دادخواست پولاد علیه فائقه
روزنامه هفت صبح | شیوه حضور فائقه آتشین در زندگی مسعود کیمیایی در سه روز گذشته به موضوع اول اخبار در رسانهها و شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. روز پیش پولاد کیمیایی مقابل دوربین از اتهامهایی حرف زد که بهنظر او علیه او، پدرش مسعود و مادرش گیتی پاشایی مطرح شده بود؛ اتهامهایی از زبان نامادریاش، گوگوش.
همانطور که دیروز ماجرا را شرح دادیم، پولاد، فرزند مسعود کیمیایی بعد از مصاحبه نامادری خود، پستی در اینستاگرام گذاشت و وعده داد حقایقی ناگفته را افشا خواهد کرد. این افشاگری قرار بود روز پیش انجام شود اما دست آخر اطلاعات زیادی از حرفهایش بیرون نیامد و همه را به یک ماه دیگر موکول کرد. برخلاف پولاد کیمیایی، دوستان و نزدیکان مسعود کیمیایی و گوگوش دو شب پیش در کلابهاوس حرفهای جدید و مهمی درباره رابطه این دو زدند…
پولاد چه حرفی برای گفتن دارد؟
ویدئو دیروز پولاد کیمیایی، در حالی ضبط شده بود که زیر باران با چهره آشفته درباره عدالت، گناهکاری و حقیقت حرف میزد. او خودش را قربانی شهرت پدر، مادر و نامادریاش دانست و گفت باید همه یاد بگیریم که حتی آدمهایی که دوست داریم هم محاکمه کنیم:
«۲۷ سال است که میتوانستم بسیاری چیزها را باز کنم و نکردم. ما فرزندان آدمهای بزرگ قربانی هستیم. پشت آن درهای بسته و لبخندهای دروغین حقایقی تلخ نهفته است.»
«ناچارم کردند حقایقی را بگویم تا از حق مادرم دفاع کنم. اگر مادرم در قید حیات بود از خانم گوگوش میخواست جواب دهد که اولا با پسر او چه کردند؟ من قربانیام. هیچچیز دست من نبود. اعمال پدر و مادرم و اتفاقاتی که بر من گذشت، دست من نبود. من هیچگونه اختیاری نداشتم. کامبیز (فرزند گوگوش از ازدواج اول) هم قربانی بود. او راجع به من و پدرم چیزهایی گفته که به دل نمیگیرم. ما مهمانش بودیم و میدانم آدم خوب، درد کشیده و تنهایی است.»
«اگر پدرم هم گناهکار است باید پاسخگو باشد. هر کسی گناهکار باشد باید در درگاه خدا و عدالت جهانی زانو بزند و حقیقت را بگوید.»
«حق من را برای دفاع از طرف گیتی پاشایی برای باز کردن حقایق محفوظ بدارند تا آنچه در طول این ۸ سال بر من گذشت و از نامادریام دیدم پاسخ دهم. باید بگویم که چرا مجبور شدیم برگردیم و آیا ما از کنسرتهای گوگوش پول دزدیدیم یا نه؟» «یک ماه فرصت میدهم … و جزئیات آن را برملا خواهم کرد. پدرم هم باید جوابگوی همه این سوالات باشد.»
داستان یک زندگی
«من از دهه شصت همراه خانواده کیمیایی بودهام و میتوانم اینطور بگویم که گوگوش شبیه نوجوانان عاشق کیمیایی بود.» این حرف را شب شنبه، یک کارشناس ادبی ساکن خارج از کشور در کلابهاوس سایت کافه سینما گفت. نکات دیگری هم در حرفهای او وجود داشت که در ادامه میخوانید:
مثل هر زندگی زناشویی معمولی، پولاد، یعنی فرزند کیمیایی از ازدواج قبل، سهم زیادی در این جدایی داشت. آن زمان پولاد روی پدرش نفوذ داشت و هنوز هم دارد. بعد از برگزاری کنسرت در کانادا و برگشتن کیمیایی به ایران، خانم آتشین افسردگی شدیدی گرفت و تا دوماه از خانهاش بیرون نیامد. گوگوش تکرار میکرد که قرار ما این نبود که یکی بماند و دیگری برگردد.
سال ۱۳۸۸ یا ۱۳۸۹ خانم آتشین را در آمریکا دیدم. او برای آقای کیمیایی هفت تیشرت رنگارنگ کلوین کلاین خرید و به من داد تا برای ایشان ببرم. تا همین چند سال پیش هم آقای کیمیایی با او در تماس بود و در سفر چند سال قبل به آمریکا او را دید.
حمید نعمتالله هم میتواند حرف من را تایید کند که در فیلم مرسدس، آقای کیمیایی خونریزی معده کرد و خانم آتشین مثل یک زن معمولی آمد و ایشان را به درمانگاه برد.
سال ۱۳۷۷ آقایی به اسم امین پیروانی به ایران آمد که بیزینسمن معروف و برادر آقای پیروانی فوتبالیست بود. او در بهار ۷۷ پیشنهاد کنسرت را به آقای کیمیایی داد. بیمهری وزارت ارشاد به آثار کیمیایی و آزادی بیشتر خانم گوگوش باعث شد که به این موضوع بیشتر فکر کنند.
خانم گوگوش پاسپورت، شناسنامه ایرانی هم نداشت. شناسنامه را گرفت اما نتوانست پاسپورت بگیرد. من و خانم گوگوش با هم برای گرفتن پاسپورت ادارهای رفتیم و دلیل ممنوعالخروجی را بدهی مالیاتی عنوان کردند. سراغ آقایی رفتند که پارتی بازی کرد و توانستند پاسپورت را بگیرند. شب خروج، او خیلی عادی با تمام جواهرات توانست خارج شود.
آقای کیمیایی آن زمان در روزنامه آریا یادداشتی خطاب به آقای خاتمی نوشت که اجازه خروج من و بچهام را بدهید. بلافاصله از دفتر آقای مهاجرانی وقت ملاقات دادند. ما ساعت ۵/۵ صبح به وزارت ارشاد رفتیم. من داخل اتاق نشدم اما دو روز بعد آقای مهاجرانی به خانه کیمیایی آمد. کاملا یادم است که برای آمدن او، ابتدای خیابان ناهید را بستند تا کسی وارد نشود. در آن جلسه دو ساعته کیمیایی با مهاجرانی بسیار تند صحبت کرد. حتی یادم است که گفت: شما فکر میکنید من تکهای از فرهنگ این مملکتم؟ آقای مهاجرانی تایید کرد. کیمیایی جواب داد: نه من خود فرهنگ ایرانیام…
بعد از این روایت، امیری خبرنگار ساکن خارج از کشور هم به جزئیات بیشتری از نحوه آشنایی و ارتباط این زوج اشاره کرد:گوگوش در این مصاحبه ناجوانمردانه حرف میزد و فضایی درست کرده بود که انگار مردی آمده و زنی جوان را در خارج از کشور ول کرده و رفته است. در همان دورانی که گیتی آلمان در بیمارستان بود، گوگوش وارد زندگی کیمیایی شد.
این به این معنی نیست که کیمیایی بیگناه بوده ولی گوگوش دوست گیتی بهحساب میآمد. یکبار از کیمیایی پرسیدم چرا برگشتید؟ او جواب داد: ایران که بودیم، گوگوش خودش را همسر آقای کیمیایی معرفی میکرد. آنجا که رفتیم، میگفتند ایشان شوهر خانم گوگوش است. اینکه بگوییم این دو نفر بهخاطر پولاد جدا شدند، کاملا نادرست است… اگر کیمیایی نبود معلوم نبود چه میشد.
هدیه ۱۰۰ هزار دلاری قاسمی به کیمیایی
علیرضا امیرقاسمی، آخرین و مهمان مهم دیگر این برنامه بود. او مدیر یک شبکه خارجنشین و از واسطههای برگزاری اولین کنسرتهای گوگوش زمان مهاجرت به کانادا بود. روایت او را بخوانید:
آمدن ایشان خیلی اتفاقی بود. ما دنبال علیرضا افتخاری بودیم که آن را بیاوریم که کنسرت بدهند. من با آقایی بهنام خوشزبان که آن زمان هم تیم پرسپولیس را به آمریکا آورده بود حرف زدم. ایشان پرسیدند دوست داری چه کسی را آمریکا بیاوری؟ من گفتم مثلا گوگوش. ایشان خبر داشتند که خانم گوگوش در حال آمدن به آمریکاست و تصور کرد که من ماجرا را میدانستم در صورتی که من اتفاقی نام گوگوش را آورده بودم.
متوجه شدم که جوازی از دفتر آقای خاتمی برای بیرون آمدن او از ایران و ساخت فیلم مترسک از سوی آقای کیمیایی داشته است. جوازی که به گوگوش داده بودند، جواز ساخت فیلم و همچنین ۱۰ کنسرت در آمریکای شمالی بود. قراردادی با خانم گوگوش بستیم که به ازای هر اجرا به ایشان ۳۷ هزار دلار پرداخت شود.
تنها داستانی که در رابطه با آقای کیمیایی پیش آمد این بود که از طرف ما یک هدیه (دوربینی) به ارزش ۱۰۰ هزار دلار خریداری شد. این هدیه بخشی از این قرارداد نبود. ماجرا این بود که قرارداد ما نوامبر تمام میشد و بعد از هشت کنسرت خانم گوگوش و آقای کیمیایی تصمیم گرفته بودند که به ایران برگردند.
ما تصمیم گرفته بودیم که کنسرتها را در لاسوگاس تمام کنیم ولی آنها مخالفت کردند. افراد واسطه این معامله گفتند برای نگه داشتن کیمیایی یک دوربین آری فلکس برای او بخرید و به او هدیه دهید. اینطور شد که اول در آمریکا ۱۰ اجرا کردند اما بعد اجراها در اروپا و خاورمیانه و در کشورهای دیگر هم ادامهدار شد.