هفت صبح،‌ بابک نبی| وقتی امروز عکس‌ها را ورق می‌زنم، گاهی احساس می‌کنم پیش از دیدن تصویر، عددها به چشم می‌آیند. لایک جلوتر از نور، کامنت جلوتر از کادر و واکنش مخاطب جلوتر از ایده نشسته است. اینستاگرام عکاسی را وارد سالن بدنسازی کرده؛ جایی که هر قاب باید در چند ثانیه وزنه بزند، عرق کند و رکورد بزند. اگر رکورد نشکند، به تمرین بعدی می‌رود. طنز تلخ ماجرا همین‌جاست: عکسی که برای ماندن ساخته می‌شد، امروز برای عبور تمرین می‌کند.


این فضا زبان تازه‌ای ساخته است؛ زبانی که شوخی را با جدیت قاطی می‌کند. عکاس با یک چشم دنبال نور است و با چشم دیگر دنبال اعلان‌ها. شاتر که فشرده می‌شود، ذهن از پیش می‌داند داور اصلی کجاست. قاب پیش از آنکه با جهان بیرون حرف بزند، با چرخه سریع دیدن و عبورحرف می‌زند. نتیجه، تغییر زاویه نگاه است؛ تغییری که آرام می‌آید و یک‌باره همه‌چیز را جابه‌جا می‌کند.

 

قاب برای دیده‌شدن  تصویر برای مصرف


در عکاسی اجتماعی، زمان همکار عکاس بود؛ زمان برای شناخت، زمان برای اعتماد، زمان برای سکوت. اینجا زمان مثل اینترنت نسل قدیم عمل می‌کند: کند و اعصاب‌خردکن. شبکه‌ها سرعت می‌خواهند و تصویر باید بی‌درنگ جواب بدهد. مکث هزینه دارد و هزینه با عدد سنجیده می‌شود. بنابراین فرم‌ها به سمت امن‌ترین انتخاب‌ها می‌روند: کنتراست بالا، رنگ‌های پرزور، چهره‌های نزدیک، پس‌زمینه‌های تمیز. قاب باید در اسکرول ترمز بکشد؛ اگر ترمز نکشد، بوق می‌خورد و کنار می‌رود. طنز تلخ آنجاست که پروژه‌های اجتماعی با تمام زحمت و عمق‌شان، در مسابقه دوی صد متر شرکت داده می‌شوند. کسی فرصت نفس‌گیری ندارد. بحران‌ها فشرده می‌شوند، انسان‌ها خلاصه می‌شوند و زندگی روزمره در حاشیه می‌ماند. تصویر، مصرف می‌شود و سیراب نمی‌کند؛ مثل نوشابه‌ای که کف دارد و تشنگی را یادآوری می‌کند.

 

چهره‌ها جلو، مهارت‌ها عقب


هم‌زمان، عکاسی سلبریتی‌محور رشد کرده؛ رشدی که نیاز به توضیح ندارد، چون اسم‌ها خودشان توضیح‌اند. شهرت نقش نورپرداز را بازی می‌کند و بسیاری از قاب‌ها با تکیه بر نام جلو می‌روند. تکنیک اگر باشد، خوب است؛ اگر هم نباشد، مشکلی پیش نمی‌آید. الگوریتم از کلاس درس عکاسی فارغ‌التحصیل نمی‌خواهد؛ چهره می‌خواهد، لبخند می‌خواهد، ژست می‌خواهد. طنز تلخ این‌جاست که عکس ضعیف با سوژه مشهور، گاهی از عکس قوی با سوژه خاموش جلو می‌زند.


این روند مهارت را فرسوده می‌کند. وقتی مصرف‌گرایی بصری معیار اصلی می‌شود، ترکیب‌بندی و نورپردازی به حاشیه می‌روند. ژست‌ها تکرار می‌شوند، قاب‌ها شبیه هم می‌شوند و نگاه‌ها در مدار امن می‌چرخند. عکاسی از ابزار پرسش به ابزار نمایش تغییر کاربری می‌دهد؛ نمایشگاهی که هر روز جمع می‌شود و فردا دوباره چیده می‌شود.با این همه، اینستاگرام یک امکان هم هست. دسترسی گسترده، مرزها را کمرنگ کرده و فرصت دیده‌شدن صداهای تازه را فراهم آورده است. نسبت عکاس با این ابزار تعیین‌کننده است.

 

کسی که عدد را مقصد می‌گیرد، نگاهش را ساده می‌کند. کسی که ابزار را وسیله می‌داند، می‌تواند از همان منطق دیده‌شدن برای طرح پرسش‌های جدی‌تر استفاده کند؛ حتی با چاشنی طنز، حتی با نیشی ظریف. اینستاگرام نگاه عکاس را تغییر داده است. پرسش این است که این تغییر کجا می‌ایستد. قاب می‌تواند برای لایک ساخته شود یا برای ماندگاری. انتخاب هنوز با عکاس است؛ انتخابی که آینده عکاسی اجتماعی را شکل می‌دهد، با لبخندی تلخ گوشه لب.