صعود و سقوط ابراهیم
ادامه ماجراهای دکتر ابراهیم یزدی
روزنامه هفت صبح| مطمئنا ابراهیم یزدی مثل دیگر چهرههای نهضت آزادی انتظار وقوع انقلاب در ایران آن هم با زعامت آیتالله خمینی را نداشتند؛ اما با این حال در طول دهه چهل بین شاخههای آمریکا و اروپا، نهضت آزادی و آیتالله خمینی -که در نجف حضور داشتند- ارتباطاتی شکل گرفته بود. بهخصوص در مهر 1344 که یزدی و چمران که آن موقع در لبنان و مصر در حال گذراندن دورههای چریکی بودند به نجف رفتند و با آیتالله خمینی دیدار کردند.
بعدها یزدی، نماینده آیتالله خمینی برای جمع آوری وجوهات شرعی شیعیان در آمریکا شد. اولین اختلاف جدی در سال56 رخ داد. وقتی که پس از درگذشت شریعتی در انگلستان، یزدی به نجف رفت تا واکنش مکتوبی از سوی آیتالله خمینی نسبت به فوت نزدیکترین یار یزدی و چمران، به دست بیاورد اما آیتالله خمینی زیربار چنین متنی نرفت چرا که حاوی تایید تمام تفکرات دکتر شریعتی بود. کما اینکه چندین سال قبلتر هم حاضر به تایید مبارزات مسلحانه مجاهدین خلق نشده بودند.
یزدی در آن زمان یعنی در تابستان گرم سال56 هرگز فکر نمیکرد که چند ماه بعد رویای او برای بسیج تودهها، نهبه وسیله امام موسی صدر که توسط آیتالله خمینی محقق شود. او و دوستانش با حیرت حوادث دیماه و بهمن 56 را در قم و تبریز نظارهگر بودند. او در مهرماه 57 برای دیدار با آیتالله خمینی عازم نجف شد، اما حضورش مقارن شد با الزام دولت عراق برای ترک نجف از سوی آیتالله خمینی.
یزدی همراه با کاروان کوچک خانواده آیتالله خمینی تا مرز کویت رفت و در مشورت سیداحمد و آیتالله خمینی، ناگهان تصمیم بر حضور در پاریس را گرفت. یزدی تلاش کرد تا مقدمات این سفر را تهیه کند و آیتالله خمینی هم با همان شیوه خاص خود این وظیفه را برعهده یزدی و دوستانش گذاشتند. یار نزدیک یزدی در این ماجرا صادق قطبزاده بود که پس از خروج از آمریکا و کانادا مدتها بود که در پاریس مستقر شده و با امام موسی صدر رابطه نزدیکی برقرار کرده بود.
این دو نفر یک رقیب بزرگ در این ماجرا داشتند؛ یک اقتصاد خوانده روحانیزاده تیززبان خودپسند بود به نام ابوالحسن بنیصدر که 15سال بود در پاریس مستقر شده بود و نمایش تمام قدی از مفهوم خودبرتربینی یک آقازاده بود. این یک مثلث عجیب بود؛ یزدی، قطبزاده و بنیصدر. آیتالله خمینی با کمک تخصص، نفوذ و تحرک این سه نفر و همین طور رقابتی که میان آنان وجود داشت، توانست محل زندگی خود در نوفللوشاتو را به یک پایگاه بزرگ جذاب خبری تبدیل کند و سایه کاریزمای منحصر بهفرد خود را در بزرگترین رسانههای خبری جهان بگستراند؛
اما مشخص است که تلقی این سه نفر از مبارزه سیاسی و انقلابی در چارچوبهای مرسوم و جهانی آن دوران میگنجیده و در مقابل استراتژیهای خاص و سرسختانه آیتالله خمینی غافلگیر میشدند. مثل تلاش او برای تهیه مقدمات ملاقات شاپور بختیار با آیتالله خمینی که با شروط سرسختانه آیتالله برای این دیدار، عملی نشد. به هرحال حضور اتفاقی یزدی در نجف و همراهیاش با آیتالله خمینی در سفر به پاریس موجب شد تا یزدی که در آن سالها مردی ساله است نقشی شگفتانگیز در تحولات سیاسی سالهای بعد پیدا کند.
در تمام تحولات مربوط به دولت موقت و ماجرای 21 و 22بهمن یزدی نقشی کلیدی برعهده دارد و ابایی از همراهی با روحانیون انقلابی و جوانان پرشور مسلح ندارد. داستان حضورش در محاکمه تیمسار رحیمی، فرمانده نظامی تهران در اسناد ثبت شده است. او عضو شورای انقلاب بود و بعد از مهندس بازرگان نفر اصلی دولت موقت محسوب میشد؛ معاون نخستوزیر و بعد هم وزیر امور خارجه. اما در هر حال او شهروند آمریکا هم محسوب میشد و نگاهی استاندارد به مذاکره و مراودات بینالمللی داشت.
در یورش رادیکالیسم چپ و همین طور روحانیون جوان تندرو، او به همراه بنیصدر و دکتر بهشتی بیش از بقیه مورد حمله قرار میگرفتند و به نمادهای سازش و میانهرو تبدیل شده بودند. ملاقات او به همراه یار قدیمیاش دکتر چمران و همین طور مهندس بازرگان با برژینسکی در اجلاس الجزیره، رادیکالهای چپ و راست داخل کشور را بسیار برافروخت؛ آن هم در حالی که در این ملاقات یزدی شرط ترمیم رابطه با آمریکا را تحویل محمدرضا پهلوی قید کرده بود. بالاخره با تسخیر سفارت آمریکا توسط مجموعهای از دانشجویان رادیکال که بهوسیله برخی از محافل نیز به هیجان آمده بودند، یزدی همراه با دولت موقت استعفا میدهد.
چندماه بعد او شاهد رئیسجمهور شدن رقیب بزرگش در پتاریس و شورای انقلاب شد یعنی ابوالحسن بنیصدر، اما در سیر سریع اتفاقات بنیصدر هم سرنگون شد. یزدی یک دوره نماینده مجلس شد، اما دوره دوم رد صلاحیت شد. رفیق یزدی یعنی صادق قطبزاده در سال1362 اعدام شده بود. رفیق دیگرش یعنی دکتر چمران در سال 1360 در خط مقدم جنگ شهید شده بود، ابوالحسن بنیصدر همراه با مسعود رجوی به فرانسه گریخته بود و بازرگان هم دوران کهولت سن را میگذراند.
در سال 1363 آخرین ملاقات ابراهیم یزدی با آیتالله خمینی بود. ملاقاتی که او آخرین تحلیلهایش را به آیتالله خمینی ارائه داد، اما همه آنها رد شدند. در سال 1366 نهضت آزادی که او دبیرکل آن محسوب میشد، غیرقانونی اعلام شد. ازآن تکنوکراتهای باهوش و پرتحرک دیگر اثری در صحنه سیاست ایران باقی نمانده بود. روحانیت و گروههای مذهبی بر ضد جریان حاکمیت قرار گرفته بودند و یزدی و بازماندگان نهضت آزادی و همه آن «خداپرستان سوسیالیست»، اپوزیسیون و نشانههای لیبرالیسم محسوب میشدند.
ابراهیم یزدی در سن ۸۶سالگی بر اثر بیماری سرطان در پنجم شهریور ۱۳۹۶، در شهر ازمیر ترکیه درگذشت.