کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۰۱۰۵
تاریخ خبر:

یادداشت| تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

یادداشت| تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

اگر آدم پاکدستی نبودی و با زد و بند اختلاس کرده بودی و انعام بقیه را هم داده بودی امروز یک راننده داشتی که با شاسی‌بلند می‌آمد دنبالت

هفت صبح، سعید بیابانکی| خاطرم هست در روز مهندس این نوشته کوتاه در فضای مجازی برجسته شده بود که‌: روز مهندس را به همه رانندگان تاکسی‌های اینترنتی تبریک می‌گوییم‌! این جمله را یک گوشه‌‌ ذهن‌تان داشته باشید فعلا. هنوز یک دقیقه از در خواستم نگذشته بود که یک پراید تر و تمیز جلوی پایم ترمز کرد و سوار شدم.

 

راننده خیلی با صفا و خوش‌تیپ بود. سوال کرد برای‌تان کولر بگیرم‌؟ گفتم منظورتان این است که کولر را روشن کنم‌؟ گفت بله‌. گفتم کولر بگیرم یعنی کولر برای‌تان بخرم یا نه‌؟ این گفت‌وگوی کوتاه باب صحبت را همان اول بسم‌الله باز کرد. و گفت شما انگار زیاد به کلمات حساسید‌؟ گفتم بله یک جورهایی مهندس کلماتم. گفت مگر چنین رشته‌ای هم هست‌؟ گفتم بله! خودم ابداع کرده‌ام !

 

از او پرسیدم شما هم مهندسید‌؟ گفت از کجا متوجه شدید‌؟ گفتم اولا که بیشتر رانندگان تاکسی‌های اینترنتی مهندسند و ثانیا از این کتاب حساب دیفرانسیل و انتگرال لیتهلد زبان اصلی که روی صندلی عقب گذاشته‌اید. گفت پس شما هم احتمالا مهندسید. گفتم هی یک جورهایی. گفت راستش من دانشجوی دکترای مکانیک هستم.

 

با تعجب پرسیدم ای وای بر من ‌و شغل‌تان مسافر‌کشیه‌؟ گفت بله از مجبوری. راستش قربانی رانت‌خواری شده‌ام. پرسیدم‌: رانت‌خواری‌؟ مگر در ایران رانت‌خواری هم داریم‌؟ گفت: شما تازه تشریف آورده‌اید ایران‌؟ گفتم نه من همیشه ایران بوده‌ام. خواستم تجاهل العارف کرده باشم و تعلیق ایجاد کنم‌! و ادامه داد من در یک شرکت بازرگانی بزرگ دولتی کار می‌کردم‌.

 

راستش معاون اداری مالی شرکت بودم. چون علاوه بر مهندسی، حسابداری و کار مالی هم زیاد انجام داده‌ام. چندین سال سابقه کار داشتم و مدیرعامل هم از کارم ‌‌راضی بود و می‌گفت هر که جای تو بود الان کلی اختلاس کرده بود و بارش را بسته بود ولی تو شیر پاک خورده‌ای و پاکدست و باعث سربلندی و افتخار شرکتی.

 

تا اینکه یک ماه پیش یک هفته مرخصی گرفتم بروم شهرستان سری به مادرم بزنم‌. وقتی برگشتم دیدم کارت ورود به پارکینگ شرکت کار نمی‌کند. از نگهبان سوال کردم گفت کارت شما غیر‌فعال شده‌. اسمم هم در لیست کارکنان شرکت نبود! و از من خواستند از همان مسیری که آمده‌ام برگردم. گفتم چرا‌؟ گفت چون یک آقازاده آمده جای تو که هم دمش کلفت است هم گردنش!

 

به مدیر‌عامل زنگ زدم جواب مرا نداد. به سایر معاونان زنگ زدم دیدم اسم مرا در لیست رد خودکار تماس گذاشته‌اند. همان لحظه فهمیدم که باید برگردم خانه‌. البته بیکار ننشستم و فردا رفتم در تاکسی‌های اینترنتی در‌خواست همکاری دادم و امروز هم که با افتخار در خدمت شما ‌‌ هستم ....

 

گفتم قصه‌ات را باور می‌کنم‌‌. و این بیت را برایش خواندم که :

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

 

و ادامه دادم اگر آدم پاکدستی نبودی و با زد و بند اختلاس کرده بودی و انعام بقیه را هم داده بودی امروز یک راننده داشتی که با شاسی‌بلند می‌آمد دنبالت ولی چون آدم درستی هستی امروز شده‌ای راننده‌‌ من آن هم با پراید ! و هر دو می‌خندیم ...

 

تازه‌ترین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۰۰۱۰۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر