کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۹۳۳۶
تاریخ خبر:

درس‌هایی برای سرمایه‌گذاران به روش بابای آتوسا

درس‌هایی برای سرمایه‌گذاران به روش بابای آتوسا

لطفاً شما از این خاطره درس بگیرید و مثل بابای آتوسا نباشید

هفت صبح | اگر قرار بود مردمان روم باستان، الهه‌ای برای سرمایه‌گذاری انتخاب کنند، حتم دارم دست روی بابای آتوسا می‌گذاشتند. بابای آتوسا بین دوستان دوران دانشگاه معروف بود. خودش در حلقه دوستان می‌نشست و بدون ترس و دلهره از دسته‌گل‌هایی که باباش به آب می‌داد تعریف می‌کرد. خاطره‌ها دست‌به‌دست می‌چرخید و گاهی یک کلاغ، 40 کلاغ می‌شد.

 

بابای آتوسا جایی وسط شهر، حوالی منیریه تولیدی لباس داشت. از یک جایی به بعد متوجه می‌شود قادر نیست هم‌زمان با کار تولید، مسائل مربوط به بازاریابی و تبلیغات را هم برعهده بگیرد. پس به‌جای اینکه دنبال کسی باشد که در بازاریابی و تبلیغات تخصص دارد، کارگاه را تعطیل می‌کند. محل کارگاه که ملک خودشان بوده را دیوار می‌کشد و در چشم بر‌ هم‌زدنی به چند تا انباری تاریک و نمور تبدیل می‌کند. بعد یکی‌یکی‌شان را اجاره می‌دهد. از بخت نیک روزگار همیشه هم برایشان مشتری دست‌به‌نقد هست.

 

چرخ‌خیاطی‌ها، وسایل و سایر ابزارها را هم می‌فروشد و با سرمایه در گردش کارگاه، در بازارهای مختلف از جمله بورس، بانک، طلا و دلار سرمایه‌گذاری می‌کند. بخشی از پول را هم برمی‌دارد برای خودش و رؤیاهایی که در سر دارد. عمده شهرت بابای آتوسا بین دوستان و آشنایان، مال همین قسمت است. بعضی‌هایشان دیوانه‌وار خوب هستند و بعضی دیگر را باید به‌عنوان آینه عبرت زد بالای سر و مدام تماشایشان کرد.

 

سرمایه‌گذاری‌های پرریسک بابای آتوسا یکی دو تا نیست. یک‌مرتبه با پولش تعدادی فرش دستباف می‌خرد. چند سال می‌گذارد توی انباری و وقتی درباره افزایش قیمتشان اطمینان حاصل می‌کند تصمیم می‌گیرد بفروشدشان. قطعاً کسی که کارگاه تولیدی لباسش به‌خاطر ناتوانی در بازاریابی و تبلیغات با سر به زمین خورده، در فروش آن تعداد فرش دستباف هم نباید توفیق چندانی پیدا می‌کرد. حدستان درست است.

 

لطفاً شما از این خاطره درس بگیرید و مثل بابای آتوسا نباشید. او چند وقت پس از این گندکاری، خرید هندوانه را امتحان کرد. خود آتوسا برایمان تعریف کرد که حوالی مهر و آبان کلی هندوانه، در وزن تن سفارش داده و گفته آخر آذر در شب یلدا با فروش آنها ثروتمند می‌شود.

 

آتوسا ته این داستان را تنها برای دوستان نزدیکش از جمله من تعریف کرده و چون می‌خواهم رازدار باشم، فقط به ذکر این نکته اکتفا می‌کنم که بخش اعظم هندوانه‌ها را به این‌وآن بخشیده‌اند و خودشان تا پایان زمستان، برای ناهار و شام هندوانه خورده‌اند. یک پنجشنبه هم تعدادی هندوانه بار زده‌اند، برده‌اند بهشت‌زهرا تا خیرات کنند. آقایی رد شده و پرسیده فاتحه‌اش را برای کی بخوانم؟ بابای آتوسا گفته هر کی خودت دوست داری!

 

بابای آتوسا، حاضر نیست تسلیم شود. سال‌هاست این روش سرمایه‌گذاری را انتخاب کرده و بر انجامش اصرار دارد. قطعاً تا الان باید ورشکسته می‌شد؛ اما راستش از بخت و اقبال بلند این مرد و خانواده‌اش، اوضاع طوری رقم خورده که ناخواسته سبد‌های سرمایه‌گذاری تشکیل بدهند و هر بار بتوانند ضرر مربوط به بلندپروازی‌های دیوانه‌وار بابای آتوسا را جبران کنند.

 

انتخاب سبد سرمایه‌گذاری باعث شده، بالاخره یکی از آن سرمایه‌گذاری‌ها حالش خوب باشد و کارخانه چاپ پول بابای آتوسا متوقف نشود یا مثلاً وقتی یکی از بازارها مثل بورس به پیسی می‌خورد، آنها بدون اینکه دست‌وپایشان را گم کنند، برای اوج‌گیری دوباره انتظار می‌کشند.

متأسفانه این مسئله، بابای آتوسا را به بیماری لاابالی‌گری در سرمایه‌گذاری مبتلا کرده و باعث شده او گاهی مواقع به موضوع نقدشوندگی در سرمایه‌گذاری‌های جنون‌آورش بی‌توجه باشد. نقدشوندگی یعنی شما سرمایه‌تان را ببرید در بازاری بخوابانید که هروقت به پولش نیاز داشتید، بتوانید سریع آن را نقد کنید.

گاهی مواقع می‌بینم در سایت‌های خبری باآب‌وتاب فراوان تعریف می‌کنند که مثلاً نقره توانسته بیشتر از طلا بازدهی داشته باشد و اگر یک سال پیش جای طلا، نقره خریده بودید الان سرمایه‌تان فلان درصد بیشتر سود می‌داد. شاید ریاضی بخش مهمی از مسائل مربوط به سرمایه‌گذاری باشد اما سرمایه‌گذار خبره نباید از فلسفه و منطق هم غفلت کند. مثال هندوانه را یادتان هست؟ یا قضیه فرش‌ها. آن سرمایه‌گذاری‌ها به دلیل نبود قابلیت نقدشوندگی نتیجه عکس دادند. اگر شما هم بروید با سرمایه‌تان کلی برنج بخرید و یک سال انتظار بکشید، حتی اگر قیمت برنج 300 درصد رشد کرده باشد، باز مثل بابای آتوسا بازنده خواهید شد چون ابزار و امکانات فروش برنج را ندارید و دست آخر گرگی پیدا می‌شود تا آنها را زیر قیمت از شما بخرد.

یکی از بهترین مثال‌ها برای درک قابلیت نقدشوندگی در اقتصاد و سرمایه‌گذاری، وضعیت فعلی بازار مسکن است. آمارها می‌گویند در بعضی مناطق تهران، روزی نهایتاً دوتا خانه به فروش می‌رسد! بالای آتوسا در این مورد هم تپه گل‌کاری شده باقی نگذاشته است. دو سال پیش حوالی کرج خانه 137 متری خریده به قیمت دو میلیارد تومان و امسال با ذوق و شوق خواسته بفروشد اما تا الان که مجبور شده قیمت را به 40 درصد زیر نرخ بازار برساند، هنوز خبری از مشتری نیست. پس به ناچار بابای آتوسا در‌به‌در دنبال پیدا کردن مستاجر است بلکه بتواند از محل پول پیش و اجاره ماهیانه، از شش میلیارد تومان سرمایه‌ای که دارد خاک می‌خورد بهره ببرد.   

 

کدخبر: ۵۶۹۳۳۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر