تنهایی یک دونده سرعت
درباره فرزانه فصیحی و یک حکم قضایی و یک خاطره شخصی
روزنامه هفت صبح| یک: در حالیکه برای فرزانه فصیحی قهرمان شصت متر داخل سالن آسیا و نایب قهرمان دوی صدمتر آسیا (در فضای باز)دعوتنامه شرکت در مسابقات جهانی لندن آمده بود، به خاطر اشتباه مسئول امور بینالملل فدراسیون فرصت شرکت در این مسابقات را از دست داده است.
ماجرا البته پیچیده است. اصلش این موضوع است که سفارت انگلیس حداقل یک ماه برای ویزا دادن زمان لازم دارد و فاصله ارسال دعوتنامه تا مسابقات کمتر از دو هفته است. حالا اتهام مسئول بخش بینالملل فدراسیون دوومیدانی اینجاست که قبل از رسیدن دعوتنامه باید مراحل اخذ ویزا را انجام میداده است. به هرحال فصیحی در اینستاگرام خود با ادبیاتی گویا و موثر نوشته:
«از یک مسابقه دیگه هم جا موندم؛ قهرمانی جهان...بدون اینکه خطایی کرده یا تقصیری داشته باشم.شاید درک ارزش حضور و سختی کسب ورودی مسابقات قهرمانی جهان برای عدهای قابل لمس نباشه اما من هیچ وقت بابتش نه پاداش خواستم، نه حوالهای، نه حتی اینکه خبرش رو تو سایت فدراسیون بزنن. بدون هیچ هیچ هیچ توقع و انتظاری، حتی یه لوح تقدیر ساده.
من تو سالهای اخیر یاد گرفتم سطح توقعاتم رو تا حد زیر صفر پایین بیارم و امروز با وجود این حجم از ناملایمتی و نادیده گرفته شدنها باز هم ادامه دادم. من فقط توقع داشتم تو آمادهترین سال ورزشیام و بعد از رکوردشکنی برم با بزرگان جهان مسابقه بدم و کاری کنم که در تاریخ ورزش بیسابقه بوده؛ اما این اجازه به من داده نشد.
دلیلش دیگه برام مهم نیست که چرا اینطور شد چون بار اول نیست و بار آخر هم نخواهد بود اما حالا پرچم ایران تو محل مسابقات نیست. از وقوع اتفاق بیسابقه در تاریخ ورزش کشور جلوگیری شد و ناراحتکنندهترین اتفاق اینکه زحمات، تلاش و رویاهای یک ورزشکار زیر پا له شد.هیچ کاری از دستم بر نمیاد، چند روز ناراحتی میکنم، به خودم میام و ادامه میدم؛ این روتین ۱۵ سال سابقه ورزش من بوده ...»
دو: حرف بداقبالی خانم فصیحی شد بگذارید یک خاطره شخصی هم بگویم. سال 2007 جزو خبرنگارهای تایید شده فدراسیون فوتبال اروپا قرار گرفتم و به شکل اتوماتیک برای همه ایونتهای بزرگ و تورنمنتها و جام ها برایم این امکان وجود داشت که دعوتنامه بگیرم. اولین موردش عالی بود.
بازی فینال معروف منچستر یونایتد و چلسی که در مسکو بود وچهار روز قبل از بازی برایم دعوتنامه آمد و من فردایش از سفارت روسیه ویزا گرفتم و رفتم مسکو. اما بقیه ایونتها اینگونه نبود. مثلا سوپرجام اروپا عموما در مونت کارلوی موناکو برگزار میشد و برای یک خبرنگار اروپایی رفتن به این مسابقه پس از گرفتن دعوتنامه کار بسیار سادهای بود اما برای من در ایران این کار به یکی دوماه دوندگی احتیاج داشت.
یا مسابقاتی که در آلمان مثلا برگزار میشد. در نتیجه به تدریج دور این وسوسه را خط کشیدم و بیخیالش شدم. کاری که برای خبرنگار ساکن اروپا بسیار ساده و راحت بود برای ما در ایران کاری دشوار و مشقت آمیز محسوب میشد.
سه: من که قاضی نیستم. وکیل هم نیستم. فقط به عنوان یک ناظر عادی از حکم شروین حاجیپور تعجب کردم. متوجه فلسفه این حکم و جزئیات مجازات آن نمیشوم. طبیعی هم است لابد. چون از مبانی حقوقی ماجرا سر در نمیآورم. این که مثلا چرا این حکم به نظر این قدر سنگین میآید و این که عدم ابراز پشیمانی از سوی متهم در تشدید حکم موثر بوده و این که باید خلاصه نویسی از چه کتابهایی بکند و چه سرودهایی که باید بسازد. گفتم که من از مبانی حقوقی چیزی سر در نمیآورم و دانشم کم است و این طور چیزها.