سینماگر در مقام هنرمند| تعریف ایدهآلگرایی

روزنامه هفت صبح، محمد طالبیان| تحلیل سینمای کوبریک شاید یکی از سختترین کارهای ممکن در بررسی هنر فیلمسازی او باشد. موضوعی که دلیل اصلی آن به پیشرفت سبک فیلمسازی این کارگردان در طول کارنامهاش برمیگردد. با این حال چیزی که مشخص است این است که کوبریک به سبک خود زندگی میکرد و با هر کسی که در مقابل خلاقیتش قرار میگرفت، درگیر میشد. از همان ابتدا که کار خود را با عکاسی شروع کرد تا زمانیکه تبدیل به یک فیلمساز شد، کوبریک با پرسپکتیو نقطهای خود شناخته میشود.
جاییکه هدایت صحنه، فعالیتهای داخل آن و حرکت دوربین تمام تمرکز مخاطب را به سمت یک نقطه مشخص هدایت میکند. فیلمبرداری در آثار او همواره با خلاقیت و جریانی رضایتبخش همراه است. بعضا این رنگها هستند که اهمیت را نشان میدهند یا حتی جریانی سیاه و سفید که سعی دارد در خدمت روایت داستان قرار گیرد. کوبریک برای نمایش تنشی دراماتیک از شاتهایی دنبالکننده و طولانی استفاده میکرد اما در ادامه فعالیتش این تکنیک را با استفاده از استدیکم جایگزین کرد.
با در نظر گرفتن این موضوع که اکثر فیلمهایش اقتباسی از رمانهای مطرح بودند، کوبریک توانست تا هنر خود در زمینه تبدیل کلمات به تصویر را در جریان سالها فعالیت به بالاترین حد خود برساند. فضایی که در آن کوبریک میتوانست با تغییر ناگهانی در ریتم، فرصت ایجاد احساسات را با سرعتی مناسب به وجود آورد. نبوغ کوبریک را اما میتوان در ادیسه فضایی دید. فیلمی که در سال ۱۹۸۶ اکران شد اما شاید هنوز هم از هر اثر علمی تخیلی دیگری جلوتر باشد.
در زمانیکه دیگر فیلمسازهای این ژانر تمرکز خود را روی ایجاد رضایت برای خورههای این ژانر قرار میدادند، کوبریک بهدنبال اقتباس از متفاوتترین اثر علمی تخیلی رفت. ادیسه تبدیل به فیلم شد اما مدتها طول کشید تا ارزشهایش توسط علاقهمندان به سینما کشف شود. جادوی تصویر ادیسه در بی زمان و مکان بودن آن نهفته شده. برای فیلمی که متعلق به نسلی کاملا متفاوت از سینماست، شاید عجیب باشد اما هنوز هم از دید طراحی صحنه، لباس و جلوههای بصری توانسته خود را به آثار روز دنیا نزدیک نگه دارد.
زمانی که استنلی جوان به سراغ آرتور سی کلارک رفت، گفت «میخواهم فیلمی درباره رابطه یک انسان با جهان هستی بسازم». تمرکز برخلاف چیزی که کلارک فکر میکرد، روی فضاسازی برای یک اثر علمی تخیلی نبود. کاری که کوبریک انجام داد، حذف معادله زمان از فیلم بود. حالا هر موقع که به سراغ ادیسه بروید، با اثری فراتر از یک فیلم علمی تخیلی مواجه میشوید. فیلمی که سعی دارد حرفی متفاوت از دیگر همرزمهای خود بزند. زیبایی فیلم کوبریک در ناگفتههایش پنهان میشود.
جاییکه توضیح نمیدهد و سینما را به خالصترین شکل خود بهعنوان یک الگو قرار میدهد. نگاه کردن به کارنامه کوبریک نشان میدهد که او صاحب متفاوتترینها در ژانرهایی است که خلاقیت برایشان تقریبا بیمعنی شده. هرجا که رفته حرفی تازه برای گفتن داشته. حرفهایی که معمولا اهمیت آنها در زمان خودش معلوم نشده و سالها بعد اهالی سینما از ابعاد آن باخبر شدهاند. به ژانر ترس با «درخشش» سفر کرد که هنوز بهعنوان یکی از مهمترین رفرنسهای این سبک شناخته میشود.
کوبریک حتی موفق شد، فیلمهای جنگی را از قواعد همیشگی و استاندارد دور کند. او به سراغ نقطه و لحظهای از جنگ رفت که دیگر فیلمسازها از آن غافل بودند. با وجود تمام این موضوعات اما آثار کوبریک یک ضعف مشترک دارند. فیلمهای او مناسب کمسن و سالها نیست. هرچه دید شما با افزایش سن به زندگی عمیقتر میشود، میتوانید درک بهتری از آثار استنلی کوبریک پیدا کنید. او برای بچهها فیلم نساخته و کافی است آثارش را ابتدای دوران جوانی تماشا کرده باشید تا با این سوال مطرح شوید که دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
فلسفه فیلمسازی کوبریک توضیح میدهد که رسیدن به پاسخ سوال، هدف اصلی نیست. فیلم شما را در جریانی از روایت قرار میدهد که شاید نقطه ابتدا و انتهای آن بیاهمیتترین بخش معادله باشد. بهترین تعریف از این سینما را کوبریک شخصا مطرح کرده. یک فیلم بیش از تخیل باید شبیه به موسیقی باشد و جریانی از احساسات را شکل دهد. فضا، اینکه چه چیزی پشت احساسات پنهان شده و معنا همگی در ادامه راه شکل میگیرند.