یادداشت| زمانی برای انعطاف
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | یک سال پس از آغاز ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ ایران از منظر سیاست داخلی و هم سیاست خارجی در شرایط متفاوتی قرار گرفته است. نخست اینکه حاکمیت اعتماد به نفس بیشتری دارد. آرامش خوشبختانه به خیابانها بازگشته، دولت که نرخ ارز را برای ماهها ثابت نگه داشته حالا احساس میکند که خطر شکلگیری ابرتورم را پشتسر گذاشته است و فروش نفت به بیشترین رقم از زمان خروج آمریکا از برجام رسیده آنهم در حالیکه قیمت نفت هم بهاندازه کافی بالا است.
رابطه ایران با همسایگانش بهبود یافته و در همین حال نخستین توافق میان ایران و آمریکا در دولت جدید در حال اجرایی شدن است. ۲۵ شهریور آرام امسال هم احتمالا به حاکمیت این آرامش خاطر را میدهد که فعلا قرار نیست با چالشی جدی در داخل مواجه شود. در سوی دیگر، بخشی از جامعه هم که سبک زندگیاش با مطلوب حاکمیت فاصله دارد توانسته تا حدی و در سطح جامعه خواستههای خود را به حاکمیت تحمیل کند.
این گروه حالا احتمالا درک بهتری از توازن قوا در داخل کشور دارد، از حال و روز رقتانگیز اپوزیسیون خارج از کشور حیرتزده است و طعم واقعی حمایت کشورهای غربی را هم نه در عکسها و بیانیههای مقامات غربی بلکه در شیوه سختگیرانه این کشورها هنگام صدور ویزا برای ایرانیها درک کرده است.
دو گروه دریافتهاند که چارهای جز نوعی از همزیستی و یا به بیان بهتر تحمل همدیگر وجود ندارد. نشانههای این نوع از مدارا را در تابستان ۱۴۰۲ مشاهده کردیم جایی که حاکمیت تلاش کرد که تا جای ممکن از ایجاد تنش با گروههایی با سبک زندگی متفاوت پرهیز کند و در مقابل بیاساس بودن هشدارهای برخی در مورد اینکه عدم سختگیری در سبک زندگی به خلق تصاویری بسیار دور از هنجار جامعه منجر میشود هم نمایان شد.
تابستان ۱۴۰۲ به اعتقاد علی مطهری با آن نگاه محافظهکارانه در مورد حجاب هم نشانی از «بیبند و باری» نداشت. حالا شاید زمان آن رسیده که این تحمل یکدیگر به آرامی جای خود را بهنوعی از همدلی بدهد. تنش میان حاکمیت و بخشهایی از جامعه نه برای جامعه و نه برای اقتصاد ایران منفعتی ندارد و کار را برای پیشبرد سیاستهای اصلاحی مورد نیاز کشور سخت میکند.
در عین حال هر دو سو باید بدانند که هزینهای که در پاییز ۱۴۰۱ و با از دست رفتن جان دهها جوان به کشور تحمیل شد آنقدر اسفناک است که باید برای جلوگیری از آن هر کاری که لازم است را انجام داد و هر انعطافی که لازم است را نشان داد. گام نخست برای این نزدیکی باید از سوی حاکمیت برداشته شود.
حاکمیتی که پاسخش به فشار معمولا سرسختی است حالا که جایگاه خود را تثبیت کرده میتواند انعطاف بیشتری نشان دهد. حکمرانی موثر بدون در نظر گرفتن خواستههای بخش مهمی از طبقه متوسط در بلندمدت به سختی امکانپذیر خواهد بود. حداقل بخشی از حاکمیت باید خواستههای این گروه از جامعه را به رسمیت بشناسد و بهدنبال راهحلی میانه و همدلانه برای نزدیک کردن مواضع دو طرف باشد.
جامعه و حاکمیت در نهایت راهی برای تعامل با یکدیگر خواهند یافت. باید امیدوار بود که حوادث تلخ سال گذشته هر دو سو را به این نتیجه رسانده باشد که راهحلی میانه و صبورانه بدون توجه به هرگونه بازیگر خارج از ایران (چه اپوزیسیون خارج از کشور و چه دولتهای خارجی) احتمالا کمهزینهترین و موثرترین راهحلی است که میتوان یافت.