مُسکن موقت سینمای ایران هم به پایان رسیده است

هزینه یک میلیون تومانی خانوادهای چهار نفره برای سینما
هفت صبح، محمدعرفان صدیقیان | این روزها معادلات مربوط به گیشه و میزان فروش فیلمهای سینمای ایران وضعیت پیچیده، عجیب و غیرقابل پیشبینی را تجربه میکند. گزارشهای رسمی نشان میدهد که سال گذشته میزان فروش نهایی آثار مختلف سینمایی از دو همت عبور کرد اما عمده این مبلغ سهم فیلمهای کمدی بود و همین موضوع نگرانیهایی را درخصوص آینده اقبال تماشاگران نسبت به سینمای ایران به وجود آورده است. با وجود اینکه بررسیهای تاریخی نشان میدهد فیلمهای کمدی در همه دورانها عموما با استقبال نسبی تماشاگران مواجه بوده است، اما رونق آن در سالهای پس از پاندمی کرونا و رخدادهای اجتماعی سال ۱۴۰۱ نمود ویژهای دارد و به همین دلیل ابعاد مختلف آن قابل بحث و بررسی است.
عامریان پیشقدم شد و رکورد زد
فروش بیسابقه فیلمهای کمدی از اکران نوروزی در سال ۱۴۰۲ آغاز شد. مقطعی که به دلیل تعطیلی شش ماهه فعالیتهای فرهنگی و هنری و رخوت حاکم بر این فضا، تقریبا هیچ تهیهکنندهای حاضر به اکران فیلم خود نبود. در این شرایط ابراهیم عامریان دست به ریسکی بزرگ زد و فیلم پرهزینه خود یعنی «فسیل» را به شرط اکران طولانی مدت آن راهی پرده سینماها کرد.
در روزهای پایانی اسفند آن سال و برخلاف تمام پیشبینیها، مخاطبانی که برای ماهها دچار التهابات اجتماعی و خبرهای ناگوار بودند، به سالنهای سینما هجوم بردند و این روند برای مدت طولانی ادامه پیدا کرد. «فسیل» در حدود یک سال بر پرده سینماها باقی ماند و در این مدت رکوردهای مختلفی را به نام خود ثبت کرد و درنهایت هم به پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران تبدیل شد. موفقیت حاصله به قدری وسوسهانگیز بود که توجه فیلمسازان و تهیهکنندههای دیگر نیز به سمت تولید چنین آثاری جلب شد.
عمر کمدی دو سال دوام آورد
در دو سال گذشته، چهره اکران سینماهای کشور در هر فصل به طور مداوم میزبان چند فیلم کمدی بوده و گردش مالی و اقتصاد سینماها، بیش از هر چیز وابسته به چنین تولیداتی بوده است. اما اکران نوروزی سال جاری خبر از شکلگیری فضایی تازه دارد. از تاریخ هشتم اسفندماه سال گذشته آثاری تازه در سبد اکران قرار گرفتند که در میان آنها سه فیلم «دایناسور»(مسعود اطیابی)، «کوکتل مولوتف»(حسین دوماری) و «عینک قرمز»(حسین مهکام) مربوط به ژانر کمدی هستند.
تماشاگران معادلات را به هم ریختند
با بررسی میزان فروش هر کدام از این فیلمها، نتایج جالبی حاصل میشود. «دایناسور» به کارگردانی مسعود اطیابی، کارگردان کهنهکار و موفق این گونه سینمایی، پس از نزدیک به چهل روز موفق شد به فروشی در حدود صد میلیارد تومان دست پیدا کند. مبلغی که با وجود شمایل چشمگیرش، با توجه به گروه بازیگران و البته سابقه عوامل پشت دوربین، تاکنون کمتر از حد انتظار ظاهر شده است.
اما وضعیت دو فیلم دیگر یعنی «کوکتل مولوتف» و «عینک قرمز» پیچیدهتر است و تا این لحظه هر دو اثر با شکستی مطلق در گیشه مواجه شدهاند و به نظر میرسد، افت فروش هر یک در روزهای آینده نیز ادامهدار باشد و هیچکدام حتی موفق به بازگرداندن سرمایه اولیه خود هم نشوند. رسیدن به پاسخ درخصوص چرایی افت میزان فروش چنین آثاری البته اصلا کار سادهای نیست و بررسیهای همه جانبه نیز نمیتواند ابعاد مختلف این موضوع را مشخص کند. چراکه در شرایط اجتماعی و اقتصادی حال حاضر، پیشبینی دقیق رفتار تماشاگران اصلا کار سادهای نیست و به همین دلیل نمیتوان تحلیل دقیقی را صورت داد.
هزینه یک میلیون تومانی خانوادهای چهار نفره برای سینما
به طور کلی چند عامل تاثیرگذار در این زمینه را میتوان فهرست کرد. نکته اول افزایش حدودا سی درصدی بلیت سینماها در سال جاری، نکتهای که البته با توجه به مسئله تورم و متعاقب آن افزایش هزینه تولید فیلمها امری گریزناپذیر به نظر میرسد. اگر در گذشته سینما رفتن به عنوان یک تفریح عمومی، شکلی سهلالوصول داشت و هزینهای معقول را طلب میکرد، اما در شرایط فعلی دیگر نمیتوان به این گزاره تکیه داشت. امروز هزینه تماشای یک فیلم برای خانوادهای چهار نفره به علاوه تهیه خوراکی مختصر و هزینه حمل و نقل، بیش از یک میلیون تومان هزینه در پی خواهد داشت و طبیعی است در این وضعیت، عده زیادی قید تماشای فیلمها در سالنهای سینما را بزنند و منتظر عرضه آن در شبکه نمایش خانگی باشند.
سایه مخاطبان خاموش سینما بر سر سینمای کمدی
از سویی دیگر میتوان به کیفیت آثار کمدی موضوعیت بخشید و چارچوب کلی آنها را مورد بررسی قرار داد. در سالهای اخیر بیشتر این فیلمها متکی به ساختاری ثابت و فرمولهای تکراری و امتحان پس دادهای همچون بهرهگیری از بازیگران یکسان و فضاهایی عموما تجربه شده هستند.
طبیعی است که پس از مدتی تماشاگر دیگر رغبتی به تماشای بازیگران همیشگی روی پرده نقرهای نخواهد داشت و میان او و آثار اینچنینی فاصلهای چشمگیر و بعید ایجاد خواهد شد. به علاوه، بدیهی است که سبد اکران فیلمهای سینمایی به تکثر و تنوع قابل ملاحظهای احتیاج دارد. به همین دلیل است که این روزها استفاده از ترکیب «مخاطبان خاموش سینما» به جملهای کلیدی در ادبیات سینمایی تبدیل شده است.
مخاطبانی که بخش عمدهای از آنها افراد تحصیلکرده طبقه متوسط هستند و علاقه دارند تا فیلمهایی با دغدغه مشخص و از جانب فیلمسازان معتبر سینمای اجتماعی را به تماشا بنشینند. درواقع رخوت حاکم بر سینمای اجتماعی میتواند در آمار فروش مربوط به سایر گونههای سینمایی نیز اتفاقی اثرگذار باشد.
راهحل جدی برای فضای کمدی چیست؟
در این شرایط شاید نیاز باشد تا راهحل را در به کارگیری از ساختارهای تازه برای خلق فیلمهای کمدی جستوجو کرد. دیگر نمیتوان توجه تماشاگر امروزی را با شوخیهای سطحی و مبتذل و موقعیتهای تکراری و دمده جلب کرد، چراکه چنین محتوایی به وفور و از طریق بسترهای آنلاینی همچون صفحات اینستاگرام و کانالهای تلگرامی در دسترس او قرار دارد و بهتر این است که روشی علمی و مطابق با اصول و تکنیکهای رایج جهانی در پیش گرفته شود.
بررسی سینمای کمدی دیگر کشورها از جمله آمریکا که خود صاحب این صنعت است نشان میدهد که فیلمهای کمدی موفق در هر کشور، با فاصله گرفتن از کلیشههای رایج و بهرهگیری از قواعد اصولی و شیوههای صحیح نگارش و اجرای فیلمنامهها و همچنین جسارت در پرداختن به موضوعاتی متفاوت حاصل میشود. اتفاقی که دیر یا زود و در جهت پویایی این گونه سینمایی باید از سوی کمدیسازان سینمای ایران نیز مورد توجه قرار بگیرد. برای روشن شدن دامنه این موضوع و رسیدن به تحلیلی واقعبینانه، با «مسعود اطیابی» کارگردان موفق و پرکار سینمای کمدی که هماکنون فیلم تازه او یعنی «دایناسور» در صدر جدول فروش قرار دارد و همچنین «رضا درستکار»، نویسنده و منتقد سینما به گفتوگو نشستیم.
گفتوگو با مسعود اطیابی، کارگردان فیلم «دایناسور»
کمدی تحتتاثیر نوروز متفاوت بود، دوباره رکورد میزند
«پایتخت» تمام شد، مخاطب سینما 30درصد اضافه شد
در میزان اقبال تماشاگران به فیلمهای کمدی، باید شرایط اکران مورد بررسی قرار بگیرد. امسال ایام نوروز مصادف با ماه مبارک رمضان و شبهای قدر بود. از طرفی دیگر، پس از آن مجموعه «پایتخت۷» مورد اقبال مردم قرار گرفت و مخاطبان ترجیح دادند تا به تماشای این سریال جذاب بنشینند. در سالهای گذشته که اکران نوروزی با استقبال مواجه شد شرایط به گونهای دیگر بود و تلویزیون نتوانسته بود با تولید برنامهها و سریالهای جذاب، نبض تماشاگران را به دست بگیرد. اکنون و بعد از پایان پخش سریال «پایتخت»، شاهد افزایش حدودا ۳۰ درصدی مخاطبان به صورت روزانه هستیم. عقیده دارم سینما از حالا به بعد مجددا رونق خواهد گرفت و حتی بعید نیست رکوردهای مربوط به مخاطب و میزان فروش در سال گذشته نیز شکسته شود.
در میزان فروش فیلمها نباید از موضوع افزایش قیمت بلیت غافل شد. به نظر میرسد در این شرایط فیلمها در روزهای سهشنبه با اقبال بیشتری مواجه شوند. با این وجود با کاهش مخاطبان فیلمهای کمدی موافق نیستم و عدماستقبال در روزهای مربوط به اکران نوروزی را وابسته به شرایط آن مقطع میبینم.
قیمت بلیت عامل بدون چاره
قیمت بلیت سینماها نسبت به افزایش هزینه تولید فیلمها هنوز تناسب ندارد. بنابراین چارهای به جز افزایش قیمت بلیت وجود نداشت. فیلمی که در سال گذشته هزینه تولید آن بیست میلیارد تومان بوده است، اکنون ساخت آن چیزی در حدود چهل و پنج میلیارد تومان هزینه در پی خواهد داشت. افزایش هزینه بلیت سینماها شاید باید سه برابر مبلغ قبلی تعیین میشد اما شرایط اقتصادی مردم به گونهای است که انجام این کار منطقی به نظر نمیرسد. ضمن اینکه میزان تورم اعمال شده بر قیمت بلیت سینما نسبت به محصولات دیگر بسیار کمتر است. البته این افزایش قیمت حتما شوکی را در پی خواهد داشت و ممکن است باعث شود تا برای مدتی مخاطبان کمتری از تماشای فیلمها استقبال کنند.
مردم باید مدت اکران را تعیین کنند
بر خلاف سالهای گذشته، فیلمهای مربوط به اکران قبل، همچنان به نمایش خود در ایام نوروز ادامه دادند و این موضوع باعث تقسیم مخاطبان میان آثار قدیم و جدید شد. بنابراین اگر به این موضوع توجه داشته باشیم، متوجه میشویم که کاهش مخاطب فیلمهای کمدی در ایام نوروز دلایل دیگری دارد. البته من با رویه فعلی موافق هستم و عقیده دارم زمانی که یک فیلم مورد استقبال قرار میگیرد و فروش قابل ملاحظهای دارد، باید به اکران خود ادامه دهد. به همین دلیل باید خواست مردم تعیینکننده مدت زمان اکران یک فیلم باشد و این موضوع به نفع کلیت سینمای ایران خواهد بود و کانونهای خانواده را گرم نگه میدارد و نشاط عمومی در پی دارد.
چهرههای تکراری ضربه کاری به سینما میزند
برخی عقیده دارند که رونق پلتفرمها به ضرر سینماست اما من با این نظر موافق نیستم. این روزها ظرفیت سینمای ایران کاهش پیدا کرده، برای مثال بازیگران جوان و چهرههای تازه به سینما تزریق نشدهاند. متاسفانه آموزشهای مربوط به بازیگری، شکلی غلط دارند و آموزشگاهها گزینشهای صحیحی را در جذب هنرجو صورت ندادند. همچنین چند سالی است که تلویزیون هم نتوانسته چهرههای تازهای را معرفی کند. این موضوع درنهایت باعث ضربه به سینما میشود. درنتیجه پلتفرمها که از لحاظ بودجه با مشکلی مواجه نیستند به بهره بردن از چهرههای موفق مدیوم سینما روی میآورند و این موضوع باعث میشود برنامهریزی برای تولید یک فیلم با مشکل مواجه شود. برای عوامل پشت دوربین مشکلی وجود ندارد و نیروهای خبره بسیاری را در اختیار داریم، اما کمبود چهرههای تازه امری نگرانکننده است.
منتقدان واقعی برای نقد سینما دیگر نیستند
عدهای میگویند که پژمان جمشیدی و امین حیایی مدام در حال تکرار خود در فیلمهای مختلف هستند و این موضوع میتواند باعث دلزدگی مخاطب در طولانیمدت شود. این افراد بازیگران حرفهای به شمار میروند و طبیعی است که باید مدام مشغول کار باشند. به علاوه، نوع بازی آنها در آثار مختلف اصلا شبیه یکدیگر نیست. طبیعی است که وقتی پژمان در سه گانه «تگزاس» ایفای نقش میکند، باید نتیجه هر سه کار دارای شباهتهایی با یکدیگر باشد. اما او در «دینامیت» و «هتل» شمایلی کاملا متفاوت را ایفا میکند و طریقه دیگری را در بازیگری پیش میگیرد. به عقیده من این بازیگر در تمام کارهای خود شمایلی متفاوت را ایفا میکند و شباهتهایی که به چشم میآید تنها مربوط به فیزیک اوست. متاسفانه منتقدان واقعی این روزها فعالیتی ندارند و افراد دیگری مشغول کار هستند و نظر آنها هیچ اهمیتی ندارد.
یادداشت با نام منتقد هنوز در فروش فیلم موثر است
به همین خاطر است که نباید جایگاه نقد را در میزان استقبال مخاطبان از یک فیلم نادیده گرفت. اگر یک منتقد با سواد کافی و دلایل درست به نقد یک اثر بپردازد قطعا با استقبال مردم مواجه خواهد شد. متأسفانه امروزه عمده واکنشها در سطح اتفاق میافتد و به همین دلیل منتقدان دیگر از میزان مقبولیت دوران گذشته در میان مردم برخوردار نیستند. در گذشته افرادی همچون زاون قوکاسیان در حوزه نقد فعالیت میکردند که من به عنوان فیلمساز علاقه داشتم از راهنماییهای او استفاده کنم، اما امروز شرایط دیگری وجود دارد.
سینمای کمدی واکسن اصلی کرونا بود
در سالهای اخیر فیلمهای کمدی به لحاظ کیفی، شکل و صورتی قدرتمندتر نسبت به گذشته پیدا کردهاند. شاید در ۴۰ سال اخیر بتوان از پنج فیلم کمدی موفق همچون «اجاره نشینها» و «همسر» نام برد، اما بعد از دوران کرونا شرایط تغییر کرده است. وجود این پاندمی باعث آسیب ایجاد روانی فراوانی در سطح جامعه شد و درنتیجه باید نشاطی عمومی به مردم تزریق میشد. خوشبختانه سینمای کمدی در این زمینه موفق عمل کرد و در چند سال اخیر تعداد فیلمهای کمدی موفق برابر با جمع آثار قابل قبول در40سال گذشته است.
گفتوگو با رضا درستکار، نویسنده و منتقد سینما
سودآوری، بدون کیفیت!
سینمای کمدی سه سال اخیر و در دوران متاخر چگونه خواهد بود
بسیاری از کمدیها فاقد سر و شکل اصولی هستند
دوران افول سینمای کمدی فرا رسیده است. چنین آثاری در سهسال اخیر فرصتی برای عرض اندام پیدا کرده بودند، بنابراین پدیدآورندگان فیلمهای کمدی از فضا بهره برده و آثاری را تولید کردند که قدرت و قوت لازم را نداشتند و محصولانی یک بار مصرف به شمار میرفتند. به همین دلیل طبیعی است که انتظار فرارسیدن دوران افول سینمای کمدی پیشبینی میشد.
بسیاری از این فیلمها دارای سر و شکل اصولی نیستند و بیشتر در خدمت سیستم بودند تا نشان دهند در کشور فراوانی وجود دارد. برای مثال مردم سوار بر ماشینهای آخرین مدل هستند و میتوانند تفریحات آنچنانی داشته باشند. فیلمهایی که در دهه اخیر به تولید رسیدند، ده سال پیش دورانشان تمام شده بود. زمانی که دوران انباشت چنین آثاری فرا رسید، ناگهان اقبال مردمی را از دست دادند. امروز نیز همین اتفاق تکرار شده است. این شرایط باعث خواهد شد تا عده محدودی که در این حوزه فعالیت دارند، عقبنشینی کرده و حداقل دیگر ادعای فرهنگی نداشته باشند.
فیلمهای کمدی سالیان اخیر فاقد قدرت زیست هستند
فیلمهای کمدی سالهای اخیر در شرایطی خاص و در یک خلأ رشد کردند و به دلیل ساختارهای ابتدایی و عدمرعایت اصول زیباییشناسی و فقدان منطق روایی و اصول علمی، از قابلیت زیست برخوردار نخواهند بود. این موضوع ریشهای تاریخی دارد و امروز فیلمهایی از دهههای گذشته محبوب منتقدان هستند و به خاطره مشترک جمعی تبدیل شدهاند که آثاری با این شمایل در دایره آنها به چشم نمیخورد.
گرچه نمیتوان دستاوردهای تجاری اینگونه از فیلمها را در نظر نگرفت. هرچند سودآوری، بیش از همه تولیدکنندگان این آثار را منتفع ساخته، اما آنان همواره روشن نگه داشتن چراغ سالن سینماها را به واسطه تولیداتشان گفتهاند؛ و میتوان گفت در سه سال اخیر این اتفاق صورت گرفته است. البته به عقیده من فیلمهای کمدی مورد بحث، بهرغم بهره بردن از جلوههایی جذاب، شاد و فرحناک، درون بسیار تاریک و پوچی دارند.
سینما؛ تنها صنعت مجاز و فراگیر در زمینه سرگرمی سازی
اگر بخواهیم پاسخی تاریخی به دلیل اقبال مردم به فیلمهای کمدی سالیان اخیر دهیم، باید گفت در دهه پنجاه شرایط زیست در ایران به لحاظ اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار داشت و پول نقد وارد زندگی مردم شده و نوعی فراوانی اتفاق افتاده بود. بنابراین مردم برای تکمیل عیش خود به سینما رفتند و به همین دلیل سینمای ایران به لحاظ اقتصادی در دهه پنجاه رشد قابل توجهی را در تولید و گیشه تجربه کرد. در آن زمان مخاطبان حتی به تماشای آثار تلخی مانند «قیصر» و «گوزنها» نیز مینشستند.
امروز در پنجاه سال بعد، مردم شرایط اقتصادی سخت و دشواری را تجربه میکنند و در تامین هزینههای روزمره زندگی نیز با مصائبی مواجه هستند. از سوی دیگر در ایران صنایع سرگرمی نمود چندانی ندارد و تنها صنعت سرگرمی ساز مجاز و فراگیر، سینما است. به همین دلیل تولیدکنندههای آثار کمدی با شامه تیز خود در حوزه اقتصاد سینما، به نیاز موجود در جهت رهاییبخشی مردم از مشکلات زندگی روزمره پاسخ دادند و به ترویج نوعی شادخواری و اپیکوریسم در فیلمهای خود پرداختند. از طرفی سیستم هم ترجیح میدهد، عوض موضوعهای اساسی، عکس این موضوع اتفاق بیافتد.
مخاطب فیلمهای اجتماعی با مخاطب سینمای کمدی متفاوت است
نکته مهم دیگر این است که مردم با انفجار و فراوانی محتوای شبکههای اجتماعی، علاقهای به تماشای مسئلهای که از مسیر عقلانیت خارج شود، علاقه نشان میدهند. در تمام فیلمهای کمدی، موضوعاتی چرک نظیر افرادی با پوشش بد، چهرههای زشت و شمایل کاریکاتورگونه محیط، قابل مشاهده است. اگر به ایستاگرام هم رجوع کنیم، متوجه میشویم که در آنجا نیز چنین موضوعاتی مورد توجه عامه قرار دارد. نود درصد فیلمهای سینمای ایران به نوعی محصول همین خودزنی بوده است و بیجهت نیست که فیلمهای اجتماعی و مهمتر در این شرایط کمتر مورد توجه و اقبال قرار گرفته باشند.
مخاطب فیلمهای اجتماعی متفاوت با مخاطب سینمای کمدی است. افرادی که عموما مربوط به قشر تحصیلکرده و فرهیخته جامعه بوده و به زندگی و کشور نگاهی مسئولانه دارند. در صورتی که عمده مخاطبان سینمای کمدی معمولا از این گونه سینمایی به عنوان یک عنصر رهاییبخش از فشارهای زندگی روزمره استفاده میکنند.
افول مخاطبان شبکه جم؛ دلیل افت فروش فیلمهای کمدی
من به این نتیجه رسیدهام که بخش اعظمی از فیلمهای سینمای ایران به طور کلی دیده میشوند. درخصوص فیلم «قارچ سمی» ساخته رسول ملاقلیپور متوجه شدم بهرغم شکست آن در گیشه، این اثر از جانب عمده مردم دیده شده است. عقیده دارم مردم درنهایت فیلمهای سینمای ایران را پیگیری میکنند، اما همه وارد سالنهای سینما نمیشوند. این موضوع دو دلیل عمده دارد. هزینه بالای تماشای فیلم توسط افراد یک خانواده، و دیگر اینکه مخاطب ترجیح میدهد در منزل به تماشای آثار بنشیند.
جهش ناگهانی اقبال به سمت پلتفرمها در کشور هم دلیل موثر دیگر است. جالب اینکه آثار پرمخاطب سکوهای اینترنتی عمدتا سریالهای اجتماعی هستند و کمتر به فیلمهای کمدی پرمخاطب برمیخوریم. عامل دیگری که نباید فراموش کرد؛ پولهای کثیف پشت پرده و نقش شبکههای ماهوارهای چون جمتیوی است. اگر تبلیغات انبوه چنین شبکههایی وجود نداشت، فیلمهای کمدی نمیتوانستند چنین فروشی را تجربه کنند. و امروز چون دیگر این شبکهها مثل گذشته مخاطب ندارند، تاثیرش در افت فروش فیلمهای کمدی نیز اثرگذار بوده است.
کمدی تمام نمیشود اما فضای تنفس به ژانر اجتماعی میدهد
امسال شرایط متفاوتی در کشور وجود دارد و پیشبینی آینده امری بسیار دشوار است. بعید میدانم چراغ سینماها خاموش شود، چراکه موقعیت سینماها به گونهای است که مردم همچنان به آن رجوع خواهند کرد، همانطور که در زمان انقلاب نیز جریان تولید آثار موسوم به فیلمفارسی در قوارهای تازه و اسلامی شده ادامه پیدا کرد و مردم نیز مشتاق تماشای این فیلمها بودند. حتما فرصت بهتری برای نمایش فیلمهای اجتماعی فراهم خواهد شد. فیلمهای کمدی سینمای ایران از منظر ریالی به آثاری پرفروش تبدیل شدهاند و هنوز هیچ یک از آنها از زاویه تعداد مخاطب به گرد پای آثاری همچون «قیصر» و «عقابها» نرسیدهاند.