میانکاله، بهشتی که هر روز تکهای از آن کم میشود

این منطقه ارزشمند زیستی بیش از هر زمان دیگری به مرز نابودی نزدیک شده
هفت صبح| میانکاله را «بهشت پرندگان» نام نهادهاند؛ تالابی بیهمتا در جنوبشرقی دریای خزر که نهتنها یکی از غنیترین زیستبومهای ایران، بلکه از ذخیرهگاههای بینظیر جهانی به شمار میرود. اما امروز، این منطقه ارزشمند زیستی بیش از هر زمان دیگری به مرز نابودی نزدیک شده است.
خشکسالی، عقبنشینی آب، تعلیف دام، تصرفهای بیضابطه، گردشگری کنترلنشده و اختلافات مالکیتی از یکسو و بیتوجهیهای مدیریتی و بلاتکلیفی طرحهای احیایی از سوی دیگر، این تالاب ثبتشده بینالمللی را در آستانه فروپاشی قرار دادهاند. زنگ خطر برای میانکاله مدتهاست به صدا درآمده، اما گویا هنوز گوش شنوایی برای آن پیدا نشده است.
نگین طبیعی شمال ایران
تالاب میانکاله در مرز استانهای مازندران و گلستان، با ۴۸ هزار هکتار وسعت از دهستان میانکاله در شهرستان بهشهر تا شبهجزیره آشوراده گسترده شده است. این تالاب که از نخستین تالابهای ثبتشده ایران در کنوانسیون رامسر و سیوششمین تالاب ثبتشده جهانی به شمار میرود، بهعنوان یکی از ۶۵۰ ذخیرهگاه زیستکره زمین، ارزش بینالمللی یافته و سالانه میزبان حدود یک و نیم میلیون بال از ۱۳۰ گونه پرنده مهاجر است.
از فلامینگوها و درناهای خاکستری گرفته تا پلیکانها، قوها، لکلکها، عقابهای دریایی و انواع مرغابی و اردک، پرندگان این تالاب را برای مهاجرت، زمستانگذرانی و زادآوری برمیگزینند. گونههای گیاهی همچون سازیل و انار وحشی، زنجیره غذایی این چرخه طبیعی را تکمیل میکنند. میانکاله همچنین زیستگاه پستاندارانی چون مارال، یوزپلنگ، گربه جنگلی، شغال، روباه، خفاش، خرگوش، جوجهتیغی و گونههای متنوعی از جوندگان است. در آبهایش نیز ماهیانی نظیر کپور، کفال، سفید، ماش، کاراس و کلمه تخمریزی میکنند.
تهدیدهایی که جدیتر از همیشهاند
طی سالهای اخیر، فشارهای متعددی زیستبوم میانکاله را دستخوش تغییر کردهاند. کاهش سطح آب، خشکسالیهای پیاپی و ورود غیرمجاز دامها از یکسو و رشد بیرویه گردشگری بدون ضابطه و تخریب تدریجی پوشش گیاهی و خاک از سوی دیگر، ساختار طبیعی این منطقه را در معرض فروپاشی قرار دادهاند.
برآوردها نشان میدهد بیش از ۱۵ هزار هکتار از این تالاب در آستانه نابودی است. به گفته کارشناسان، بخشی از این بحران ناشی از نبود سازوکار قانونی مشخص و شفاف در تعیین مرزهای اراضی ملی، خالصه و مستثنیات شخصی است که باعث تداخلهای مالکیتی و بهرهبرداریهای غیراصولی شده است. نبود نقشهای دقیق از محدودههای مجاز و غیرمجاز، اجرای ناقص قوانین و غفلت از همکاری میان نهادها، تهدیدها را تشدید کرده است.
طرح احیا، طرحی که هنوز روی کاغذ مانده است
چندی پیش طرحی جامع برای احیای تالاب میانکاله تدوین شد؛ طرحی که قرار بود نقطه عطفی در مدیریت یکپارچه این زیستکره جهانی باشد. با این حال، هنوز خبری از اجراییشدن کامل آن نیست و سرنوشتش در ابهام است.محمدرضا کنعانی، مدیرکل حفاظت محیطزیست مازندران، گفته که این طرح شامل مجموعهای از اقدامات متنوع برای احیای تالاب و جلوگیری از ادامه روند فرسایش است.
در این چارچوب، اقداماتی مانند تثبیت محدوده قانونی پناهگاه برای جلوگیری از تداخلات مالکیتی، شفافسازی مرزهای بهرهبرداری، مقابله با تعلیف دام غیرمجاز، ساماندهی گردشگری بیضابطه، ارتقای زیرساختها و پایش ظرفیت برد اکولوژیک پیشبینی شده است.
همچنین برای جبران کاهش منابع آبی، تأمین آب از طریق پمپاژ از منابع مجاور و ارتقای شرایط زیستی تالاب در اولویت قرار گرفته و توسعه شبکه اطفای حریق با استفاده از تجهیزات نوین، گروههای واکنش سریع، پایگاههای مشارکتی و ظرفیت جوامع محلی نیز به عنوان بخشی از برنامه مقابله با آتشسوزیهای فصلی در نظر گرفته شده است.
به گفته کنعانی، اجرای این طرح نیازمند اجماع نهادی، مدیریت یکپارچه، همکاری چندبخشی و تداوم جلسات راهبردی محیطزیستی در سطح استان است. او میانکاله را «نماد تعهد ملی و بینالمللی ایران به حفاظت از میراث طبیعی» دانسته و بر ضرورت اقدام فوری تأکید کرده است.
از حرف تا عمل، فاصله زیاد است
با وجود همه این سخنان و اسناد، هنوز هیچ تاریخ روشنی برای آغاز اجراییشدن طرح احیا اعلام نشده است. روند طولانی تصمیمگیری، نبود هماهنگی میان نهادهای مسئول، کمتوجهی در اولویتبندی منابع و برنامههای متناقض، سبب شدهاند تا این منطقه بیبدیل، قربانی سکوت و تعلل شود.
آخرین فرصت برای نجات یک ذخیرهگاه جهانی
میانکاله، فقط یک تالاب نیست. سرگذشت این زیستکره جهانی، بازتابی است از چگونگی مواجهه ما با میراث طبیعی و مسئولیتی که در قبال آن داریم. اگر در عمل، ارادهای جدی برای نجاتش شکل نگیرد، بهزودی با واقعیتی تلخ روبهرو خواهیم شد: از دست رفتن یک قطعه بیهمتا از طبیعت ایران، در برابر چشمهایی که دیدند و کاری نکردند. این بهشت هنوز زنده است، اما رمقش کم شده؛ و زمان، دیگر به سود آن نمیچرخد.