دماوند! این تویی؟
ترسناکترین تصویر سال در شمال شرق تهران .
روزنامه هفت صبح، ساعد برقی |یک دهه پیش به دغدغههای محیطزیستی میخندیدند. در مراکز تصمیمگیری، چالشهای محیطزیست عموما با تردید و شکاکیت مواجه میشد. نوعی تمایلات لوکس. حتی روایتی هست از معاون دولت نهم که رسما دغدغههای محیطزیستی را حاوی نوعی توطئه میداند.
پایه این دیدگاه و صغرا و کبرایش آنقدر دقیق چیده شده بود که نمیشد حرفی دربارهاش زد. دل شیر میخواست! بعدها داستان کاوه مدنی و پرونده محیطزیستیها هم این نوع نگاه منفی را محکمتر کرد. فعالان اصولگرا در فضای مجازی پیشبینیها و نگاه بدبینانه به شرایط محیطزیست ایران را مورد تمسخر قرار میدادند و باز هم بر روی همان تئوری توطئه پافشاری میکردند.
ترسیم دورنمای تیره محیطزیستی برای سیاهنمایی و ناامیدی و وادادن برای نفوذ چهرههای متمایل به غرب (که این نوع تمایلات زیستمحیطی را دارند) و نفوذ و اینطور چیزها. نکته عجیب آنجاست که در بخش نهچندان خطرناک و حتی میشود گفت لوکس ماجرا یعنی حقوق حیوانات ناگهان همه گروههای حاکمیتی وا دادند و طرفدار حمایت از حیوانات وحشی و نیمهوحشی شدند حتی به بهای خسارتهای سنگین به دامدارها یا کودکان بیگناه.
خرسها و پلنگها و گرگها با دلایلی نخنما ازجمله توجیهاتی درباره چرخه طبیعت و اینطور حرفها مورد توجه و حفاظت قرار گرفتند و جمعیتشان بهشدت افزایش پیدا کرد و کشته شدن اتفاقی هرکدامشان به یک سوگواری عمومی بدل شد اما در مورد بلایای زیستمحیطی این مسئله تا سالها با مقاومت روبهرو بود.
حالا یک دریاچه زیبای خشک شده روی دستمان مانده است، یک کوه بلند که زمانی دیو سپید پای دربند نامیده میشد و حالا هیچ نشانهای از سپیدی بر کاکلش برجای نمانده است و داستان فرونشستهای مداوم زمین در مناطق مرکزی ایران از تهران تا قم و کاشان و اصفهان و داستان دستاندازی به جنگلهای هیرکانی و اینطور حرفها.
حالا محیطزیست با لبخندی سیاه دارد قدرت خودش را به ما دیکته میکند. حال نه فقط مسئولان و دستاندرکاران و کشاورزان، که مردم کوچهپسکوچههای شهرهای شلوغ هم مدام چشمان نگرانشان را به آسمان دوختهاند که پس برف کو؟ باران کو؟ و در هوای آلودهای که بهندرت از ده دوازده درجه بالای صفر پایینتر میآید دچار اضطراب و تشویش شدهاند.
مسافران جاده هراز با شگفتی به قله خاکی دماوند خیره شدهاند که این روزها ترسناکترین اتفاق برای ماست. ترسناکترین تصویر. دلهرهای از تابستانی که در راه خواهد بود: «پیشبینیها حکایت از آن دارد که اگر کمبارشی ادامه یابد، نرسیده به بهار، آب در تهران جیرهبندی میشود.
بهزاد پارسا مدیرعامل شرکت آب منطقهای تهران درحالی حجم آب سدهای استان تهران را ۲۸۱میلیون مترمکعب اعلام میکند که با احتساب یک میلیارد و ۹۳۰میلیون مترمکعب حجم مخازن این ۵ سد، تنها 14/5درصد مخزن این سدها پر است... حجم کلی ذخایر سدهای سامانه شرق تهران شامل لتیان، لار و ماملو نیز هماکنون ۵۶میلیون مترمکعب اعلام شده که بر این اساس حجم کلی سدهای سامانه شرق در حال حاضر در مقایسه با سال گذشته ۲۲میلیون مترمکعب کاهش را نشان میدهد»
و یا اینکه: مجموع ریزشهای جوی ثبتشده توسط شبکه سنجش ایستگاههای آب و هواشناسی در حوزه عملکرد استان تهران، از ابتدای سال آبی جاری تا پایان فصل پاییز ۳۸میلیمتر بوده که این میزان نشان از کاهش ۵۱درصدی میزان بارندگیها نسبت به متوسط بلندمدت دارد.
خبرها و عکسهای زهرآلود این ماجرا را تشدید هم میکنند. تصاویری از برف سنگین در مرز ایران و ترکیه البته در سمت کشور همسایه، تصاویر برف در عربستان، برف در مسکو و... چرا در تهران خبری نیست؟ چرا میزان بارش برف، اینگونه دماوند زیبا را خجالتزده کرده است؟
یک اتفاق نادر آبوهوایی است؟ نشانه قهر آسمان است؟ حتی پای هارپ را هم وسط کشیدند. یک سلاح موهوم که هیچکس از نزدیک ندیده است اما آوازهای ترسناک پیدا کرده و در هر زلزله و هر بداخلاقی آبوهوایی پایش را وسط میکشند.
برخی از نقش دریاچه خشک شده نمک در ارومیه گفتند و نیرویی جادویی که با شقاوت امواج آبوهوایی و بارانها و برفها را درست لب مرز بعد از عبور از عوارض گمرکی بازرگان، قلع و قمع میکنند.
احد وظیفه در این مورد میگوید: «میانگین بارندگیهای ایران حدود ۲۳۰میلیمتر ثبت شد و این درحالی است که در سالهای ۹۷ و ۹۸ میزان بارندگیها به حدود ۳۲۰میلیمتر رسیده بود.» امیدوار باشیم؟ امیدوار باشیم که بخشی از آن وعدههای خوش النینویی تابستان محقق شوند؟ اصغری کارشناس آشنای هواشناسی دیروز در یک برنامه تلویزیونی این پیام را به مردم مخابره کرد: فقط میتوان با فتوشاپ برف را به تهران آورد.