مشاوره نمادین| نسل Z؛ مطالبهگران فراموششده

انتصاب مشاور نسل زد نمیتواند خلأ اعتماد و مشارکت واقعی جوانان را پر کند
هفت صبح| الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاعرسانی دولت در حکمی امیررضا احمدی را بهعنوان مشاور رئیس شورا در امور نسل Z منصوب کرد. اقدامی که قرار است پل ارتباطی میان حاکمیت و جوانانی باشد که سبک زندگیشان با تکنولوژی، اینترنت، گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی گره خورده و اکنون بخش مهمی از جمعیت جوان کشور را تشکیل میدهند.
چنین انتصابی میتواند نشانهای از توجه به اهمیت و نقش نسل Z در تحولات آینده ایران باشد. نسلی که در سالهای اخیر در عرصههای اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی حضوری پررنگ و بعضاً تعیینکننده داشته است. اما آیا این حکم انتصاب، درعمل به تغییر رویکرد و درک عمیقتر از خواستهها و مطالبات این نسل منجر خواهد شد؟ یا باید آن را صرفاً حرکتی نمایشی دانست که بیش از آنکه تغییری واقعی رقم بزند، مصرف رسانهای دارد؟
نسل Z؛ مطالبهگران فراموششده
واقعیت این است که نسل Z در ایران پس از سال ۱۴۰۱ بهوضوح نشان داد میتواند معادلات اجتماعی و سیاسی را تغییر دهد. حضور پررنگ این نسل در بزنگاههای اعتراضی و اجتماعی نه تنها در ایران، بلکه در کشورهایی همچون نپال و هند نیز تجربه شد. این جوانان با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، توانستند خواستههای خود را در عرصه عمومی مطرح و حتی برخی احزاب سنتی را وادار به بازنگری در سیاستهای خود کنند.
اما مرور تحولات سهسال گذشته در ایران نشان میدهد غبار فراموشی دوباره بر سر نقش این نسل نشسته است. نه در تصمیمگیریهای کلان کشور و نه در لایههای عمیق تصمیمسازی، جایگاهی برای آنها باز نشده است. انتصاب یک مشاور از میان نسلZ، هرچند خبرساز است، اما بدون تغییر در ساختارهای قدرت، صرفاً به یک حرکت نمادین تقلیل پیدا میکند.
این در حالی است که طبق یافتههای پژوهشی که اخیرا از سوی تعدادی از فعالان اجتماعی در ارتباط با این نسل انجام شده، دغدغه اصلی این نسل بیش از هر چیز معیشت، اشتغال، آینده روشن و سلامت روان است. در یکی از همین مطالعات، بیش از ۴۰ درصد جوانان بحران اقتصادی و گرانی را مهمترین مسئله خود دانستهاند و حدود یکچهارم آنها مهاجرت را گزینهای جدی برای رهایی از وضعیت موجود برشمردهاند. این دادهها نشان میدهد نسل Z بیش از هر چیز به دنبال پاسخ واقعی است، نه انتصابهای تشریفاتی.
فاصله میان خواستهها و ساختار تصمیمسازی
یکی از ویژگیهای کلیدی نسل Z، نتیجهگرایی است. آنها بهوضوح تمایل دارند در فعالیتهایی مشارکت کنند که اثر ملموس داشته باشد. در پژوهش یادشده، ۷۴ درصد جوانان فعالیت داوطلبانه را برای رشد شخصیت مهم دانستهاند، اما تنها ۶۱ درصد حاضرند به NGOها بپیوندند؛ آنهم در صورتی که اثرگذاری واقعی احساس کنند. به بیان دیگر، نسل Z درگیر شعار و حرکتهای نمادین نمیشود و به محض آنکه بینتیجه بودن مشارکتش را ببیند، مسیر کنارهگیری یا حتی مهاجرت را انتخاب میکند.
این درک از نسل Z با تحولات جهانی نیز همراستا است. از کمپینهای محیطزیستی هند گرفته تا اعتراضات ضد فساد در نپال، این نسل توانسته است با ابزار شبکههای اجتماعی و زبان مشترک جهانی خود، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد و خواستههایش را به گفتمان مسلط بدل کند. اما در ایران، ساختارهای سیاسی همچنان درکی حداقلی از این واقعیت دارند و به جای ایجاد فرصتهای واقعی مشارکت، بیشتر به نمادسازی بسنده میکنند.
انتصاب یک مشاور از نسل Z اگر در چارچوب همین نگاه باقی بماند، نه تنها پاسخی به مطالبات این نسل نخواهد بود، بلکه به افزایش شکاف بیاعتمادی نیز دامن خواهد زد. چراکه جوانان به سرعت درمییابند این جایگاهها بیشتر برای پر کردن تیتر خبرهاست تا شنیدن صدای واقعی آنها.
فراتر از حرکتهای نمایشی
در نهایت، آنچه از مرور تجربه سالهای اخیر به دست میآید، این است که نسل Z، نه نیازی به نمادسازی دارد و نه جذب حرکتهای صرفاً رسانهای میشود. این نسل نتیجهگرا، خلاق و در عین حال نگران و بیاعتماد است. برای بهرهگیری از ظرفیتهایش باید فضاهای واقعی مشارکت ایجاد شود؛ فضایی که هم مهارتافزا باشد و هم به تغییرات ملموس اجتماعی منجر شود.
انتصاب مشاور نسل Z توسط رئیس شورای اطلاعرسانی دولت، اگر به طراحی سازوکارهای واقعی گفتوگو و مشارکت جوانان در فرآیندهای تصمیمسازی منجر نشود، تنها در حد یک خبر باقی خواهد ماند؛ خبری که نه بار مسئولیت سنگین مشکلات اقتصادی و اجتماعی را از دوش نسل Z برمیدارد و نه پاسخی به اضطرابهای روانی و بحران بیاعتمادی آنها میدهد.
آینده ایران بدون نسل Z رقم نخواهد خورد. اما اینکه این نسل در بطن تصمیمسازی حضور داشته باشد یا در حاشیه بماند، بستگی به این دارد که مسئولان امروز تا چه حد حاضرند از نگاه نمادین عبور کنند و به سمت مشارکت واقعی بروند. اگر این تغییر رویکرد رخ ندهد، انتصابهایی از این دست چیزی فراتر از یک حرکت نمایشی نخواهد بود.