلام شود که دولت برای لایحه بودجه سال بعد نرخ خوراک پتروشیمیها را 7هزار تومان در نظر گرفته یعنی چیزی نزدیک به دو برابر نرخ خوراک در آن زمان. این خبر بهسرعت باعث ریزش بورس شد چون در صورت تحقق تراز مالی شرکت های بزرگ پیشران بازار سرمایه را کاملا تغییر میداد اما در نهایت چنین تصمیمی به هزار و یک دلیل عملی نشد و قرار بر فرمولهماندن نرخ خوراک پتروشیمیها شد.
فرمول چیست؟
داستان خیلی طولانی میشود اگر بگوییم چطور شد که ابرصنایع فولاد و پتروشیمی با دولت به این توافق رسیدند که نرخ خوراک گاز بر اساس یک فرمول معین تعیین شود تا دیگر شاهد تغییر سیاستها در این مورد نباشیم پس در همین حد میگوییم که چند سالی است نرخ خوراک گاز آنها از جمع نصف متوسط قیمت گاز در ۴ هاب (Alberta ،NBP ،TTF ،Henry Hub) تعیین شده و نصف متوسط قیمت داخلی گاز بهصورت ماهانه محاسبه میشود.
مثلا در حالحاضر باتوجه به اینکه نصف متوسط قیمت گاز در ۴ هاب مورد نظر یعنی هنری هاب آمریکا، آلبرتا کانادا، NBP انگلستان و TTF هلند، ۲۵ سنت و نصف متوسط قیمت داخلی به صورت ماهانه حدود ۲ الی 2/5 سنت است، نرخ خوراک پتروشیمیها برمبنای دلاری حدود 13/75 سنت در نظر گرفته میشود. حالا اینکه چه دلاری مبنای محاسبه این نزدیک به 14 سنت باشد خودش قابل بحث است مخصوصا حالا که دیگر خبری از بازار نیما هم نیست و صنایع دلارشان را در بازار توافقی عرضه میکنند که اگر نرخ دلار مرکز مبادله را 57 هزار تومان در نظر بگیریم یعنی صنایع حالا دارند گاز را بیشتر از 7هزار تومان یعنی بیشتر از هدفگذاری سال گذشته دولت برای امسال میخرند اما دولت هنوز هم ناراضی است؛ چراکه وقتی 7هزارتومان قیمتگذاری شد که نرخ دلار نیمایی 37 هزار تومان بود و صنایع، گاز را چیزی بین 4200 تا 5300 تومان میخریدند.
دولت تکلیفش را روشن کند
استدلالهای کسانی را که میگویند دولت باید نرخ گاز را نه براساس فرمول و سوبسید که بر اساس نرخ صادراتی آن به صنایع بفروشد خواندید، حالا استدلال مخالفان این ایده را بخوانید. کسانی که میگویند دولت کماکان باید به فرمولT پایبند باشد و تازه همین فرمول هم خیلی منصفانه نیست؛ دو دسته هستند، کسانی که موضوع را مصلحتی میبینند و کسانی که پای دودوتا چهارتای اقتصادی را وسط میکشند.
مصلحتاندیشها میگویند که صنایع بزرگ آن هم در شرایط تحریمی نفت به هر حال آبباریکهای هستند که مملکت را می چرخانند. سودی که آنها به دست می آورند هم با توجه به دولتی و حاکمیتی بودنشان که جای دوری نمی رود و در آخر باز برای مخارجی که سیاست های بالادستی تعیین می کنند صرف می شود. بخشی از این سود هم که برای نهادهای عمومی مثل سازمان هدفمندی یارانه ها و سهام عدالت و... است. ضمن اینکه این صنایع پیشران بورس و تولید هستند و هر چقدر حالشان بهتر باشد حال تولید و بازار سرمایه بهتر می شود.
گروه دیگری که موضوع را اقتصادی می بینند، میگویند که اگر دولت میخواهد با پتروشیمیها و فولادیها آزاد حساب کند باید همه چیز آزاد باشد از جمله نرخ همان گازی که دولت میفروشد نباید از سوی دولت تعیین شود، چراکه دولت یک رقم فرضی را به عنوان رقم صادرات اعلام می کند در حالی که واقعا گاز را به این رقم نمیفروشد. آنها آمریکا را مثال میزنند و میگویند پتروشیمیها و فولادیهای آمریکایی یکی از ارزانترین خوراکها را در جهان دارند؛ چراکه در این کشور به دلیل رقابتیبودن بازار گاز و فراوانی نسبی آن، نرخ واقعی گاز پایین است.
پس در ایران هم به همین دلیل اگر گاز خصوصی باشد به دلیل رقابتیبودن و مشکلات زیادی که بر سر راه صادرات وجود دارد، فروش آن به صنایع داخلی بهصرفهتر خواهد بود و شاید در نهایت نرخ فروش داخلی از رقمی که دولت به عنوان رقم صادرات گاز اعلام میکند پایینتر شود. این گروه میگویند که چرا در کشوری مانند ایران نرخ خوراک گازی که صنایع مصرف میکنند باید متاثر از هاب اروپا باشد، جایی که گاز به گرانترین رقمی که امکان دارد، معامله میشود و خیلی کالای ارزشمندتری نسبت به منطقه ما است.
این گروه یک استدلال دیگر هم دارند و میگویند که گاز به دلیل ویژگیهای خاصی که دارد و صرفا برای تجارت منطقهای به کار میآید، در حالحاضر با توجه به تحریمها برای ایران، آورده مالی حداکثری ندارد، پس چه بهتر که در صنایع داخلی استفاده شود و این صنایع با اتکا به همین مزیت نسبی بتوانند محصولاتی با ارزش بیشتر یعنی همین محصولات فولادی و پتروشیمی تولید کنند و بعد با فروش آنها سود بیشتری به کشور وارد شود.
این گروه برای آنهایی هم که میگویند اگر صنایع گاز را به قیمت پایینتر از دولت میگیرند پس باید مواد اولیه را به قیمت دولتی به صنایع پاییندست بفروشند، پاسخ دارند و میگویند که اولا براساس تمام آنچه بالاتر گفته شد صنایع گاز را به نسبت شرایط و جغرافیا و بازار ایران، ارزان نمیخرند، ثانیا اگر صنایع مجبور به ارزانفروشی محصولاتشان در بازار داخلی شوند بازار قاچاق داغ میشود، بازاری که همین حالا هم به خاطر فشارهای دولت در بعضی حوزهها به اندازه کافی داغ هست. آنها از رانت بسیار بزرگ و البته رکود تولیدی که اجبار به ارزانفروشی میتواند در پی داشته باشد، میگویند و روند تمام سالهای گذشته را گواه میگیرند.
نکته
همین چند وقت پیش، پزشکیان در دیدار با دستاندرکاران صنعت فولاد، خطاب به دبیر انجمن فولاد با لحنی گلایهآمیز گفت ما داریم 35 تا 40 میلیارد دلار سوبسید گاز میدهیم... ما داریم از یک جای دیگر سوبسید میدهیم تا شما فولاد تولید کنید... قیمت گازی که میگیرید و فولادی که میفروشید را بگویید تا به شما بگویم چقدر سود و ضرر دارید...»