کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۵۰۳۰
تاریخ خبر:
‌محدث‌ از نقش متفاوتش در سریال «کنکل» می‌گوید

فرزین محدث: خواستم زندگی را تجربه کنم

فرزین محدث: خواستم زندگی را تجربه کنم

گفت‌وگو با فرزین محدث که بازیگری را از صحنه تا قاب دوربین، نوعی دیگر بازی ‌می‌کند

هفت صبح، کیارش وفائی|  بازیگری تنها تبدیل شدن به شخصیت نیست؛ نوعی «زیستن هم‌زمان» است. بازیگر در لحظه‌ای فشرده، باید هم ببیند، هم احساس کند، هم اجرا کند؛ بدون فرصت تکرار. تئاتر، سینما، تلویزیون یا هر مدیومی که باشد، اگر بازیگر با تمام وجود در صحنه نباشد، مخاطب او را پس می‌زند. بازیگری یکی از صادقانه‌ترین و بی‌رحم‌ترین حرفه‌هاست. مخاطب، هر لحظه می‌فهمد چه کسی دارد واقعا زندگی می‌کند و چه کسی فقط نقش بازی می‌کند.

 

«فرزین محدث» بازیگری است که سعی می‌کند با بدن، صدا و لحظه نفس بکشد. از آن دست بازیگرانی که تلاش می‌کند در چارچوب قواعد معمول جای نگیرند. از آن‌هایی که جهان شخصی خود را ساخته‌اند و به هر نقشی، رنگ و فرم خاص خود را می‌زنند. از صحنه تئاتر تا قاب دوربین، از بداهه‌های نفس‌گیر تا لحظه‌های مینی‌مال تصویری، او مسیری را پیموده که تجربیات بسیاری را برایش رقم زده است.

 

در این گفت‌وگو، او از نگاهش به بازیگری به عنوان یک جهان، از تجربه کار با کارگردان‌های مطرح، از تئاتر و سینما و تفاوت این دو و البته از نقش متفاوتش در سریال «کنکل» می‌گوید؛ نقشی که او را بار دیگر در یک فضای تازه قرار داد. این گپ دوستانه نه فقط مرور تجربه‌های یک بازیگر، بلکه قدم زدن در ذهن آدمی است که بازیگری برایش چیزی فراتر از اجراست؛ شیوه‌ای برای زندگی.

 

 بازیگری برایت چه معنایی دارد و چرا همچنان ادامه می‌دهی!؟ 

تا هجده‌ سالگی علاقه‌ای به بازیگری نداشتم. در دوران دبیرستان علایقم رشته‌هایی چون جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، روزنامه‌نگاری و معلمی بود؛ تا آنکه در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته شدم. اما دوست داشتم تمام شغل‌ها را تجربه کنم، همین شد که وارد دنیای بازیگری شدم. دلیل تصمیم این بود که می‌توانم در جهان نقش‌ها، مشاغل مختلف را درک کنم. از هجده‌ سالگی تا چهل‌ و شش سالگی، مسیری که بیست و هشت ساله طی شد، مسیری که باعث شد نگاهم به بازیگری دیگر فقط تجربه نقش‌های متفاوت نباشد، بلکه زیست آن‌ها ‌باشد.

 

انسان در حالت عادی نمی‌تواند تمامی شغل‌ها را تجربه کند، اما روی صحنه آنها را تجربه می‌کند و حتی برای این تجربه تشویق هم می‌شود. هر نقشی که تجربه کرده‌ام برایم یک زندگی است، که در صندوقچه‌ام نگهداری می‌کنم. به دانشجویانم توصیه می‌کنم که تجربه‌ زندگی‌های متفاوت را به درستی انجام دهند تا درک درستی از جهان نقش‌ها به دست آورند، تنها این‌طور می‌شود یک نقش را زندگی کرد. 

 

بسیاری تنها معنای بازیگری را بازیگری می‌دانند، تو آن را جهانی از تجربه زندگی توصیف می‌کنی. منظورت دقیقا چیست؟

بازیگری یک علم است. شما قرار است نقش یک انسان دیگر را بازی کنید، پس ابتدا باید به شناخت کامل آن انسان برسید. شما باید به عنوان بازیگر، روانشناسی، جامعه‌شناسی، آناتومی، ادبیات و موقعیت‌های زیستی آن شخصیت را در مکان‌هایی بشناسید که زیست کرده است. علاوه بر این من به عنوان یک ایرانی، ویژگی‌های مشخصی دارم، اگر بخواهم نقشی از شخصیت‌های کشورهای دیگر بازی کنم به طور قطع شرایط و ویژگی‌های جسمانی متفاوتی را تجربه خواهم کرد.

 

چنین درکی از ویژگی‌های کاراکتر باعث باورپذیری می‌شود؛ نه آن‌طور که برخی از بازیگران ما در سریال‌ها وقتی دچار امراض جسمانی چون سکته یا کلیه‌درد می‌شوند، تصویر درد را چنان می‌سازند که از نظر مخاطبان آن‌قدر ساده‌لوحانه به نظر می‌رسد که سوال پیش می‌آید آیا این بازیگر اصلا می‌داند قلب کدام نقطه از بدن است!؟ بازیگر باید جامع‌الشرایط باشد. باید از داده‌ها و مسائل گوناگون اندک اطلاعاتی داشته باشد تا بتواند در موقعیت‌های کاراکترهای مختلف بازی درستی ارائه دهد.

 

 همکاری با کارگردان‌های مطرح تا چه اندازه در جهان‌بینی و شیوه بازیگری‌ات تاثیر گذاشته است؟ 

انسان با هرکس معاشرت کند باعث رشد و آگاهی‌اش خواهد شد. حال اگر این معاشرت با افرادی صاحب‌ نظریه، تفکر و دانش باشد به طور حتم انسان وادار به تحقیق، پژوهش و تمرین می‌شود. همین امر منجر به بالا رفتن سطح شعور و آگاهی خواهد شد. جز این باشد آدم به تکرار می‌افتد، تکرار مکررات خودش. در این سال‌ها حدود شصت نقش را در مدیوم‌های مختلف در کارنامه بازیگری‌ام تجربه کرده‌ام.

 

حتما تمام آن‌ها آثاری نبودند که باعث رشد و آگاهی‌ام شده‌ باشند، اما درمیان‌شان کارهایی بوده‌ است که مرا به آگاهی درباره خودم، مسیر کاری، اشتباهاتم، شکست‌ها و پیروزی‌هایم برسانند. این ویژگی بازیگری نسبت به مشاغل دیگری مثل مهندسی و پزشکی است. شما به عنوان مهندس یا پزشک حق شکست ندارید. شکست شما جان یک انسان را می‌گیرد یا ضرر بزرگی به انسانی می‌زند.

 

در عالم بازیگری اما شما بارها اجازه شکست دارید، شکست شما هربار  دلیل بروز خلاقیت‌تان می‌شود. در تئاتر با بزرگانی چون نادر برهانی‌مرند، میکائیل شهرستانی، علی شمس، اصغر دشتی، آزاده انصاری، آروند دشت‌آرای، مسعود رایگان، کیومرث پوراحمد؛ همکاری داشتم، در دنیای تصویر محمد احمدی، کمال تبریزی، رسول ملاقی‌پور، رامتین لوافی و حمید امجد بودند؛ همه اینان کسانی بودند که برای زیست نقش‌های متفاوت به من کمک‌های بسیاری کردند.

 

 تئاتر با سینما متفاوت است؟

تئاتر خانه‌ من است. این روزها به واسطه حضورم در تمرینات یک نمایش، حضور در یک فیلم سینمایی را از دست داده‌ام. نمی‌دانم درست است یا نه، اما این را می‌دانم که به تمرین‌های نمایشی که در آن نقشی را برعهده گرفته‌ام،‌ متعهدم. نمی‌خواهم ادای اینکه تئاتر برایم مهم است را درآورم، تئاتر و حضور روی صحنه چنان برایم مهم است که هنوز هم استرس روی صحنه رفتن دارم. هنوز برای انتخاب درست یک اثر استرس دارم. خواستید به حساب خودستایی بگذارید، اما در تئاتر هنوز جزو بازیگرانی هستم که در سال بیش از بیست پیشنهاد نمایش برای بازی دارم و از میان آنها یک یا دو اثر را انتخاب می‌کنم.

 

 چنین به نظر می‌رسد که تمرکزت بیشتر روی بدن و زبان فیزیکی در بازی است، دلیل این میزان اهمیت چیزی بیشتر از نیاز بازیگری است؟   

در بازیگری جز بدن و زبان، ذهن و روان هم مهم است. من اکنون روی این دو نیز متمرکز شده‌ام. در دوره‌ای که آموزش بازیگری را شروع کردم. اساتید چون میکائیل شهرستانی، فرهاد مهندس‌پور، کیومرث مرادی و زنده‌یاد امین تارخ از جمله کسانی بوده و هستند که در کنار بدن و بیان، ذهن و روان بازیگر را اولویت می‌دانستند. در طول سال‌های بازیگری‌ام به این سه مقوله اهمیت دادم تا بتوانم خودم را بازیگر بدانم.

 

اما حالا در چهل و شش سالگی، رقبای بازیگرم، بازیگران نسل هفتاد تا نود هستند که بدن‌های آماده‌ای دارند، پس حالا بدن بیشتر از قبل برایم اهمیت پیدا کرده است. در این سن باید طوری باشم که ده سال آینده هم انرژی بالایی داشته باشم تا وقتی مقابل بازیگران جوان‌تر قرار می‌گیرم آنها حس کنند هنوز هم می‌توانم مقابلشان بازی کنم. ضمن اینکه مگر بازیگر برای ایفای نقش جز آمادگی بدنی، بیان، خلاقیت، تخیل و کسب دانش و آگاهی باید کار دیگری انجام دهد؟

 

 بین سینما و تئاتر کدام یک به هویت بازیگری‌ات اجازه می‌دهد خلاقیت خودت را نشان دهی؟

در تئاتر امکان خلق و خلاقیت در بازیگری شکل می‌گیرد، اما در مدیوم تصویر فرصت‌های اندکی پیش می‌آید. کمتر پیش می‌آید که یک گروه تصویری از توانایی‌هایی که من دارم آگاه باشند و اجازه دهند که آن‌ها را بروز دهم.

 

 همیشه از تفاوت بازی در تئاتر و سینما گفته شده، بازی‌های تئاتری که بسیاری آن را برای مدیوم تصویر نمی‌پسندند. زمانی که جلوی دوربین بازی می‌کنی چطور انرژی تئاتری‌ات را کنترل و متعادل می‌کنی؟

تفاوت بازیگری جلوی دوربین و روی صحنه از جمله سوال‌هایی است که هنرجویان همیشه در کلاس‌ها می‌پرسند. متاسفانه هنوز هستند کارگردان‌هایی در مدیوم تصویر که می‌گویند «بازی تئاتری نداشته باش»! این خواسته و نظر، بیشتر از ناآگاهی می‌آید.

 

امیررضا کوهستانی در نمایش‌هایش میزانسن‌های سینمایی به کار می‌گیرد. زمان این شکل حرف‌ها که عده‌ای می‌گفتند تئاتری بازی نکن گذشته است. البته درست است که در سه حوزه متفاوت تئاتر، سینما و تلویزیون دچار تغییر مدیوم می‌شویم پس باید نکاتی را درنظر بگیریم. مثلا در تصویر، تکنیک به کمک می‌آید تا صدا کنترل شود و یا اینکه ایستادن زیر نورها گم نشود، اما عواطف بدن را که نمی‌توان در حوزه‌های مختلف طبقه‌بندی کرد.

 

  امکان تجربه نقش‌های متفاوت‌ و چالش برانگیز به مدیوم مرتبط است یا کارگردان‌هایی که با آنان کار می‌کنی؟

واقعا تلاشم آن است نقش‌هایی را تجربه کنم که برایم تجربه‌ای نو و متفاوت را رقم بزند. در تئاتر و سینما این مسئله امکان‌پذیرتر است. در دنیای تئاتر بارها این فرصت پیش آمده، و گاهی به پیروزی و موفقیت و گاهی به شکست منجر شده. شاید چون در تئاتر بیشتر به من اعتماد می‌شود. اما احتمالا در آینده‌ای نزدیک همین اتفاق، انتخاب نقش‌های متفاوت در سینما، نیز اتفاق بیفتد. به همین خاطر است که همیشه خودم را از نظر جسمی، ذهنی و روانی آماده نگاه می‌دارم.

 

 بداهه‌پردازی در تئاتر چه معنایی دارد و تا چه اندازه از آن استفاده می‌کنی؟ 

بداهه‌پردازی در بازیگری ما تعریف اشتباهی دارد. بداهه‌پردازی معنایش این نیست که بازیگر روی صحنه نمایش هر کاری که بتواند انجام بدهد. مثلا در نمایش‌های آئین سنتی شخصیت «سیاه» حق دارد از رفتارهای متفاوت مخاطب به نفع اثر استفاده کند. یا در تئاترهای موسوم به تئاتر آزاد، بداهه‌پردازی نقش مهمی دارد و هر لحظه نمایش را هدایت می‌کند. اما در تئاترهایی که بازیگری در آن‌ها را تجربه کرده‌ام این گونه نبوده که هر زمان خواستم در صحنه به این مولفه رجوع کنم.

 

درواقع بداهه‌پردازی یعنی، در نمایشی که روی صحنه جریان دارد لحظه‌ای رخ می‌دهد که از پیش تعیین شده نیست و بازیگر باید از آن به نفع و در خدمت نقش، شخصیت و اثر استفاده‌ای کند. در چنین لحظه‌ای بازیگری اهمیتی ندارد. بداهه‌پردازی دیگر بازیگر در مسیر تمرین انجام می‌شود؛ خلق لحظه بداهه. زمانی که کارگردان میزانسنی را تثبیت می‌کند، بازیگر حق ندارد آن را تغییر دهد.

 

چه نقش‌هایی بوده که دوست داشتی بازی کنی اما هنوز فرصت نشده است؟

بسیار نقش‌ها‌. نقش‌هایی چون «ریچارد سوم»، «یاگو»، «ادموند»، «هملت»، «هیتلر»، «مکبث» و...

 

 تجربه نقش «خسرو» در سریال «کنکل»؟

سریال «کنکل» یک تجربه عجیب با کارگردانی رامتین لوافی بود. او جزو کارگردان‌هایی است که در آینده برای همکاری‌ام با او تردید نخواهم کرد. رامتین در کارش بسیار باهوش و آگاه است. بازیگر را در مسیر رسیدن به آنچه مدنظرش است هدایت می‌کند. نقشم، «خسرو» در این سریال، مجموعه‌ای از تضادهاست. خسرو در عین باهوش بودن، کم عقل است. مازوخیسم دارد، عاشق و متوهم و البته دچار نیازهای عاطفی و جسمانی است. این شخصیت حواس و عواطفش در لحظه دچار تغییر می‌شود.

 

به نظرت مخاطبان امروز چه انتظاری از تئاتر و سینما دارند؟

توقع از مخاطب تئاتر و سینما جایز نیست. آنها شاهد اتفاقی هستند که گروه عوامل و بازیگران برایشان به وجود آورده‌اند. مخاطبان باهوش‌اند، اگر از اثری حمایت می‌کنند که کیفیت ندارد، ما به عنوان تولیدکننده اشتباه کرده‌ایم. از سوی دیگر ما در مسیر تولید یک اثر هنری که باید باعث تفکر و اندیشه شود، به دنبال جنگ پُر شدن سالن‌ها هستیم. سوال اینجاست که برای گروه تولیدکننده، پُر شدن سالن مهم است یا خلق یک اثر فاخر هنری؟

 

برای پیگیری اخبارفرهنگیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۱۵۰۳۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر