یک شعر، یک صدا | شعری از کتاب بغض دیرسال من

شعری از مجموعه شعر بغض دیرسال من از سید صابر موسوی است
بیرحمترین دشمنم آمد به جدالم
یارانِ مرا دید و دلش سوخت به حالم
در حیرتم از غیرتِ این بغض، که نشکست
چنگی به گلویم زد و نگذاشت بنالم
در حیرتم از غیرتِ این بغض، که نشکست
نگذاشت گلآلود شود اشکِ زلالم
برگشتهام از مذهبِ این قومِ حرامی
بگذار که پامال شود خونِ حلالم
یک عمر به جز دام و قفس هیچ ندیدم
تقدیر کن آنگونه بمیرم، که ببالم...
.
.
.
سید صابر موسوی