کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۲۷۴۷
تاریخ خبر:

در دزفول اتفاق افتاد | ماجرای تلخ مردی‌ که ۱۵‌دقیقه بعد از آزادی، جان خود را از دست داد

در دزفول اتفاق افتاد | ماجرای تلخ مردی‌ که 15‌دقیقه بعد از آزادی، جان خود را از دست داد

این دراماتیک‌ترین قصه‌ای بود که مردم یک شهر برای آزادی زندانی میانسال خود، می‌توانستند آن روز از لابه‌لای پچ‌پچ‌ها بشنوند

هفت صبح| پانزده دقیقه از زمانی که نامه رضایت اولیای‌دم را در دستش گرفته بود، بیشتر نمی‌گذشت. کدام اعدامی است که این لحظه را هزار و یک بار تصور نکرده باشد؟  «ک» یکشنبه صبح با برگه آچهار آزادی، دست در دست از بلوار ساحلی گذشتند و از پیاده‌روهایی که هفت سال پا روی موزائیک‌های آن نگذاشته بود، عبور کردند. هنوز مزه آزادی توی دهانش ننشسته بود که از هیجان و شادی این آزادی سکته کرد و جان خود را از دست داد. ذوق‌مرگ احتمالا حالا بهترین کلمه‌ای است که این حادثه دلخراش می‌تواند توصیف کند.

 

این دراماتیک‌ترین قصه‌ای بود که مردم یک شهر برای آزادی زندانی میانسال خود، می‌توانستند آن روز از لابه‌لای پچ‌پچ‌ها بشنوند.خبر مرگ «ک» از روز یکشنبه هفته پیش بین پچ‌پچ‌های شهر دزفول پیچید و مردم را در شوک فرو برد. آزادی او محصول یک پویش مردمی با مشارکت بیشتر از هزار و 512 نفر بود.

 

دزفولی‌ها، اقوامشان و ساکنان برخی از شهرها و حتی کشورهای دیگر پول‌های ریز و درشتی واریز کرده بودند که بتوانند این آخر هفته او را آزاد کنند. حالا هم حق داشتند که در همه شبکه‌های اجتماعی‌شان از او بنویسند، در تشییع‌جنازه‌اش شرکت کنند یا ویدئوهای او را در کانال‌های محلی و گروه‌های خانوادگی برای هم بفرستند. 

 

«ک» نگهبان باغی در دزفول بود که 7 سال پیش بر اثر یک اتفاق ساده، متهم به قتل دوست خود شد. حدود یک سال و سه ماه پیش یکی از افراد معتمد شهر تحقیق درباره او را آغاز می‌کند. ابراهیم نصراللهی، هنرمند و چهره شناخته‌شده شهر پیش از این هم کارهای خیر زیادی کرده بود. این بار دو ماه پیش، پویش آزادی «ک» را شروع کرد و شماره‌حساب خود را داد تا با کمک مردم یک میلیارد و 200 میلیون تومان پول دیه او را تامین کند. از 10 هزار تومان واریزی داشت تا 70-80 میلیون تومان که چهره‌های ناشناسی از کانادا، انگلیس و همین ایران به حساب او واریز می‌کردند. وقتی پول کم آورد یکی از بهترین سازهای خودش را فروخت و بعد حتی کتابخانه‌اش را حراج کرد. یکی از افراد ناشناس دیگر بدون اینکه کتابخانه را ببرد، 97 میلیون تومان بابت خرید آن واریز کرد و خلاصه قطره‌قطره پول جمع شد.

 

 چهارشنبه دو هفته پیش  دادستانی به مناسبت روز پدر به «ک» مرخصی داد. آنها فقط یک قدم تا آزادی کامل فاصله داشتند. تا روز یکشنبه همه کارها دیگر تمام شده بود اما دلواپسی نمی‌گذاشت به این باور برسد که این آزادی می‌تواند تا آخر عمرش کش پیدا کند. عصرهنگام این مرد 47، 48 ساله برای اولین‌بار تصمیم می‌گیرد از خانه خارج شود، در ساحل قدم بزند، از کنار بازار عبور کند و آفتاب آزاد شهر را ببیند.

 

«ک» سراغ گالری نصراللهی می‌رود. حوالی ساعت 19 بود که برگه رضایت را از دستان او می‌گیرد و می‌پرسد:«تمام؟ دیگه نمی‌خواد برم زندان؟» رضایت همه اولیای‌دم گرفته شده و جای هیچ شکی باقی نمانده بود. «ک» آن روز مثل بقیه روزهای زندان روزه بود. دستش را روی قفسه سینه‌اش می‌گذارد اما بد به دلش راه نمی‌دهد. دست چپش را تکان‌تکان می‌دهد اما باز وقتی حالش را می‌پرسند با جواب «خوبم خوبم» بقیه را از نگرانی درمی‌آورد. بلند می‌گوید که از قبل، دو آرزو توی دلش داشته. یکی اینکه آزاد شود و ساندویچ کالباس بخورد و دوم اینکه بعد از آزادی یک سفر کربلا برود.

 

 اولی را قرار می‌شود همین یکی دو روزه اجابت کند و قول دومی را هم از نصرالهی می‌گیرد. خداحافظی می‌کند تا یک پیاده‌روی آزادانه به خودش هدیه دهد اما به فاصله 15 دقیقه، قبل از اینکه روزه‌اش را افطار کند آنچه نباید اتفاق می‌افتد. «ک» سکته‌قلبی می‌کند و جانش را در خانه برادر خود و کنار اعضای خانواده‌اش از دست می‌دهد. دزفول هنوز از روز مرگ او در شوک فرو رفته است. ویدئوهای تشییع‌جنازه‌اش در اینستاگرام بازدیدهای میلیونی می‌گیرد و در این گروه و آن کانال بازارسال می‌شود. مردم همانطور که نجات دادن «ک» از اعدام را پروژه مشترکی می‌دیدند، حالا هم خود را در یک غم مشترکی شریک می‌دانند، ایموجی‌های قلب سیاه برای هم می‌گذارند و به هم تسلیت می‌گویند. 

 

 

کدخبر: ۵۷۲۷۴۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر