مستقیم از زندان عمومی | گزارشی از فعالیتهای جالب بلاگرهای زندان در فضای مجازی
نوروز در زندان. تولد در زندان. آزادی از زندان و البته گاهی هم .... اجرای حکم
هفت صبح| بالا تا پایین صفحاتشان ویدئوهای مراسمهای زندانیهاست. نوروز در زندان. تولد در زندان. آزادی از زندان و البته گاهی هم .... مثلا روز پیش عکس مرد میانسالی را منتشر کرده بودند که همان صبح، رفته بود برای اجرای حکم. جرم: مواد. این فقط یک روز از هفته کاری صفحات اینستاگرامی زندانیان است. دو روز قبل خبر بخشش یک زندانی مرودشتی را اطلاعرسانی کرده بودند و روزهای قبلتر انتخابهای دیگری برای نمایش تصاویری از زندان داشتند. در دنیای بلاگرهای زندان چه میگذرد؟
رضایت گرفتن با عکسهای زندان
پنج پیج معروف زندان در اینستاگرام با سرجمع 170 هزار نفر دنبالکننده وجود دارد که همه آنها اخبار زندانها را روزانه اطلاعرسانی میکنند. تقریبا شبیه به یک واحد روابطعمومی. اخبار آزادی، مهمانی، اعدامی و بهندرت شاخوشانه کشی. صفحاتی که شاید تا حدی بتوانند زندگی روزمره در زندان را به تصویر بکشند. آنها بلاگرهای زندان هستند. یکی از این بلاگرها میگوید گاهی توانسته با تصویری که از زندگی زندانیان در اینستاگرام میگذارد، دل شاکیان را نرم و آنها را تشویق به رضایت کند. او برای حرف زدن از کار خود بهسختی اعتماد میکند. خیلی خلاصه و با تردید زیادی به «هفتصبح» میگوید: «از چیزهایی که تلنگری به دل شاکیها میزند، فیلم میگیرم و استوری میکنم. بهشان میگویم دنیا فانیاست. جای همهمان خاک است. شاید با این چیزا دل یک خانواده به رحم آمد.»
آمار بیشتر زندانها را دارد. مثلا میداند که دو روز پیش در زندان شیراز 4 نفر اجرای حکم شدهاند: دو نفر بابت قتل. یکی بابت مواد و چهارمی بابت تجاوز. پیج دیگری عکس فردی به اسم آقا امرالله را گذاشته که همین اخیرا برایش در زندان تولد گرفته بودند. حکم او هم همین اخیرا اجرا شده است. ویدئوهای مفصلی از او منتشر کردهاند که شبیه به فیلم مستند است. با همسلولیها خداحافظی و روبوسی میکند و بعد مونولوگی حدودا یکدقیقهای رو به دوربین دارد.
معمولا پربازدیدترین ویدئوهای این پیجها، تصاویر آنها از مهمانیهای داخل سلول است. مثلا از زندان دستگرد اصفهان ویدئویی با حضور حدود 12 زندانی منتشر شده که دور هم جمع شدهاند و سرسلامتی میگویند. از همان سلامتیهای لاتی فیلمفارسی.
یکی از آنها با لهجه نزدیک به منطقه مبارکه اصفهان میگوید: «سلومتی سلامتی که یه دنیا ارزش داره. سلومتی شترای بیابون که هم دل گندهای دارند، هم صبر شتری. سلومتی قطاری که میاد بوق میزنه دور سوار شی میره. سلومتی بزرگای جمعمون که ایشالا یه مهری بیفته توی دل شاکیاشون رضایت بدن. صدقهسری اونا کاری ما هم حل شد. سلامتی خودمون که همیشه با هم بخوریم اما به هم نخوریم. اما اگه گول خوردیم و به هم خوردیم یکدیگرا نخوردیم. خداحافظ.»
بعد هم دوربین را میچرخانند که تصویر زندانیهای پشت دوربین هم معلوم شود. فضای تنگ سلول اجازه چرخیدن نمیدهد برای همین در همه مهمانیها یکی دوربین را به طرف مقابل میدهد تا از زاویه مقابل هم فیلم داشته باشند. ادمین یکی از این صفحات معروف اینستاگرامی به «هفتصبح» میگوید این ویدئو سه ماه پیش ضبط و تا امروز چهار نفر از این جمع برای اجرای حکم رفتهاند. این ویدئو یک میلیون بازدید و نزدیک به یک میلیون کامنت داشته است.
ویدئوی دیگری از سالن 18 اندرزگو 6 منتشر شده که در آن حاضران برای آزادی یکی از زندانیها مهمانی گرفتهاند. فیلمبردار پشت دوربین میگوید: «ایشون بچه محلمونه. این حاجی هم رضایتهاش رو گرفته؛ چند وقت دیگه آزاده. این فیلم هم به افتخار حاجی داریم میگیریم. ایشالا آزادی جمع. ایشالا بیرون همدیگر رو ببینیم.» دوربین دور میگردد و تصاویر همه «داداشیها» را نشان میدهد.
همین دیروز همه این صفحات ویدئوهایی هم از خبر آزادی جوان دیگری منتشر کرده بودند. ادمین یکی از پیجها درباره آن جوان میگوید:«یک بچه مرودشتی به خاطر قتل زندان بود. حالا یک بلاگر مرودشتی خانهاش را فروخته و برایش پول جمع کرده، رضایت شاکی را گرفته و قرار است، آزاد شود.»
تا بگذره چشم سابیده میشه
ویدئوی دیگری از قزلحصار منتشر شده که بازدید زیادی داشته. گوینده حین بارفیکس زدن از طبقه سوم تخت زندان اینطور میگوید: «اینجا زندان قزلحصاره. میگن تا چشم به هم بگذاریم میگذره. ولی تا بگذره چشم سابیده شده». «ج» را طوری ادا میکند که نوک زبان بخورد به پشت دندانهای جلویی. «جمع پایدار تا پای دار.»
شالاماشالاش کن بده بره
همین سرسلامتیها یک بخش جذاب صفحات اینستاگرام زندانیهاست که با آن مخاطب زیادی میگیرند. مثلا متفاوتترین مدل را مردی با شلوار زندانبافت در زندان عادلآباد دارد که وسط بند دوره گرفته و نمایش خود را اینطور اجرا میکند: «جمعیت به عشق خودتون. سلامتی پای اعدامیا. سلامتی چشام، گوشام، شُشام. سلامتی ریشام. ضامن ما بیکسان چاقوی ضامندار است. اولش گوشه زندان است، آخرش پایه اعدام است. می زنیم سلامتی نامردا که اگه نامرد نبود، مرد رو نمیشد شناخت. شالا ماشالاش کن بده بره. یاعلیمدد.»
بیشترین فعالیت را بلاگرهای زندانهای عادلآباد، زندان بزرگ و قزلحصار دارند. آنها معمولا ویدئوهای بلاگر-زندانیهای مختلف را از اطرافیان خود میگیرند و برای مخاطب کنجکاو خود به نمایش میگذارند. گشت زدن لابهلای کامنتها نشان میدهد بیشتر مخاطبانشان، روزی زندانی بودهاند و با دیدن ویدئوها یادایام قدیم میکنند؛ گاهی به نیکی و گاهی به بدی.
مردی به نام کیومرث نوشته: «برا سامورایی همه جا جنگله. ده تا زندان بودم: دیزلآباد، کرمانشاه، وکیلآباد، لاجوردی، تربتجام.» گاهی هم سابقهدارها برای بقیه بعضی اصطلاحهای زندان را توضیح میدهند. مثلا یکی از آنها درباره مفهوم «شهردار» در زندان توضیح داده و پای ویدئویی نوشته: «ادمین حرمت شهردارها و زحمتکش ها رو نگه دار. اینا بیرونی (پولی که از بیرون برایشان واریز شود) ندارند. مجبورن لباس و ظرف مردم رو بشورند تا دستشون جلوی کسی دراز نباشه.» کاربر دیگری هم توضیح داده که شهردار کیست: «آنهایی که زندان نرفتند بدانند این آقا شهردار است. شهردار لباسهای بچهها را میشوید و کارهایشان را انجام میدهد.» این ماجرا خاطرات مردان را زیر پست زنده میکند.
یکی از علایق بلاگرهای زندان، درست کردن ریلز با برشهایی از فیلمهای معروف است. جذابترینشان: «متری شیشونیم». مناسب گذاشتن یک آهنگ سوزناک رپ یا آهنگ محلی. کمدیترینشان: «به من نگو دزد» با بازی شهرام قائدی. پرالتهابترین ریلز آنها پستهای شب اعدام است. ویدئوهایی که بیشترشان شب انفرادی ضبط شده و روزها یا ماهها بعد پخش میشوند.
غمانگیزترینشان هم ویدئوهایی است که در آن پدرها پشت تلفن برای آخرینبار با فرزندانشان حرف میزنند. مثل مکالمه پدر «آلبالو و علی» و بعد هم خداحافظی. ادمینها گاهی هم فیلمهایی از خواستههای اعدامیها پای چوبهدار میگذارند. مثل پست آخر یک زندان که به گفته ادمین ویدئوی آن قدیمی بوده و زندانی درخواست داشته قبل از مرگ مادرش را ببیند.