آب تهران چگونه هدر میرود؟

سالانه نزدیک به دو میلیارد مترمکعب آب در زمینهای کشاورزی تهران صرف محصولاتی میشود که هرگز به دست مصرفکننده نمیرسند
هفت صبح| تهران، شهری که میلیونها نفر زیر سقفهایش زندگی میکنند، حالا بهسختی میتواند آب مورد نیاز خود را تامین کند. بحران آب در پایتخت دیگر پدیدهای آیندهنگرانه یا هشدار کارشناسانه نیست، بلکه واقعیترین شکل ممکن از فروپاشی تدریجی یک چرخه حیاتیست. چرخهای که آب را از کوه و دشت به شهر ها میرساند و از لولهها به درون خانهها میبرد.
اما شگفتا که درست در دل همین بحران، ۱.۸ میلیارد مترمکعب از منابع آبی استان تهران سالانه صرف آبیاری مزارعی میشود که بسیاری از محصولات آن، هیچگاه به بازار نمیرسند. محصولاتی که یا در مسیر حملونقل از بین میروند، یا مشتری ندارند، یا اصولا برای مصرف داخلی برنامهریزی نشدهاند. آیا پایتختی که برای هر قطرهاش چارهجویی میکند، میتواند همچنان چنین حجم عظیمی از آب را صرف تولید بیهدف کند؟
ضایعات، زخم باز بخش کشاورزی
طبق گزارشهای رسمی، حدود ۳۰ درصد از محصولات کشاورزی کشور از مزرعه تا مصرفکننده نهایی به ضایعات تبدیل میشوند. یعنی از هر سه کیلو محصول زراعی یک کیلو هیچگاه به دست مصرف کننده نمیرسد. وقتی به سبزیجات و صیفیجات میرسیم، اوضاع وخیمتر میشود زیرا تولید سبزیجات حدود ۵۰ درصد بیش از نیاز کشور است و میوهها نیز با ۲۵درصد مازاد تولید مواجهاند.
این آمار، در دل خود حقیقتی دردناک پنهان دارند. آبِ مصرفشده برای این محصولات نیز عملا به هدر رفته است. به عبارتی، ما نهتنها مواد غذایی را دور میریزیم، بلکه آب پشت آنها را نیز بیهدف مصرف میکنیم؛ آبی که میتوانست صرف تامین شرب یا حفظ منابع زیرزمینی شود.
زراعت بیبرنامه
چرا باید اینهمه مازاد تولید داشته باشیم؟ پاسخ را باید در سیاستگذاریهای قدیمی و بدون بازنگری جستوجو کرد. بسیاری از کشاورزان هنوز با الگوهایی میکارند که دههها پیش آموزش دیدهاند. اگر فلان سبزی یا میوه بازار خوبی داشته باشد، در عرض چند فصل همه به سمت کاشت آن میروند، بیآنکه توجهی به ظرفیت بازار، نیاز مصرفکننده، یا قابلیت نگهداری و صادرات آن داشته باشند.در نبود زنجیره توزیع موثر، زیرساختهای سردخانهای، صنایع تبدیلی و سامانههای پیشبینی بازار، محصولات کشاورزی به سرنوشتی ناگزیر دچار میشوند: نابودی پیش از مصرف.
هدررفتی که در آمار نمیآید
در کنار این هدررفت مستقیم، مشکلی دیگر هم وجود دارد که در گزارشهای رسمی کمتر دیده میشود: «آبهای بیدرآمد». این آبها یا پیش از نصب کنتور برداشت میشوند، یا بدون پرداخت هزینه در اختیار برخی نهادها و سازمانها قرار میگیرند. به عبارتی، آبی که هیچکس بابتش پول نمیدهد، در هیچ برنامهای نمیگنجد و البته در هیچ گزارشی هم بهطور دقیق ثبت نمیشود.
هرچند این نوع از مصرف، به لحاظ آماری «هدررفت فیزیکی» محسوب نمیشود، اما از منظر منابع ملی، شکلی از اتلاف است که پیامدهای زیستمحیطی و مالی دارد. در شرایطی که کشور با محدودیت منابع آبی مواجه است، بیتفاوتی نسبت به این نوع مصرف، نوعی غفلت سیاستگذارانه بهحساب میآید.
زیرساختهای فرسوده؛ زخمی بر پیکره شبکه آب
در دل شهر، موضوع هدررفت فیزیکی همچنان پابرجاست. فرسودگی شبکههای آبرسانی و نشتی لولهها بخشی دیگر از داستان بحران است. طبق گفته مسئولان، میانگین هدررفت فیزیکی در کشور حدود ۱۵درصد است؛ در تهران این رقم به ۱۰.۲ درصد میرسد. هرچند پایینتر بودن این رقم نسبت به میانگین کشوری میتواند نشانهای از تلاشهای مدیریت شهری باشد، اما در شرایطی که هر لیتر آب ارزش حیاتی دارد، این میزان همچنان بسیار بالاست.
زیرساختهای آب تهران، بهویژه در مناطق قدیمی، نیازمند بازسازی جدیاند. تاخیر در نوسازی شبکه، به معنای نشت هرروزه منابعی است که با هزینه بسیار و از فواصل دور تامین شدهاند. مسئولان برای رساندن آب به مناطق بلند ناچارند فشار آب را زیاد کنند و همین افزایش فشار آب میزان نشتی را افزایش داده و حتی ترکیدگیهای جدیدی پدید میآورد.
چاههای کشاورزی، آخرین امید پایتخت؟
در چنین شرایطی، مسئولان برای مهار فوری بحران به راهحلهایی کوتاهمدت روی آوردهاند. یکی از این راهها، استفاده از چاههای کشاورزی برای تامین آب شرب است. تاکنون ۱۴۰ حلقه چاه وارد مدار تامین شده و مذاکراتی نیز برای استفاده از حدود ۵۰ حلقه چاه شهرداری تهران در جریان است.
هرچند این اقدام میتواند بخشی از نیاز فوری را پاسخ دهد، اما بهگفته کارشناسان، استفاده از منابع آب کشاورزی برای شرب مانند قرض گرفتن از آینده است. این آبها ذخایر استراتژیکاند و مصرف بیبرنامه آنها میتواند تعادل اکوسیستمهای محلی را بر هم بزند.
تغییر الگو؛ تنها راه نجات
بسیاری از کارشناسان معتقدند که بدون بازنگری اساسی در سیاستهای کشاورزی، برنامههای کشت و ساختار توزیع، هیچ راه پایداری برای خروج از بحران وجود ندارد. مصرف آب در کشاورزی باید هوشمند، هدفمند و بر اساس نیاز بازار باشد. حذف تدریجی محصولات پرمصرف و جایگزینی آنها با گیاهان کمآببر، ارتقای زیرساختهای نگهداری و آموزش کشاورزان، از مهمترین گامهای این مسیر است.
تغییر تنها در سطح شبکههای لولهکشی کافی نیست؛ باید در ذهنیت برنامهریزان و کشاورزان نیز تحولی جدی رخ دهد. چون منشا اصلی بحران، نه در نشت لولهها، بلکه در سیستمی است که آب را به مزرعهای میفرستد که محصولش بیمصرف میماند.