کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۰۹۰۸
تاریخ خبر:

و مالک دوباره خندید...!

و مالک دوباره خندید...!

انتشار «زخم‌کاری3» از دیروز آغاز شد تا بعد از تمام حاشیه‌های فصل دوم، باردیگر این سریال در کانون توجه قرار بگیرد؛ در قسمت اول این فصل، چه دیدیم؟

هفت صبح| مالک پس از یک گردوخاک اساسی، خانه ریزآبادی‌ها را ترک کرد و حین خروج از عمارت خان‌عمو، آرام‌آرام لبخندی بر چهره‌اش نشست که تصاویر اسلوموشن آن تبدیل به شناسنامه‌ای برای این کاراکتر شد.

 

فصل اول «زخم کاری» بود که مالک را این‌گونه در قامت یک زخم‌خورده عصیانگر شناختیم، قهرمان زخم‌خورده‌ای که در سکانس پایانی فصل دوم، بازهم تصاویر اسلوموشن مربوط به ورودش به داستان، فراگیر شد اما این‌بار به جای لبخند، در حال گریه بود.

 

موسیقی درجه یک حبیب خزائی‌فر و کارگردانی محمدحسین مهدویان که جای خود را دارد اما هر دوی این سکانس‌ها با نقش‌آفرینی جواد عزتی در حافظه‌مان ماندگار شد و چه لذتبخش بود که در اولین قسمت از فصل سوم، باردیگر شاهد تکرار این هنرنمایی بودیم.

 

این‌بار مالک در مهمانی مسعود طلوعی گردوخاک به پا کرد و وقتی موضع قدرتمند خود را به دیگران فهماند، با همان لبخند معروف روی لب، جمع را ترک کرد. بازهم نماهایی اسلوموشن و بازهم همان ملودی مسحورکننده؛ این‌ها نشانه‌هایی از بازگشت «مالک» به روزهای اوج است. حالا شاید بتوان جدی‌تر به این گزاره فکر کرد که حذف این کاراکتر از متن روایت فصل دوم، انتخابی آگاهانه از سوی محمدحسین مهدویان بوده است و حالا طیف گسترده‌تری از مخاطبان این سریال، منتظرند تا شاهد سرانجام بازگشت او به میدان باشند.

 

سریال «زخم کاری» حالا و در آستانه فصل سوم، بی‌شک یکی از مهمترین پروژه‌های شبکه نمایش خانگی محسوب می‌شود که مخاطب پیگیر کم ندارد؛ آیا تیم مهدویان می‌توانند به پشتوانه پررنگ‌تر شدن حضور هنرمندانه جواد عزتی، پاسخی درخور به انتظار این مخاطبان بدهند؟

 

مالک مالکی - جواد عزتی

 

 

اولین سکانس از اولین قسمت در فصل اول «زخم کاری» مربوط به ورود مالک مالکی به عمارت ریزآبادی بزرگ بود. او از همان ابتدا، قهرمان اصلی این داستان بود که هر چند برای ردپای گل‌آلودش در خانه ریزآبادی‌ها تحقیر شد اما لبخندش حکایت از چهره پنهانش داشت. چهره‌ای که در فصل اول به‌طرز تکان‌دهنده‌ای عیان شد و در فصل دوم تا حدودی پنهان! مالک با وسوسه‌های همسرش سمیرا، برای گسترش قدرت خود، دست به هر کاری، حتی جنایت زد اما ناگهان ورق برگشت و به چشم خود شاهد قربانی‌شدن نوبت‌به‌نوبتِ عزیزانش شد. او حالا انگیزه بسیار بالایی برای تسویه حساب با عاملان این سلسله جنایت دارد اما پرونده‌های خودش هم همچنان مفتوح است!

  

جواد عزتی از آن دست بازیگرانی است که تبحر ویژه‌‌ای در مال خود کردن نقش‌ها دارد. نقش‌های گاه چنان متفاوت از هم که در مواجهه اول شاید تصویر یکی بودن بازیگرانشان چندان ساده نباشد! از بابا اِتی در «قهوه تلخ» تا هومن در‌ «تمساح خونی»! در این رنگین‌کمان نقش‌ها، قطعا مالک مالکی یکی از ماندگارهاست.

 

یکی از جدی‌ترین انتقادات به فصل دوم «زخم کاری» کیفیت حضور کاراکتر مالک مالکی در روایت آن بود. از آنجایی که همچنان نام جواد عزتی در ابتدای تیتراژ سریال درج می‌شد، سهم اندک حضور او در مقابل دوربین با انتقادات بسیاری همراه بود اما همه نقدها تنها با یک سکانس، پاسخ داده شد. سکانس پایانی فصل دوم و بازگشت مالک به جمع عزاداران فرزندش، یکی از درخشان‌ترین فرازهای فصل قبل بود.

 

همان‌طور که انتظار می‌رفت، مالک قرار است محور اصلی داستان در فصل سوم «زخم کاری» باشد. او به اندازه یک فصل، از متن اتفاقات کناره‌گیری کرد اما حالا بار دیگر به میدان آمده است تا «انتقام» بگیرد. در قسمت اول شاهد تنظیم روابط او با دیگر مهره‌های این میدان بودیم. از دستمالچی به‌عنوان یک رفیق سابق گرفته تا مسعود طلوعی که اصلی‌ترین قطب مقابل او در این رویارویی خواهد بود. مالک هنوز با سمیرا مواجه نشده است.

 

سمیرا -  رعنا آزادی‌ور

   

از همان ابتدای داستان «زخم کاری» سهمش از روایت، کمتر از مالک نبود. سمیرا، همسر مالک بود اما آنچه تبدیل به انگیزه آن‌ها برای زندگی مشترک شده بود، نه عشق که نفرت بود! سمیرا و مالک، هر دو از خاندان ریزآبادی زخم خورده بودند و همین انگیزه مشترک برای بازپس‌‌گیری سهمشان از این خاندان، آن‌ها را هم‌مسیر کرده بود. هر دو هم به خوبی می‌دانستند که با اجبار خان عمو، به این زندگی تن داده‌اند اما قواعد آن را پذیرفته بودند. سمیرا که در آغاز شمایلی اقتباس شده از لیدی مکبث داشت، حالا تنها میراث‌دار جنون اوست.

  

رعنا آزادی‌ور نقش‌آفرینی‌های قابل تحسین در کارنامه‌اش کم ندارد، از «درباره الی...» گرفته تا «خانه دختر». اما احتمالا تا سال‌ها زیر سایه سنگین «سمیرا» باقی خواهند ماند. کم نیستند مخاطبانی که تصویر او را به همین نام در حافظه‌شان ثبت کرده‌اند و بریده‌های ماندگاری همچون خروش‌های خشماگینش علیه مالک و میثم را به خاطر سپرده‌اند. آزادی‌ور عملکرد موفقی در جان‌بخشی به سمیرا داشته است.

 

در اوج عزاداری برای مرگ فرزند بزرگش و در حالی که سمیرا احساس می‌کرد با شوکی بالاتر از قتل میثم مواجه نخواهد شد، ناگهان مالک بازگشت. نگاه سراسر استیصال و التماس او در سکانس پایانی فصل دوم «زخم کاری»‌ حکایت از یک فروپاشی کامل داشت. سمیرا که در فصل اول، در اوج اقتدار برای بازی‌ دادن دیگران بود، در پایان فصل دوم گویی همه‌چیزش را از دست داده و در حال تجربه یک سقوط مطلق بود؛ سقوطی که با به زانو درآمدنش در قبرستان، تصویر شد.

 

سمیرا همچنان در حال‌وهوای جنون‌آمیز خود دست‌وپا می‌زند. در قسمت اول از فصل سوم، ابتدا او را در حالی دیدیم که گویی قصد خودکشی دارد. او همچنان اسلحه شاه‌کشی که برای انتقام، هدیه گرفته بود را در اختیار دارد و همزمان در تلاش است تا سراغ مالک برود. سمیرا خشم خود از طلوعی را پنهان نمی‌کند و به‌نظر می‌رسد هنوز قصد کناره‌گیری کامل از بازی را هم ندارد.

 

 

 

مسعود طلوعی - کامبیز دیرباز

 

 

در فصل اول «زخم کاری»، طلوعی فقط یک اسم بود که هر ازگاهی در دیالوگ‌های مربوط به فعالیت‌‌های اقتصادی هلدینگ ریزآبادی به میان می‌آمد اما بعد از حذف مالک با تصور به قتل رسیدنش، ناگهان مسعود طلوعی تمام قد به میدان آمد تا مدیریت هلدینگ را خود برعهده گیرد. اطرافیان و به‌طور خاص میثم، به‌شدت نسبت به او بدبین بودند و تنها سمیرا بود که تصمیم به بازی با این مهره قدرتمند گرفت. بازی‌ که حتی تا مرز ازدواج هم پیش رفت!

  

کامبیز دیرباز، لااقل در فصل دوم «زخم کاری» حضور قابل‌قبولی نداشت. همان‌طور که اشاره کردیم، نام مسعود طلوعی به استناد آنچه در فصل اول درباره هلدینگ ریزآبادی‌ها شنیده بودیم، سایه بسیار سنگینی داشت و انتظار می‌رفت شمایلی پدرخوانده‌وار از او به تصویر کشیده شود اما دیرباز این انتظار را برآورده نکرد. حالا باید دید در فصل سوم و در غیاب مشاوری همچون شفاعت، دیرباز چقدر می‌تواند طلوعی را به آنچه انتظار می‌رود، نزدیک‌تر کند.

 

  هرچند در آخرین نما از فصل دوم، مسعود طلوعی را در آغوش مالک مالکی دیدیم اما تنها چند دقیقه قبل از آن، این کاراکتر در آستانه مرگ بود. خشم متراکم در نگاه سمیرا و اسلحه‌ای که در جیب خود پنهان کرده بود، می‌توانست هر لحظه در قالب گلوله‌ای به سمت سر طلوعی شلیک شود، اما نشد؛ چون ناگهان مالک بازگشت. طلوعی که دست پنهان را در جنایت‌های بسیاری همچون قتل میثم داشته، حالا در آستانه یک تسویه حساب بزرگ قرار دارد.

 

 

طلوعی باید جواب‌گوی بالاسری‌ها باشد. در اولین قسمت از فصل سوم او را در موقعیتی مستأصل در برابر «آدم‌های دکتر» دیدیم. افرادی که به‌ظاهر ارتباطی با وزارتخانه دارند و به‌شدت پیگیر راه‌اندازی مجموعه پتروشیمی هستند. طلوعی اما برای این کار به پول کلانی نیاز دارد که در اختیار مالک است. همین بهانه‌ای شد برای ارتباط گرفتن دوباره‌اش با مالک و ترتیب دادن یک مهمانی برای بازگشت، اما خبر ندارد که در حال بازی کردن در زمین دشمن خود است.

 

سیما - الناز ملک

 

 

به‌واسطه شفاعت بود که پای او هم به داستان «زخم کاری» باز شد. مسعود طلوعی، دستیار ویژه‌ای داشت که به‌نوعی مغز متفکر او محسوب می‌شد و سیما در واقع، همسر این مغز متفکر یعنی رضا شفاعت بود. بعدها در دیالوگ‌های سریال شنیدیم که گویی این همسر را مالک برای شفاعت «لقمه» گرفته و احتمالا در ادامه، بیشتر درباره گذشته او خواهیم شنید اما در همان فصل دوم تلاش بسیاری شد تا سیما، شمایلی مشابه سمیرا و در میدانی متفاوت به خود گیرد.

  

الناز ملک را اولین‌بار در سریال «سقوط» دیدیم، سریالی که محمدحسین مهدویان مشاور اصلی کارگردانش یعنی سجاد پهلوان‌زاده بود و ملک هم به‌عنوان یک چهره ناشناخته، حضوری قابل‌قبول در نقش اصلی آن سریال داشت. مهدویان در ادامه، این بازیگر را به‌عنوان یکی از کاراکترهای فصل دوم «زخم‌کاری» به خدمت گرفت و به نظر می‌رسد نقش او در فصل تازه پررنگ‌تر هم خواهد بود. ملک هنوز در «زخم کاری»‌ حضور قابل‌دفاعی نداشته است.

 

در طول یک فصل، سیما هم همسرش یعنی رضا شفاعت را از دست داد و هم شاهد خودکشی فرزندخوانده‌اش یعنی شیدا شفاعت بود. این آشفتگی‌ها زمانی به اوج خود رسید که سیما دیگر فرزندخوانده خود یعنی شهریار شفاعت را، غرق در خون دید. در پایان فصل دوم، سرنوشت شهریار مشخص نشد اما قصد او برای به قتل رساندن میثم مالکی، به نتیجه رسید. سیما حالا یکی از زخم‌خورده‌ها در روایت «زخم کاری» است.

 

همان‌طور که در فصل دوم، سیما را در موقعیت‌هایی نسبتا مشابه با سمیرا دیده بودیم، این‌بار و در اولین قسمت از فصل سوم هم به‌موازات سکانس جنون‌‌آمیز سمیرا، شاهد سکانسی از آشفتگی‌های سیما بودیم. تراشیدن موی سر، یکی از عصیان‌آمیزترین واکنش‌ها برای یک کاراکتر زن محسوب می‌شود و در همین قسمت، شاهد این عصیان از سوی سیما بودیم. او هر چند به درخواست مالک برای دیدار جواب نداد و دعوت مسعود طلوعی را رد نکرد اما بعید به نظر می‌رسد قصد تن دادن به بازی او را داشته باشد.

 

پانته‌آ - مهراوه شریفی‌ نیا

 

 

در فصل اول «زخم کاری» که اساسا رد و نشانی از او به یاد نداریم، در فصل دوم اما ورودی باشکوه به داستان داشت. باشکوه از این منظر که تقریبا همه اجزای داستان، نسبت به خبر بازگشت او واکنش نشان دادند. پانته‌آ در واقع آخرین بازمانده از خاندان ریزآبادی است که مدت‌ها در خارج از کشور زندگی می‌کرده و در میانه فصل دوم بود که خبر رسید او بازگشته تا میراث دایی خود را مطالبه کند. مالک با شنیدن خبر بازگشت «پانی» از ته دل خندید و پیش‌بینی کرد که او برای طلوعی و سمیرا، برنامه‌ ویژه‌ای داشته باشد، حالا چه برنامه‌ای؟‌ هنوز مشخص نیست.

  

اگر «عروس خیابان فرشته» را که بیشتر یک همکاری خانوادگی بود، فاکتور بگیریم، مهراوه شریفی‌نیا چند سالی می‌شود که از سینما فاصله گرفته و روی حضورهایش در شبکه نمایش خانگی سرمایه‌گذاری کرده است. اتفاقا هم در «سرگیجه» و هم در «آکتور» حضورهای موفقی داشت و حالا پیش‌بینی می‌شود که در «زخم کاری» هم تجربه‌ای متفاوت از او را شاهد باشیم.

 

ناصر ریزآبادی، در ابتدای فصل دوم و به دست سمیرا به قتل رسید و جنازه منصوره هم بعد از مدت‌ها بی‌خبری، در خارج از کشور کشف شد. آن هم درست زمانی که می‌خواست واقعیت‌هایی را برای میثم بازگو کند. خبر همین دو قتل احتمالا کافی بود تا پانته‌آ را به فکر بازگشت به کشور بیندازد.

 

پانته‌آ آغازی پرقدرت در فصل جدید داشت و همه نشانه‌ها حکایت از آن دارد که یکی از اصلی‌‌ترین قطب‌های رویارویی با مالک در فصل سوم «زخم کاری» اوست. او برگشته تا تاج‌وتخت اجدادی خود را پس گیرد و طبیعتا، در این مسیر با هیچ‌کس تعارف ندارد. نه به نقشه‌های طلوعی اعتماد دارد و نه حاضر است جلوی مالک از موضع برتری خود کوتاه بیاید. او حتی حواسش به نفوذهای سیما هم هست. تصویری که از «پانی» در اولین قسمت از فصل سوم شاهد بودیم، آنقدر جذاب بود که منتظر سرنوشتش در داستان باشیم.

 

 

 

کیمیا - الهه حصاری

 

 

یکی از داستان‌های فرعی «زخم کاری» در همان فصل اول را کیمیا به خود اختصاص داد. دختری جوان، تیزهوش و علاقه‌مند به مسائل حقوقی که در ابتدا به‌عنوان یک دستیار به مالک معرفی شد اما آرام‌آرام تصمیم گرفت به او نزدیک‌تر شود. رابطه میان کیمیا و مالک هم چیزی نبود که از چشم سمیرا پنهان بماند. اینگونه او تبدیل به یک مهره در زمین بازی متقابل مالک و سمیرا شد. کیمیا در فصل دوم، تبدیل به جعبه سیاهی برای اتفاقات پشت‌پرده شد، هرچند تلاش‌هایش برای نجات میثم، به نتیجه نرسید.

  

به نظر می‌رسد الهه حصاری در ابتدا برای ایفای یکی از نقش‌های فرعی به «زخم کاری» دعوت شد و اتفاقا عملکرد قابل‌دفاعی هم در فصل اول داشت اما با بسط داستان به فصل‌های بعدی، حالا همین دعوت تبدیل به فرصتی ویژه برای این بازیگر جوان شده است، تا دوشادوش بازیگران مطرح این سریال قدرت‌نمایی کند و سهم بیشتری هم در تحولات داستان به خود اختصاص دهد. «زخم کاری» تجربه‌ای مهم در کارنامه حصاری است.

 

در طول فصل دوم، کیمیا تلاش‌های بسیاری کرد تا میثم و مهم‌تر از او، سمیرا را نسبت به اتفاقات پشت‌پرده آگاه کند. او می‌دانست مسعود طلوعی چه نقشی در همه جنایت‌ها و به‌طور خاص تلاش برای قتل مالک داشته است اما سمیرا و میثم به او اعتماد نکردند. آخرین مواجهه ما با کیمیا، در همان سکانس پایانی بود. جایی که همه بهت‌زده شاهد بازگشت مالک بودند.

 

مالک که از مخفیگاه دستمالچی بیرون آمده به کیمیا پناه برده است. در قسمت اول از فصل سوم دیدیم که دفتر کار کیمیا تبدیل به اقامتگاه مالک شده است و او برای مدیریت برنامه‌ها و ارتباطات خود، روی این دستیار سابق حساب باز کرده است. 8ماه از اقامت مالک در دفتر کیمیا می‌گذرد اما به نظر می‌رسد هنوز اعتماد کامل میان آن‌ها شکل نگرفته و مالک نمی‌تواند هر آنچه در ذهن دارد را با کیمیا در میان بگذارد. سمیرا هم حواسش به این رابطه هست!

 

دستمالچی - سیدجواد هاشمی

 

 

«زخم‌کاری» از همان ابتدا، هم سویه‌ای جنایی داشت و هم سویه‌ای اقتصادی. به این معنا که یکی از خطوط اصلی داستان این مجموعه، مرتبط با کشف یک شبکه فساد اقتصادی است. خاندان ریزآبادی تنها بخشی از این پرونده کلان محسوب می‌شوند. دستمالچی، از ابتدا به‌ظاهر یکی از چهره‌های مرتبط با سرشبکه‌های این فساد بود اما آرام‌آرام نقشی متفاوت به خود گرفت تا در جبهه مالک، از اطلاعات دست ‌اولش علیه دشمنان او بهره بگیرد. او شریک و رفیقی قدیمی مالک است که حالا تبدیل به حامی او شده است.

  

سیدجواد هاشمی را هیچ‌وقت در شمایلی متفاوت و منحصر به فرد ندیده‌ایم و در عین حال باید اذعان کنیم که در نقش‌های بسیار متنوعی می‌تواند خودش باشد و در عین حال خوب هم باشد! هاشمی در «زخم کاری» هم حضوری قابل‌قبول دارد و به‌واسطه سکانس معروف استخر، تجربه حضورش در این سریال، یکی از پرحاشیه‌ترین تجربه‌های کارنامه‌اش هم به شمار می‌رود.

 

نقش دستمالچی در روایت «زخم کاری» در فصل دوم، پررنگ‌‌تر شد اما در هیچ فرازی از داستان، محوریت پیدا نکرد. او مسئول پنهان نگه داشتن مالک بود و به‌عنوان یک مقام رسمی، تلاش داشت به دلیل صیانت از مسیر پیگیری یک فساد کلان، زمینه را برای حفاظت از مالک مالکی در سایه جدال اطرافیانش برعهده گیرد. او به نوعی مخبر هم بود و تحولات را به گوش مالک می‌رساند. خروج مالک از مخفیگاهش، بی‌شک بدون هماهنگی او نبوده است.

 

در اولین قسمت از فصل سوم، شاهد هماهنگی کامل مالک با دستمالچی بودیم. البته فراتر از هماهنگی، به نظر می‌رسد او تلاش دارد مالک را تحت نظارت خود داشته باشد. مالک هم هرچند بازی در زمین دستمالچی را پذیرفته اما در همین تک قسمت نشان داد که حرکاتش چندان هم قابل پیش‌بینی نیست و بعید است به‌طور کامل گوش به فرمان باشد. نقش دستمالچی، فصل‌به‌فصل در روایت «زخم کاری» پررنگ‌تر شده است و پیش‌بینی می‌کنیم بخش عمده‌ای از پایان‌بندی این روایت را به دوش خواهد کشید.

 

با خرید اشتراک اینترنتی روزنامه هفت صبح، پرونده کامل را در صفحه ۱۰ و ۱۱ روزنامه امروز بخوانید. 

کدخبر: ۵۶۰۹۰۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر