کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۲۵۹۶
تاریخ خبر:

من و خاطرات سخت بیمارستان‌! | روایت‌های تکان‌دهنده رزیدنت‌ها از رفتارهای عجیب اساتید و سال‌ بالایی‌ها

من و خاطرات سخت بیمارستان‌! | روایت‌های تکان‌دهنده رزیدنت‌ها از رفتارهای عجیب اساتید  و سال‌ بالایی‌ها

شاید باورتان نشود که بی‌خوابی دادن، یکی از تنبیه‌های بسیار معمولی و رایج بود طوری که ...

هفت صبح| «ما هم آدمیم خانم دکتر، ما هم احساس داریم، ما هم یک‌جایی واقعا کم می‌آوریم از این همه بی‌احترامی...» این بخشی از حرف‌های یکی از رزیدنت‌های دانشگاه شهید بهشتی است که در بیمارستان شهدای تجریش کار می‌کند و آموزش می‌بیند. وقتی شکایت‌هایش تمام می‌شود صدای یکی از اساتید را می‌شنویم که می‌گوید: «خانم دکتر، رزیدنتی سخته اگر شما احساس می‌کنید اشتباه کردید انصراف بدید»

 

این ویدئویی است که در کنار خبر هولناک خودکشی چهار رزیدنت دیگر، بهانه‌ای شده برای باز‌شدن درد‌دل رزیدنت‌ها یا همان دانشجویان دوره تخصص پزشکی اما این‌بار جنس درد‌دل‌ها کمی متفاوت است، این‌بار دانشجویان دوره تخصصی پزشکی دانشگاه‌های دولتی نه از موظفی‌های طولانی به شکل شیفت‌های پی‌در‌پی، نه از حقوق کم، نه از شرایط اضطراب‌آور کاری و کمبود پزشک که از یک موضوع عجیب دیگر شکایت می‌کنند؛ یعنی سلسله‌مراتب پادگانی بین اساتید و سال‌بالایی‌ها و سال‌پایینی‌ها، سیستمی که در آن به هرکس که زورش می‌رسد اجازه می‌دهد با فرد پایین‌تر در این سلسه‌مراتب عجیب، رفتارهایی داشته باشد که ما از خواندن و شنیدنش انگشت به دهان بمانیم.

 

 آدمت می‌کنم

«اجازه ندادم 48 ساعت بخوابه تا درس‌عبرت بگیره» این عبارتی است که یکی از رزیدنت‌های سال‌‌بالایی خودش درباره رفتار با یک رزیدنت سال‌اولی که خطایی مرتکب شده بود تعریف می‌کند. از این روایت‌ها کم نیست: «بهشون می‌گفتم اگر با صدای بلند گزارش کنی یه کاری می‌کنم که کارت به تیمارستان بکشه، واقعا مگه اعصاب من چقدر کشش داره؟» 

 

روایت‌ها وقتی از جانب خود رزیدنت‌های سال پایینی روایت می‌شود به مراتب ترسناک‌تر است و گاهی حتی غیر‌قابل‌باور. یکی از رزیدنت‌های سال سوم جراحی می‌گوید: «شاید باورتان نشود که بی‌خوابی دادن، یکی از تنبیه‌های بسیار معمولی و رایج بود طوری که اصلا ما حس نمی‌کردیم کار بدی در حقمان انجام شده است، البته وقتی می‌گویم بی‌خوابی دادن درباره بی‌خوابی عادی در طول شیفت حرف نمی‌زنم بلکه در مورد تجدید شیفت حرف می‌زنم.

 

مثلا رزیدنت سال‌بالایی به هر دلیلی از دست شما ناراحت است، تصمیم می‌گیرد بعد از اینکه شیفتتان تمام شد و 24 ساعت تمام نخوابیده‌اید و مریض دیده‌اید، شیفت را تمدید کند و این 24 ساعت به 48 ساعت یا حتی 72 تبدیل شود، طوری که شما در پایان شیفت به حالت نیمه‌هوشیار در بیایید که اصلا اتفاقات اطرافش را به‌درستی متوجه نمی شود. تازه رزیدنت می‌تواند در طول این بی‌خوابی دادن‌ها کارهای دیگری هم بکند مثلا از شما بخواهد چندباره چندباره درباره بیماران مختلف گزارش بدهید یا نمونه‌های آزمایشی و جواب تست‌ها را به بخش‌های مختلف برسانید در حالی‌که این کارها اصلا ضروری نبوده است و بقیه نیروها آن کارها را انجام می‌دهند.

 

حالا فکر نکنید دلیل عصبانیت آن رزیدنت از شما لزوما به کوتاهیتان در امر درمان و مراقبت از بیمار و... مربوط بوده‌ها، ممکن است یک خنده بیجا، یک حرف ناخوشایند، یک مدل خاص نگاه کردن شما یا حرفی که کسی به نقل از شما به گوش رزیدنت رسانده کاری کند که برای مدت نامعلومی تمام شیفت‌ها برایتان به یک جهنم تمام‌عیار تبدیل شود.»

 

یک رزیدنت دیگر که در دانشگاه علوم پزشکی ایران درس می‌خواند می‌گوید: «سال اول بودم که جلوی اتند یعنی استاد، پریدم وسط حرف یکی از رزیدنت‌های سال سه، اینطور نبود که ندانم این کار عواقب دارد، ما از همان دوران عمومی می‌دانیم که قواعد حاکم بر رزیدنتی چیست، اصلا در همان دوره عمومی هم رفتارهای خیلی بدی در شیفت‌های بیمارستانی با ما می‌شد اما واقعا در آن لحظه حواسم نبود، شب قبل شیفت بودم و نکته‌ای در مورد یکی از بیماران به ذهنم رسید. بعد از جلسه مورنینگ، آن رزیدنت سال سه در حالی که از کنارم رد می‌شد گفت آدمت می‌کنم و واقعا هم چهار ماه بعد از آن روز بدترین روزهای زندگی‌ام شدند. آنقدر تحقیر شدم و توهین شنیدم و شیف‌ های اضافه برداشتم که از 74 کیلو رسیدم به 61 کیلو و انگشت کوچک دست راستم پرش گرفته بود.

 

   

عجیب این بود که هیچ‌کس برای کمک به من کاری نمی‌کرد، برای همه عادی بود که رزیدنت سال‌بالایی با من لج کرده و دارد تنبیهم می‌کند.»

روایت دیگری می‌گوید: «هیچ وقت یادم نمیره دکتر..... که رزیدنت سال بالایی بود کاری می‌کرد که ما توی هر شیفت 20 ساعت می‌نشستیم وسط استیشن، حتی اگر هیچ مریضی هم نبود و اگر مریضی هم می‌آمد به تو مربوط نمی‌شد باز باید همانطور سیخ می‌نشستی وسط استیشن حتی اگر با فاصله زمانی کوتاه دستشویی می‌رفتی هزاربار تهدید می‌شدی. حتی جرات نداشتیم بپرسیم چرا باید اینطور باشه؟»

وقتی بدانیم که در مواردی کار به درگیری فیزیکی و کتک زدن سال پایینی توسط سال بالایی کشیده بیشتر تعجب می‌کنیم. اگرچه روایت‌های مربوط به درگیری‌های فیزیکی زیاد نیستند اما باز هم شنیدن آنها شوکه کننده است: «رزیدنت سال چهار جلوی چشم همه زد توی گوش رزیدنت سال دو، کلا دکتر.... به این کارها معروف بود. شاید باورتان نشود اما می گفتند یک بار تف کرده به صورت یکی از رزیدنت‌های سال پایین به خاطر اشتباهی که مرتکب شده بوده، البته گفته می‌شد اشتباه کاری بوده یعنی یک جور بی‌حواسی در مورد یک موضوع درمانی اما هرچه باشد اینکه کسی تف کند توی صورت یک نفر دیگر آن هم در فضای کاری پزشکی واقعا می‌تواند زندگی آن فرد را برای همیشه تغییر دهد، می تواند او را برای سال های سال تحقیر شده کند، فکر کنید وقتی من این را شنیدم چند سال از قضیه می‌گذشت و هنوز این ماجرا به عنوان درس عبرت تعریف می شد. فکر می‌کنید چه اتفاقی برای آن رزیدنت سال بالایی افتاد؟ هیچ. انگار او حق دارد این کار را بکند.»

در این بین روایت‌هایی هم هستند مانند اینکه رزیدنت‌های سال‌های بالاتر و حتی اساتید رزیدنت‌های سال پایینی را وادار می‌کنند که در طول شیفت کارهای شخصی آنها را انجام بدهند و در غیر این صورت روزگارشان با توهین و کار طاقت‌فرسا و شیفت‌های پی در پی سیاه خواهد شد.

   انصراف بدهید

احتمالا تا اینجای کار شما هم چندباری از خودتان پرسیده‌اید که غیر از علاقه به پزشکی و تلاش برای هدر نرفتن زحماتی که طی سال‌های گذشته کشیده شده، چه چیزی باعث می شود یک رزیدنت چنین وضعیتی را تحمل کند؟ چرا خیلی از آنها به حرف آن استاد ویدئوی اول متن گوش نمی‌کنند و انصراف نمی‌دهند؟ احتمالا نمی‌دانید که انصراف دادن از رشته پزشکی به ویژه از دوره تخصص اصلا آسان نیست، رزیدنت‌ها همان اول ثبت نام برای دوره تخصص ضامن‌های کافی و وافی معرفی می‌کنند که اگر لازم شد خسارت‌های لازم اعم از خسارت ترک تحصیل یا انصراف از آن ضامن‌ها گرفته شود پس اگر یک دانشجوی دوره تخصص واقعا کم بیاورد و نخواهد دیگر به این مسیر ادامه بدهد باید یک فکری برای جبران هزینه‌های تحصیلش بکند، در حالی که در تمام مدت تحصیلش همزمان در بیمارستان‌های دولتی کار کرده است. جالب اینکه یک دانشجوی دوره رزیدنتی با وجود داشتن شماره نظام پزشکی حتی حق ندارد به عنوان پزشک عمومی جایی بیرون از بیمارستان طبابت کند و اگر یک درصد شیفت‌های فشرده چنین وقتی به او بدهند، از نظر قانونی باید تمام و کمال در اختیار بیمارستان دولتی باشد.

   چیزی شبیه به ارتش 

وقتی دلیل وضعیت عجیب سلسه‌مراتبی در دانشگاه‌های علوم پزشکی را پرس و جو می کنیم، گفته می شود که سیستم آموزشی ایران الگو گرفته از سیستم آمریکا است. در این سیستم اهمیت بسیار زیادی به دیسیپلین داده می شود. در جلسه مورنینگ یا همان گزارش صبحگاهی که شباهت خیلی زیادی به صبحگاه پادگان دارد، همه بر اساس جایگاهشان قرار می‌گیرند و حرف می‌زنند. همه باید با لباس مرتب و ظاهر تمیز و آراسته باشند حتی اگر شب قبل 10 دقیقه هم ننشسته‌اند. طبق این سیستم یک پزشک باید تا جایی ممکن آب دیده شود، باید با انواع سختی‌های درمان آشنا باشد که مثلا اگر بعدا لازم شد در منطقه‌ای محروم یا شرایط ویژه دست تنها طبابت کند از پس همه کارها بربیاید اما کم کم این رسم احترام جونیور به سینیور تبدیل شده به بستری به برای سوءاستفاده کسانی که به هر دلیلی از سلامت روحی و اخلاقی کافی برخوردار نیستند. در واقع سیستم طوری چیده شده که چنین فردی بتواند زیردستان را آزار بدهد و پاسخگو هم نباشد چرا که خیلی از این آزارها اصلا قابل اثبات و پیگیری نیستند.

 

 

کدخبر: ۵۷۲۵۹۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر