کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۲۶۱۵۰
تاریخ خبر:
واکنش‌های سلبی و خلأ اقدامات ایجابی

فردوسی را پاس داشتیم؛ حالا شاهنامه بخوانیم

فردوسی را پاس داشتیم؛ حالا شاهنامه بخوانیم

به بهانه واکنش گسترده مردمی علیه توهین‌کننده به حکیم توس

هفت صبح، پوریا محسن زاده|  چندی پیش، چهره‌ای اینستاگرامی با انتشار ویدیویی که در آن با الفاظ سخیف و شوخی‌های ناپسند به حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه توهین کرد، موجی از خشم و اعتراض را در میان ایرانیان برانگیخت. از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی که با بیتی کنایه‌آمیز واکنش نشان داد تا روزنامه‌های اصولگرا و حتی دادستانی تهران که علیه او اعلام جرم کرد، همگی در برابر این هتک حرمت ایستادند. اقدامی شایسته‌ و به‌حق که به خوبی انجام شد. اما حالا زمان آن است پرسش دیگری مطرح شود. آیا این واکنش‌های سلبی کافی است؟ آیا جامعه‌ای که به دفاع از فردوسی برخاسته، خود با شاهنامه و میراث آن مانوس است؟ 

 

جنجال توهین؛ واکنش برابر هتک حرمت

انتشار ویدیوی یادشده که در آن با لحنی تمسخرآمیز و استفاده از الفاظ رکیک، ابیاتی از شاهنامه را دستمایه شوخی قرار داد، واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت. این اقدام نه‌تنها از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی، بلکه از سوی چهره‌های برجسته فرهنگی و حتی نهادهای قضایی محکوم شد.

 

محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد ادبیات، با بیتی پرمعنا این اقدام را «پلشتی» خواند و نوشت:«زمانه بس که پلید و پلشت مسخره شد/ عیارسنجی خورشید کار شب‌پره شد». وزیر پیشین ارشاد، سیدعباس صالحی، نیز این رفتار را «سخیف» توصیف کرد و تأکید داشت که چنین اقداماتی از ارزش فردوسی و شاهنامه نمی‌کاهد. دادستانی تهران نیز با اعلام جرم علیه موسوی، این موضوع را به سطح قضایی کشاند.

 

این واکنش‌ها، هرچند به‌حق و نشان‌دهنده حساسیت جامعه نسبت به میراث فرهنگی بود، اما اغلب از جنس واکنش‌های سلبی است. جامعه به‌درستی به توهین اعتراض کرد، اما این پرسش باقی ماند که آیا این خشم و دفاع از فردوسی به معنای آشنایی عمیق با شاهنامه و جاری بودن آن در زندگی روزمره است؟ یا فقط واکنشی احساسی به یک هتک حرمت بود؟

 

شاهنامه فردوسی:  شناسنامه هویت ایرانی

شاهنامه فردوسی نه‌تنها یک اثر ادبی، بلکه شناسنامه هویت فرهنگی و ملی ایرانیان است. این اثر که طی سی سال با تلاش حکیم توس سروده شد، زبان پارسی را از گزند فراموشی نجات داد و داستان‌های اساطیری، حماسی و تاریخی ایران را برای نسل‌های آینده حفظ کرد. فردوسی با سرودن شاهنامه، هویت ایرانی را برابر هجوم فرهنگ‌های بیگانه استوار کرد و به زبان پارسی غنای بی‌نظیری بخشید. 

 

بااین‌حال، جایگاه والای شاهنامه در فرهنگ ایرانی با میزان آشنایی جامعه با این اثر همخوانی ندارد. بسیاری از ایرانیانی که به توهین یادشده خشمگین شدند، شاید سال‌هاست که حتی یک بیت از شاهنامه را نخوانده‌اند یا داستان‌های آن را برای فرزندانشان روایت نکرده‌اند. این تناقض رفتاری نشان‌دهنده خلأیی فرهنگی است. ما به دفاع از نمادهای ملی خود برمی‌خیزیم، اما در عمل، این نمادها در زندگی روزمره‌مان غریب و مهجورند. 

 

 واکنش‌های سلبی و خلأ اقدامات ایجابی

از منظر جامعه‌شناسی، واکنش‌های سلبی مانند محکومیت، اعلام جرم یا بستن صفحه اینستاگرام اگرچه نشان‌دهنده حساسیت جامعه به ارزش‌های فرهنگی است، اما به‌تنهایی نمی‌تواند تضمین‌کننده احیای فرهنگ شاهنامه‌خوانی باشد. این واکنش‌ها، هرچند لازم، تنها به معنای تعیین خطوط قرمز هستند و نمی‌توانند خلأ آشنایی جامعه با شاهنامه را پر کنند.

 

هویت جمعی زمانی تقویت می‌شود که ارزش‌های فرهنگی نه‌فقط در مواقع بحران، بلکه در زندگی روزمره جاری شوند. در تاجیکستان، دولت با توزیع رایگان شاهنامه میان مردم، گامی ایجابی برای ترویج این اثر برداشته است. این اقدام نشان‌دهنده درک عمیق از اهمیت شاهنامه در حفظ هویت ملی است.

 

اما در ایران، زادگاه فردوسی، چنین اقدامات ایجابی کمتر دیده می‌شود. آیا آموزش‌وپرورش ما شاهنامه را به‌عنوان بخشی از برنامه درسی به دانش‌آموزان معرفی می‌کند؟ آیا هنرمندان و فیلم‌سازان داستان‌های شاهنامه را به آثار همه‌فهم و جذاب تبدیل کرده‌اند؟ آیا والدین برای کودکان خود قصه‌هایی از شاهنامه می‌خوانند؟ پاسخ به این پرسش‌ها اغلب منفی است.

 

غربت شاهنامه در زادگاه فردوسی

بزرگ‌ترین بی‌احترامی به فردوسی، نه توهین یک اینفلوئنسر، بلکه غربت شاهنامه در میان مردمی است که خود را وامدار آن می‌دانند. جامعه‌ای که به دفاع از فردوسی برمی‌خیزد، باید از خود بپرسد: آخرین‌بار کی شاهنامه خوانده‌ام؟ آیا فرزندانم با رستم، سهراب، اسفندیار یا داستان‌های عاشقانه زال و رودابه آشنا هستند؟

 

آیا در خانه‌هایمان، شاهنامه جایگاهی فراتر از یک کتاب تزئینی دارد؟ غربت شاهنامه از کاهش سرمایه فرهنگی حکایت دارد. سرمایه فرهنگی، که شامل دانش، ارزش‌ها و میراث مشترک یک جامعه است، زمانی تقویت می‌شود که این ارزش‌ها در زندگی روزمره جاری باشند. اما وقتی شاهنامه تنها در زمان جنجال‌ها و توهین‌ها به یادمان می‌آید از قوت سرمایه فرهنگی نمی‌گوید. جامعه‌ای که با شاهنامه بیگانه است، نمی‌تواند ادعای پاسداری کامل از هویت ملی داشته باشد.

   

شاهنامه را به زندگی بازگردانیم

برای احیای جایگاه شاهنامه، نیاز به اقدامات ایجابی است که این اثر را از غربت درآورد و به بطن زندگی مردم بازگرداند. گنجاندن داستان‌های شاهنامه در کتاب‌های درسی و برگزاری کارگاه‌های شاهنامه‌خوانی برای آشنایی نسل جوان با این اثر  روایت داستان‌هایی مانند رستم و سهراب یا بیژن و منیژه، با زبان ساده و جذاب برای کودکان و نوجوانان، تولید آثار هنری و رسانه‌ای، ساخت انیمیشن‌هایی با محوریت شخصیت‌های شاهنامه یا سریال‌هایی که داستان‌های حماسی و عاشقانه آن را روایت کنند، از جمله اقداماتی است که می‌توانند این اثر را به نسل جدید معرفی کنند.

 

والدین می‌توانند با روایت داستان‌های شاهنامه برای فرزندانشان، این اثر را به بخشی از فرهنگ خانوادگی تبدیل کنند. این کار نه‌تنها به حفظ هویت فرهنگی کمک می‌کند، بلکه ارزش‌هایی مانند شجاعت، وفاداری و عدالت را به کودکان منتقل می‌کند. دولت و به ویژه وزارت فرهنگ نیز می‌تواند مانند تاجیکستان، نسخه‌هایی از شاهنامه را به‌صورت رایگان یا با قیمت مناسب در اختیار مردم قرار دهد. همچنین، برگزاری جشنواره‌های شاهنامه‌خوانی و حمایت از پژوهش‌های مرتبط با این اثر می‌تواند به احیای آن کمک کند.

   

عدو شود سبب خیر 

توهین آن  چهره اینستاگرامی، هرچند ناپسند، تلنگری بود تا جامعه ایرانی با واقعیت غربت شاهنامه در زادگاهش مواجه شود. واکنش‌های سلبی، از اعلام جرم تا محکومیت‌های عمومی، شاید درس عبرتی به هتاکان داده باشد، اما بزرگ‌ترین درس این ماجرا برای خود ماست. ما که از توهین به فردوسی خشمگین شدیم، باید در اقدام ایجابی، شاهنامه را بخوانیم، بشناسیم و در زندگی‌مان جاری کنیم. 

 

 

آخرین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۲۶۱۵۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر