قریبها
درباره خانوادهای با سه نسل دکترای زمینشناسی.
روزنامه هفت صبح، مرتضیکلیلی| چند وقتی هست مرد محترمی مهمان ما در روزنامه میشود؛ نسلی از قریبها؛ دکتر فرهاد قریب فرزند دکتر عبدالکریم قریب. برادرشان مهندس بیژن قریب و نوههای دکتر عبدالکریم، دکتر فریبرز قریب و دکتر فرزاد قریب هستند که در زمینشناسی فعالیت دارند. ایشان در دستنوشتهای به قلم خودشان به تاریخچه خانواده قریب اشاره کردهاند.
همراه این دستنوشته، کتاب گرکان (یادداشتهایی درباره قدمت شهر گرکان، دکتر محمد قریب و...) را هم نزد ما به امانت گذاشتند؛ همراه با چند عکس جالب که در ادامه مشاهده میکنید. حال خلاصهای از زندگینامه دکتر عبدالکریم قریب با مقدمهای از فرهاد قریب را بخوانید.
البته با ذکر این نکته که 17 بهمن مصادف است با بیست و یکمین سالگشت این اندیشمند بزرگ رشته زمینشناسی؛ دکتر عبدالکریم قریب. به همین مناسبت مراسمی در دانشگاه آزاد اسلامی آشتیان با حضور دوستداران علم و دانش برای ادای احترام به ایشان در موزه سنگشناسی، سنگواره استاد واقع در جوار آرامگاه وی از ساعت 7 صبح لغایت 13 برگزار خواهد شد.
دهستان گرکان در نزدیکی شهر آشتیان در حومه اراک واقع شده و از نظر جغرافیایی بسیار کوچک است ولی از نظر شخصیتهای علمی تعداد زیادی از دانشمندان مانند دکتر عبدالکریم قریب، دکتر محمد قریب پدر طب اطفال، استاد عبدالعظیم قریب پدر زبان فارسی و دکتر بدرالزمان قریب استاد زبان «سغدی» را به ایران تقدیم کرده است .
خانواده دکتر عبدالکریم قریب سه نسل استاد زمینشناسی تربیت کرده است. درمورد دکتر عبدالکریم قریب پدر علم زمینشناسی میتوان تاسیس دانشگاه اراک در سال 1350 و کتابخانه علوم در فرهنگسرای دکتر قریب در منطقه 9 شهرداری تهران و موزه تاریخی و علمی آشتیان که دارای کتب و نسخ قدیم همراه با نمونههای سنگ و سنگواره و کانیها و همچنین تاسیس رشته غارنوردی و غارشناسی در سال 1370 و کتابی نیز با همکاری مهندس فرهاد قریب نیز به چاپ رسانده است را نام برد.
دکتر عبدالکریم قریب همیشه دغدغه علمی برای جوانان داشت و خود نیز همراه آنها به غارنوردی و غارشناسی میرفت. روزی یکی از دوستان به ایشان گفته بود آمدن شما خطرناک است و در جواب دکتر قریب گفتند کوزه باید در راه چشمه شکسته شود.
خلاصهای از شرح زندگی عبدالکریم قریب
من عبدالکریم قریب در اردیبهشت سال 1291 در تهران و در خانواده یک مستوفی بازنشسته بهنام میرزامصطفیخان مستوفی متولد شدم. او با من در سال 1305 هنگامی که از زیارت مشهد مقدس به گرکان برمیگشتیم، در تهران فوت کرد. مادرم دختر میرزا شکرالله خان- کاردار دولت ایران در دولت عثمانی بود. خانواده او اصلا اهل «سینک» از توابع لواسان تهران و از خویشان امینالدوله بوده است.
پدرم پس از مشروطیت بازنشسته شد و در سال 1392 از تهران به گرکان- ولایت پدری و اجدادی خود مهاجرت کرد. خانواده من در گرکان، خانوادهای نسبتا مرفه بود و پدرم به باغها و قناتهایی که پیش از بازنشستگی در گرکان خریده بود، در این زمان (بازنشستگی) زیر نظر خودش اداره میکرد.
در گرکان با آنکه در آن زمان چند مکتب نسبتا خوب وجود داشت، پدرم تدریس ابتدایی من را خود برعهده گرفت و کتابهایی مانند گلستان و بوستان سعدی و... را بنا بر توصیه عمویم (حجتالاسلام میرزا ابوالحسن مجتهد) که برای رفتن من به حوزه علمیه مورد نیاز بود، درس میداد.
پس از پایان دبستان، به دبیرستان علمیه رفتم و در آنجا به اخذ دیپلم علمی نایل آمدم و سپس به دانشسرای عالی در رشته علوم طبیعی به تحصیل ادامه دادم تا آنکه در سال 1317 به دریافت لیسانس در این رشته موفق شدم و برای مدت یک سال در اهواز تدریس کردم و پس از آن به خدمت نظام وظیفه رفتم و در سال 1320 خدمت وظیفه را به پایان رساندم و به دبیری دبیرستانهای تهران منصوب شدم.
از سال 1320 دبیر دبیرستانهای تهران شدم و از سال 1322 به عنوان دبیر دانشگاه به دانشکده علوم دانشگاه تهران منتقل شدم و زیر نظر دکتر یدالله سحابی استاد کانیشناسی و سنگشناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران به تدریس عملی کانیها و سنگها اشتغال داشتم.
در سال 1342 با رتبه استادی تمام وقت و ریاست گروه زمینشناسی و معاونت دانشسرای عالی دانشگاه تربیت معلم مشغول بودم. در سال 1349 با تقاضای خود بازنشسته شدم و به تاسیس مدرسه عالی علوم اراک (دانشگاه علوم اراک امروز) پرداختم و تا سال 1354 اداره این مدرسه را برعهده داشتم.