تکنگاری| این روزها به «قهرمان» نیاز داریم
روزنامه هفت صبح، دکتر امیررضا مافی | ما در سرزمینی زندگی میکنیم که مظلوم به نحو فرهنگی-تاریخی پاس داشته میشود و پهلوانان، به دلایل متعدد آیینی دینی ارج و قرب بسیاری دارند. اما این روزها، ما بیش از هر چیزی به «قهرمان» نیاز داریم. همان قهرمانی که سالها فقدانش در سینما به عنوان مهمترین برونداد فرهنگی، مورد بحث است و اصغر فرهادی نام آخرین فیلماش را زیرکانه «قهرمان» میگذارد.
اما چرا امروز بیش از هر دورهای به چنین شمایلی محتاجیم؟ در روزگاری که با سختی و مشقت فراوان بیماری فراگیر، محدودیتها و فشار بیسابقه اقتصادی بر مردم همراه است، «خمودگی اجتماعی» پدید میآید، ما را در موضع تضعیف اعتماد به نفس عمومی قرار میدهد و ناامیدی چنان گسترش مییابد که کسی «شدن» را باور نمیکند. شدن، یعنی باور به تکامل و سرانجام رسیدن یک فرایند، به مطلوب رسیدن و حرکت رو به جلو داشتن.
امروز بسیاری از ما معتقدیم که در زندگیمان هر چه میخواهیم، «نمیشود» یا دور از دسترس است. شدن برای ما غریب است و این وضعیت بسیار بغرنجی است زیرا جامعهای که باور شدن را از دست دهد، زایایی، پویایی و تحرکاش را از دست میدهد و در «بودن» خودش، راکد باقی میماند. ما در شرایط کنونی، گمان میکنیم، «هستیم» اما «نمیشود» و همین که هستیم بس است و باید رها کرد؛ هستی داشتن ولی کفایت نمیکند.
هیچکس به صرف بودناش مفتخر نیست. همه ما در درونمان پی شدن آن چیزی هستیم که میخواهیم. مطلوب و مقصودی داریم و در مسیر مقصدی گام بر میداریم که میلمان است،اما ناامیدیم و فکر میکنیم نمیشود. اینجا قهرمان اهمیت پیدا میکند؛ اگر پهلوان، با آیین فتوت و جوانمردی مدارا میکند و با مردمداری قوت قلب است، قهرمان به قول گزارشگران ورزشی قدیمی فعل «شدن» را صرف میکند.
ما امروز به قهرمان بیشتر از پهلوان نیاز داریم تا با دیدگان خود ببینیم: «میشود»، اما وقتی «شد»، باز همان زمزمه «اتفاق بود» مثل خوره، روانمان را میبلعد، تا وقتی که «میشود» مکرر شود، کمکم لبخند میزنیم و باور میکنیم. قهرمان برای این است که به ما بگوید: «میشود» و این اتفاقی نیست. قهرمانی مردم را شاد میکند، امید خفته یا از بین رفته را بیدار میکند، اعتماد به نفس عمومی را افزایش میدهد و روزنهای است برای تحرک مردم.
ما به قهرمانان واقعی نیاز داریم، نه آنهایی که قهرمان مینمایند، ما به کسانی محتاجیم که در میدان عمل، شفاف و روشن پیروز شوند، قدرتمند باشند و پا پس نکشند. فقدان قهرمان در ساحت عمومی، یعنی تسلط ناامیدی، استیلای مخالفخوانهای ضد مردم و تبدیل جامعه همبسته به اجتماع منفرد مبتنی بر تنازع بقا. قهرمانی ما را جامعه میکند.
در جامعه، «شدن» معنا دارد، در حالی که اجتماع، «شدن» را به «بودن» تقلیل میدهد. این روزها که قهرمانی فراوان شده، حال جامعه اندکی بهتر است و روشنی بیشتر به چشم میآید. ما باید برای پرورش قهرمان دست به دست هم دهیم. قهرمان کشی نکنیم و آنها را به لحظات و احساسات گذرا فروکاست نکنیم.