بلای بیمرزی | مکافات میزبانی بیقید و شرط

ایران، سالهاست که پناهی برای افغانستان، این کشور بحرانزده شده است
هفت صبح، الهه باقری سنجری | قریب به دو هفته از آغاز حمله اسرائیل به ایران میگذرد. در خیابانها و سر گذرها، ماشینهای گشت سپاه، بسیج و نیروی انتظامی در حال بازرسی خودروها و بازداشت و جمعآوری اتباع افغانستانی غیرمجاز هستند. محمدصادق معتمدیان، استاندار تهران هم ظهر شنبه، 31 خرداد 1404، از تشدید طرح جمعآوری و خروج اتباع غیرمجاز در سطح استان تهران خبر داد.
خبر هایی از این دست روایت می شود که «چند تبعه افغانستان در روشنای روز بدون کوچکترین ترسی در پارک طالقانی تهران، مرد ایرانی و زنش را به قصد سرقت موبایل چنان زدند که پوست سر مرد کنده شد و جان سپرده است.» تا پیش از این، وقتی پای مهاجران افغانستانی در اخبار به میان میآمد، بیشتر از بررسی خبر، جنگ میان موافقان و مخالفان حضور آنها در ایران بالا میگرفت. همانطور که در زمان قتل داریوش مهرجویی هم، تب و نقد حمایت و مخالفت با حضور آنها بالا گرفته بود.
همان زمان، 4 متهم به قتل که از اتباع افعانستان بودند، دستگیر شدند. بعضی از رسانهها، قتل این کارگردان ایرانی و همسرش را بیارتباط به موضوع مهاجران میدانستند و کشانده شدن پای افغانستانیها به ماجرا را، سوگیری نژادپرستانه میخواندند. درحالیکه بعضی از رسانهها ماجرا را بهنقل از اعتراف اسکندر، میرویس، کریم و داوود، چهار تبعه افغان روایت میکردند که بهگفته خودشان، بهدلیل کینه و اختلاف قبلی، شبانه به خانه مهرجویی رفته و این جنایت را مرتکب شده بودند.
امروز، در بحبوحه جنگ اما این اخبار شکل و شمایل دیگری گرفته و از سرقت و قتل فردی فراتر رفته و پای امنیت ملی وسط است. بهگواه خبرگزاریهای رسمی داخل کشور، در میان افرادی که به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شدند، تعداد قابلتوجهی اتباع افغانستانی حضور دارند و بنا بر اعترافات خودشان، موقعیت مکانی برخی مراکز حساس و محل اقامت مسئولان را به عوامل موساد ارسال میکردند.
این موضوع در این روزهای اخیر بهقدری جدی شده که حتی استاندار تهران، از شهروندان در خصوص جمعآوری اتباع غیرمجاز دعوت به همکاری کرده و خواسته در صورت شناسایی محل سکونت یا تجمع اتباع غیرمجاز، مراتب را به سامانههای تلفنی مرتبط اطلاع داده و مشخصات کامل مکان یا افراد را در اختیار نهادهای مسئول قرار دهند.
پذیرش بیقاعده و اصول مهاجران
ایران، سالهاست که پناهی برای افغانستان، این کشور بحرانزده شده است. احتمالاً تمام ما در دورههایی از زندگی، خاطراتی از همسایه، همکلاسی، هممحلی و آشنای افغانستانی در کشورمان داشتیم و این نشان از میزبانی همیشگی ما از این همسایگانمان است.
اما امروز، ما، میزبانان قدیمی مهاجران افغانستان، با چند چالش عمده پذیرشِ بیقاعده و اصول مهاجران مواجهیم؛ در تمام کشورهای مهاجرپذیر، سازمان مهاجرت تعداد مورد پذیرش مهاجران و شرایط حضور آنها را اعلام میکند که گاهی این قوانین در شرایط جنگی و اضطرار تغییر میکند اما باز هم به بیقاعدگی نمیرسد، آنطور که در ایران، مرزهایمان به روی هر تعداد مهاجری باز است، بدون اینکه پیشینه اجتماعی، امنیتی، سیاسی و رویکرد آنها را بدانیم و البته ظاهرا فقط مرزهای ما اینچنین بدون قیدوشرط به روی آنها باز است.
بهخصوص با حضور و قدرت گرفتن دوباره طالبان که مرزهای کشور ما بیش از هر زمان دیگری بهروی این همسایگان باز شد. و بهتبع آن، در سه، چهار سال اخیر، چالش قاچاق مواد مخدر، قاچاق کالا و سوخت به افغانستان و مشکلات امنیتی هم افزایش یافت. در کنار تمام این موارد، باید مشکل اسکان مهاجران افغان، ارائه خدمات معیشتی، درمانی، آموزشی و استفاده از منابع را هم اضافه کرد.
از طرفی، در زمان سقوط نظام جمهوری افغانستان، ارتش 352هزار نفره این کشور از هم پاشید؛ این ارتش سالها تحت آموزش ناتو بودند و از آن پس، همراه با ورود مهاجران افغانستان به ایران، بسیاری از نیروهای نظامی هم همراه آنها وارد کشور شدند؛ این موضوع را حشمتاله فلاحتپیشه که نماینده ادوار هفتم، هشتم و دهم بود و ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را در دوره دهم برعهده داشت هم تأیید کرده و در همان زمان گفته بود: «بیش از یکونیممیلیون نفر با سابقه نظامی وارد ایران شدند.»
جشن شادی مهاجران با پرچم طالبان در ایران
بیشک در میان این مهاجران، انسانهای شریفی هم هستند که امکان زیست در سرزمینشان و در میان طالبان برای آنها فراهم نیست اما اگر بتوانیم لحظهای از انگ نژادپرستی و فاشیستی دور شویم و از جایی دورتر از نگاه احساسی و شعارهایی که حتی در مواردی شبیه ایدئولوژی سازمانیافته است، به حضور مهاجران افغان نگاه کنیم، احتمالاً میبینیم که در میان بسیاری از آنهایی که در ایران هستند، بنیادگراهایی باورمند به اندیشههای طالبان هم حضور دارند.
حتی بسیاری از آنها پس از قدرت گرفتن طالبان خوشحال بودند که این، در تصاویر منتشرشده از جشن پیروزی طالبان در مشهد مشهود است. پس در اینجا این فرضیه که آنها از ترس جانشان از طالبان گریختند و به ما پناه آوردند، اگر از بین نرود، حداقل کمرنگ خواهد شد. بهخصوص اینکه طالبان، هیچ دیپلماسی و تعاملی جز جنگ نمیشناسد و کوچکترین مسئلهای را تبدیل به یک چالش، و عاملی برای تحریک بخشی از افغانستانیهای موافق خود، -بهویژه پشتونها- که در ایران هستند میکند.
این نگرانیها پیش از این بارها در مجلس شورای اسلامی هم بیان شده بود؛ همانطور که فلاحتپیشه، در روایت بازدیدش از کمپ مهاجران افغانستانی داخل ایران گفته بود: «من با این مهاجران صحبت کردم، اینها میگفتند ما وقتی وارد ایران میشویم بعد از ۲۴ ساعت جای خوابِ ما و بعد از ۴۸ ساعت شغل ما مشخص است، لذا انگار یک سیستمی وجود دارد، پشت این مهاجرتها یک سازمانی وجود دارد که بلافاصله برای مهاجرین جای خواب و شغل مشخص است، درحالیکه هیچ ایرانی نمیتواند بعد از ۴۸ ساعت به شغل برسد، اینها واقعیتهایی است که نشان میدهد موضوع مهاجران افغانستان از یک مهاجرت مربوط به زندگی شخصی افراد جای خودش را به یک مهاجرت سازماندهیشده داده است که میتواند در عرصههای مختلف تاثیرگذار باشد.»
نکته بعدی، افزایش نرخ زادوولد در خانوادههای افغانستانی و روند کاهشی در خانوادههای ایرانی است که در بلندمدت، ترکیب جمعیتی کشور را نامتوازن خواهد کرد و سهم مهاجران افغانستانی را در تأثیرگذاری بر فرایندهای سیاسی و انتخاباتی و فرصتهای شغلی افزایش خواهد داد. نگرانی دیگر هم احتمال ورود نیروهای طالبان یا داعش به ایران در میان مهاجران افغانستانی و یا جذب مهاجران، توسط داعش خراسان از داخل ایران است.
این نگرانی با عملیاتهای تروریستی که در کرمان و شیراز توسط داعش خراسان انجام شد، قوت گرفت. چراکه تعداد بالایی از این مهاجران، بهخصوص آنها که بدون استعلام و غیرقانونی وارد کشور میشوند، درآمد پایداری ندارند و امکان جذب آنها در گروههای تروریستی، قاچاق، جاسوسی و سایر فعالیتهایی که مخل امنیت ملی است، افزایش پیدا میکند.
کاسبی با پولی کمارزشتر از افغانی
بحث دیگر ارزش پول افغانستان است؛ برخلاف تصوری که سالهاست برای ما شکل گرفته، نهتنها پایینتر از ارزش ریال ایران نیست که حتی بیشتر از آن هست. پس با این حساب، بهلحاظ اقتصادی هم ایران برایشان برتری خاصی ندارد. در این شرایط، شاید پای ذینفعان اقتصادی به میان میآید که از حضور مهاجران غیرقانونی در ایران دفاع میکنند؛ همان کارفرمایی که ترجیح میدهد مهاجر غیرقانونی افغانستانی را با حقوق کمتر و بدون پرداخت حق بیمه به کار بگیرد. همان که نیروی ایرانی را تنپرور نشان میدهد. یا همان باغدار و ویلادار، یا صاحبان برجها و ساختمانهای مسکونی تهران که ترجیح میدهند با پرداخت پولی اندک، سرایدارشان را از میان مهاجران انتخاب کنند.
خبرها فراوانند. نه به این معنا که تمامی جرایم مربوط به مهاجران باشد و شهروندان ایرانی، از هر جرم و جنایتی مبرا؛ اما مشکل از جایی آغاز میشود که آمار دقیقی از حضور این اتباع در ایران و پیشینه امنیتی آنها موجود نیست؛ حتی گاهی، آمار وزارت کشور، با سازمان ملی مهاجرت متفاوت است.
فروردین امسال، مشاور وزیر و رئیس مرکز امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور، تعداد اتباع افغانستانی مجاز و غیرمجاز در کشور را 6 میلیون و یکصدهزار نفر اعلام کرد که از این تعداد دو میلیون و۱۰۰هزار نفر مجاز، دومیلیون نفر غیرمجاز و دومیلیون نفر در دسته افراد سرشماریشده هستند. اما در برخی اخبار، این آمار حتی به 15 تا 17 میلیون نفر میرسد . در این شرایط، ما زمانی میتوانیم بدون ابهام به این آمار استناد کنیم که تمامی اتباع، از مبادی قانونی و با روادید از مرز کشور خودشان خارج و به خاک ایران پا گذاشته باشند که بیشک اینطور نیست.
مهمتر از بحث انساندوستی و همراهی با ورود لجامگسیخته مهاجران غیرقانونی، پیادمدهای مخاطرهآمیز و خلاف منافع ملی مطرح میشود که همواره زیر سایه برچسبهای نژادپرستی، نادیده گرفته شده است. رصدهای امنیتی، اقتصادی و اجتماعی هم که شامل حال شهروندان ایرانی میشود، برای این مهاجران غیرقانونی افغانستانی امکانپذیر نیست؛ پس این اعتقاد به بیمرزی و جهانوطنی، آنقدرها هم آرمانی و انساندوستانه به پایان نمیرسد.