کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۱۵۹۷
تاریخ خبر:

سیمای آشفته سریال‌های تلویزیونی ۱۴۰۳

سیمای آشفته سریال‌های تلویزیونی 1403

در سالی که گذشت 27 سریال جدید از شبکه‌‌های یک، دو، سه و افق پخش شد. هفت‌صبح پرونده‌ای آماده کرده که حاوی بررسی این آثار از منظر مختلف است ‌

هفت صبح| مهم‌ترین ابزار تلویزیون برای جذب مخاطب حداکثری، همچنان سریال است. با وجود رقیبی مثل پلتفرم‌ها، اگر در شبکه‌ها محصولی خوب وجود داشته باشد، بیننده تلویزیون را رها نمی‌کند. به دلایل بسیار اما طی سال‌های اخیر، کمیت سریالی سیما لنگ می‌زند. حالا مدیران کنونی سیما‌فیلم بعد از یک دوره آزمون و خطا باید صاحب تجربه شده باشند تا با نگاهی تازه‌تر و با دیدی وسیع‌تر سراغ سفارش سریال بروند. امیدواریم در آینده چنین شود. در پرونده امروز نکات مختلف سریال‌های سال 1403 تلویزیون مرور شده است.

 

با این توضیح که سریال‌‌های رمضان به دلیل عدم پایان پخش، از تحلیل بیرون مانده‌‌اند. هرچند پیش‌تر اشاره کردیم فقط «ذهن زیبا» تا حدودی موفق است. «بدل» و «مرهم» اما جایی برای دفاع باقی نمی‌گذارند. اولی یک کمدی ضعیف است و دومی روایتی نه‌چندان خاص و جذاب از زندگی روحانیون دارد. علاوه بر آنچه در گزارش آمده، چند سریال دیگر هم هست. «آقای قاضی» موفقیت سری قبل را تکرار کرد و تبدیل به یک درام دادگاهی با سوژه‌‌های خاص و پرداختی خوب شد و برخی را به سمت خود کشاند. ستاره اصلی سریال بهزاد خلج در نقش قاضی بود.

 

تلویزیون سه مینی‌سریال هم پخش کرد. «دم زندگی» با انتخاب چند واقعه تروریستی درباره حادثه کرمان و تبدیل آن‌ها به سریالی اپیزودیک، حرفش را منتقل کرد ولی ضعف‌هایی بیشمار داشت و ساختارش بعد از دو قسمت رنگ تکرار گرفت. «روزی روزگاری برادر» داستانی از شک نسبت به خیانت یک فرمانده داشت که با تفحص پیکر او مشخص شد گرفتار سوء‌تفاهم بوده. سوژه و بازی‌‌ها به همراه فضاسازی امتیازات سریال هستند. روایت کند و شعاری مهم‌‌ترین ضعف آن بود. «روز خون» مصداق هدر دادن سوژه است.

 

این سریال به بدترین شکل ممکن حادثه تلخ شاهچراغ را قاب گرفت. سازندگان فرق درام و مستند را نمی‌دانستند. یادآور شویم شبکه‌‌های یک، دو و سه، در سال 1403 هشت سریال تکراری پخش کردند. البته سریال‌های خارجی هم سهم داشتند. سوال: مگر ماموریت بازپخش سریال‌‌های ایرانی بر‌عهده آی‌‌فیلم و پخش سریال خارجی برعهده تماشا نیست؟ همین نشان می‌دهد تلویزیون از نظر کمی هم گرفتار مشکل است. یعنی علاوه‌ بر اینکه اغلب سریال‌های جدید فاقد کیفیت هستند، معضلی به نام پر کردن آنتن هم وجود دارد. شبکه دو با 6 سریال تکراری رکورددار این اتفاق ناخوشایند است.

 

 بدترین سریال‌ها

رستگاری

فیلمنامه «رستگاری» را حسن وارسته نوشت و مسعود ده‌نمکی آن را کارگردانی کرد. سریال در کنار روایت زندگی خاص حافظ، قصه‌هایی خانوادگی-معمایی هم داشت. آنچه دیدیم اما یک داستان ضعیف و کلیشه‌ای بود که نمی‌توانست مخاطب را سر ذوق بیاورد تا برای تماشای روایت اصلی، ترغیب شود. سریال می‌خواست مسئله مهمی چون حق‌الناس را برجسته کند و دیگر مضامین مهم دینی-اخلاقی را یادآور شود که در این راه ناکام بود. سازندگان به جای یک داستان پرتعلیق و پر اتفاق، سراغ ایده روح‌های سرگردان رفتند. هر بار یک نفر به کما می‌رفت و ارواح هم ناظر بر اعمال آدمیان بودند و هم با یکدیگر وارد گفت‌و‌گو می‌شدند. مخاطب نیز باید متنبه می‌شد که عقوبتی سخت در انتظار خاطیان است!

 

فراری

این سریال به کارگردانی امیر داسارگر در دو فصل از شبکه یک پخش شد و قرار است سری سوم آن هم روی آنتن برود. فصل اول «فراری» با محوریت هادی، یک نوجوان علاقه‌مند به کشتی روایت شد که به دلیل بیماری مادر، مجبور بودند چند صباحی به یکی از شهرهای شمال بروند. دنباله قصه به جوانی هادی اختصاص یافت که خود را متعهد به تربیت نوجوانان می‌دانست. داستان هم در دهه 70 می‌گذشت.

 

«فراری» در انتقال مفاهیم مورد نظر خود، ناکام بود و با بدترین شیوه ممکن آنها را به خورد مخاطبان داد. اصولا وقتی سریالی فاقد قصه استاندارد باشد و از پس خلق موقعیت‌های ملموس برنیاید، نمی‌تواند به هدف اولیه برسد؛ هر‌چند هم که این اهداف متعالی و ارزشمند باشند. متاسفانه «فراری» به دلیل عدم توانایی سازندگان، تبدیل به ضد خود اهداف هم شد و حتی صدای اعتراض برخی رسانه‌های همسو با تلویزیون را درآورد. میزان ضعف درام و غلبه شعار در سری دوم به اوج رسید و در نهایت «فراری» بی‌آنکه قصه‌اش مشخص شود، به پایان رسید.

 

آخرین دیدار

«آخرین دیدار» به کارگردانی میلاد حاجی پروانه و علی درخشنده اقتباسی از کتاب «تنها گریه کن» است. این کتاب به قلم اکرم اسلامی نوشته شده و داستان زندگی اشرف‌‌السادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان را روایت می‌کند. وقتی خبر تولید سریالی بر اساس آن منتشر شد، خیلی‌ها به خلق یک اتفاق مهم امیدوار شدند. سازندگان اما نتوانستند حق مطلب را ادا کنند و اثری ضعیف تحویل مخاطبان دادند. «آخرین دیدار» خالی از قصه پرکشش بود و این ناتوانایی سازندگان را نشان می‌دهد. آنها باید خیال در حد مجاز را به اصل واقعه اضافه می‌کردند تا داستان قدرت همراهی داشته باشد. در خیلی از قسمت‌ها به دلیل کمبود داستان‌، بخش زیادی از سریال با فلش‌بک می‌گذشت و این نشانه‌ای دیگر از ضعف سازندگان است.

 

تاریخی‌ها

طوبی

 این سریال به کارگردانی سعید سلطانی داستان دختری به نام طوبی را شرح داد که در دهه 50 صاحب روزگاری خوش به همراه خانواده بود. روی بد زندگی اما خیلی زود عیان می‌شود و دست روزگار او را به عراق می‌برد و... «طوبی» ضعف و ایراد کم نداشت؛ به‌ویژه گره‌گشایی‌های آن در قسمت‌های پایانی، هندی‌وار بود. حسابی هم سوزناک بود و غم پمپاژ می‌کرد! با این حال توانست طیفی از مخاطبان را با خود همراه سازد و نام سریال برای مدتی سر زبان‌ها بیفتد. عملکرد بازیگران سریال هم قابل دفاع است که شاخص‌ترین آن شبنم قربانی در نقش طوبی است. او توانست سه دوره زندگی شخصیت از نوجوانی تا میانسالی را خوب به تصویر بکشد و شهرتش بیش از پیش شود.

 

سرزمین مادری و ...

کیفیت فصل سوم «سرزمین مادری» نسبت به سری دوم به مراتب بهتر بود‌؛ هرچند به گفته کمال تبریزی، توقیف و حاشیه‌ها اثر منفی خود را گذاشت. در هر حال، فصل سوم سریال اثری خوش ریتم بود که داستان، فضاسازی و بازی‌های آن به دل می‌نشست. در واپسین قسمت‌ها، سهم اکشن بالا رفت و کارگردان به خوبی از پس نمایش آنها برآمد. آرش مجیدی به جای شهاب حسینی نقش رهی را بازی کرد و موفق بود. نیکی کریمی عملکردی تحسین‌آمیز داشت و سعید راد نقش ماندنی دیگری به یادگار گذاشت. ویژه‌ترین بازی اما مربوط است به گلچهره سجادیه که مخاطب را مقهور قدرت خود کرد....

 

«سوجان» آرام شروع کرد و منطقی به پایان رسید. بازی‌‌ها، مثلث عشقی و نگاه غیرشعاری به اتفاقات پیش از انقلاب از جمله ویژگی‌‌های مثبت آن هستند. جالب آنکه «سرزمین مادری» و «سوجان» به عنوان بهترین سریال‌های 1403 محصول مدیریت قبل تلویزیون هستند. «تانک‌‌خورها» با روایت قصه هاشم، محسن و رفقا، نگاهی تازه به دوران دفاع مقدس داشت و نمره قبولی گرفت.

 

مهیار عیار

داستان سریال «مهیار عیار» ساخته سید‌جمال سیدحاتمی در دوره صفویه روایت می‌ شد. این سریال داستان یک دزد نادم به نام مهیار را محور قرار داد که عیار می‌شود. ایراد اصلی سریال عدم نمایش مفهوم کامل عیاری است و اصلا به گفته اهل فن، روایت آن از عیاری اشتباه بود. مخاطبان از منطبق نبودن لهجه با واقعیت عصر صفوی ایراد گرفتند. مهمتر از آن اما ایرادات روایی و فنی است که در بخش‌هایی با منطق جور نبود. مسئله دیگر «مهیار عیار» حضور بازیگرانی با صورت‌های عمل شده در کاری تاریخی است که بعد از اشاره هفت‌صبح، دیگر رسانه‌ها و نیز کاربران فضای مجازی هم واکنش منفی نشان دادند. بهترین اتفاق سریال بازی سیامک صفری است. «مهیار عیار» در مجموع از حد متوسط عبور نکرد.

 

پلیسی-امنیتی‌ها

غریبه و ...

*«غریبه» بدترین سریال امنیتی-پلیسی سال است که بازی‌‌های ضعیف و پیام‌‌های گل‌‌درشت مهم‌ترین ایراداتش بودند. سریال معجونی بود از شعارها در باب ازدواج آسان، لزوم عشق، مافیای خطرناک دارو و‌... در چنین شرایطی تلاش‌ها برای به تصویر کشیدن جان‌برکفی نیروهای امنیتی نیز آنطور که باید به ثمر ننشست. سروش محمدزاده بعد از سریال ناموفق «همبازی»، سراغ کارگردانی «نوار زرد 2» و «سوران» رفت که جزو آثار خوب هستند. «غریبه» عقبگرد این کارگردان است؛ چون از پس یک روایت شسته رفته برنیامد. بخشی از سریال، امنیتی-جاسوسی است و همین فرصتی بود تا کارگردان با خلق سکانس‌های اکشن، هیجان را به اوج برساند. این مسئله اما به شکل نصفه و نیمه رقم خورد. «هفت سر اژدها» بیانیه‌ای گیج‌کننده از مبارزه با مفاسد مختلف بود!

 

فریبا

*«فریبا» ضمن هشدار نسبت به عواقب منفی فضای مجازی، تلاش نیروهای پلیس برای مبارزه با تبهکاران را روایت کرد. این سریال در هر دو جبهه کاملا معمولی بود. با تماشای قسمت آخر «فریبا» این پیام دریافت شد که یکی از عواقب بلاگر شدن، جنون است. فریبا اسدیان در شوک سرقت و شائبه مرگ فرزند، دیوانه شد و سر و کارش به مرکز نگهداری بیماران اعصاب و روان افتاد!

 

در چند قسمت قبل، مرد همسایه زنش را کشت و خطاب به فریبا گفت اگر عکس و فیلم از زندگی لاکچری در صفحه‌‌ات نمی‌‌گذاشتی، زن من هوایی نمی‌‌‍‌شد! تلویزیون همه تقصیرها را گردن اینستاگرام انداخت و همین توهینی بزرگ به شعور مخاطب نیز بود‌. سرنوشت همه شخصیت‌ها در پایان مشخص شد و بدها تنبیه شدند و خوب‌ها خوشبخت. حتی ابراهیم از آتش گذر کرد و از دام قاچاقچیان بدن انسان رها یافت! پلیس‌ها هم رفتند سراغ یک پرونده دیگر... «فریبا» با چنین رویکردهایی تبدیل به سریالی شد که به شکل دم‌دستی می‌خواست معایب فضای مجازی را به یاد آورد. طبیعی است که کمتر کسی چنین سریالی را جدی بگیرد.

 

رخنه و هشت پا

داستان «رخنه» درباره یکی از دانشمندان کشورمان است که ‌‌روی موشک‌‌های ماهواره‌‌بر و فضایی تحقیق می‌کند و در این مسیر با تهدیدات و خطراتی از سوی بیگانگان روبه‌رو می‌‌شود. سریال برای انتقال مفهوم مورد نظر، چند قصه را در‌هم تنید که بارزترین آن، حس شک به اطرافیان دانشمند (ناصر با بازی رامتین خداپناهی) بود. قصه افت و خیز داشت و آخر سر یکی از همکاران دانشمند سریال (علیرام نورایی) جاسوس از آب درآمد. «رخنه» با این زاویه نگاه هشدار داد که موساد و دیگر سرویس‌های جاسوسی مطمئن‌ترین افراد را هم نشانه می‌گیرد. هشت پا» از حد متوسط عبور کرد و نمره قبولی گرفت. قصه مهیج، کارگردانی و بازی‌‌ها امتیازاتش هستند. در قسمت‌های ماقبل پایانی اما داستان بیش‌ از حد کش آمد.

 

کمدی‌ها

دربندون

«دربندون» بدترین سریال کمدی 1403 لقب می‌‌گیرد. قصه از جایی شروع شد که دو رفیقِ تبعیدی به نام داوود و منوچهر (هومن برق‌نورد و امیر‌حسین رستمی) پا به شهری دور‌افتاده گذاشتند. داستان در دهه 50 می‌گذشت و دارای یک قصه ضعیف بود و برای مخاطب ایجاد هیجان و کنجکاوی نمی‌کرد. وانگهی، هر چه داستان پیش رفت، بیننده پی ‌برد، نباید منتظر اتفاقات کمدی باشد. مثلا گاه پزشک هندی بهانه‌ای می‌شد برای آواز یا طبق یک نقشه همه اسهال می‌گرفتند یا دکتر به ازای هر خواسته، دیگران را عمل می‌کرد و عضوی را برمی‌داشت و ... «دربندون» قصه‌‌ای جذاب نداشت و  قادر نبود لبخند بر لب بیاورد. چه خوب که اعلام شده احتمالا فصل دوم آن پخش نمی‌شود.

 

نون خ و ...

سال 98 سریال «نون خ» متولد شد که شروع آن خوب بود و ‌طرفدارانی به دست آورد‌. این سریال در فصل سوم پخته و محبوب‌تر شد. مسیر سریال از فصل چهارم کج شد که داستانی آشفته و بی‌فرجام داشت. اوضاع در فصل پنجم کمی بهتر شد اما به بار ننشستن ایده سفر و موردی چون ازدواج سلمان و شیرین به همراه حذف و کمرنگ کردن برخی کاراکترها، نداشتن قصه پرکشش، عدم برخورداری از موقعیت‌های کمدی و کلامی ناب و ... برخی دلایل شکست «نون خ 5» هستند... 

 

ایراد اصلی «زیرخاکی» به قصه برمی‌گردد که هر‌چه جلوتر آمد، کم ‌ملات‌‌تر شد. تا جایی که داستان «زیرخاکی4» کش‌‌دار و فاقد جذابیت کافی بود. خیلی وقت‌ها نه قصه جلو می‌رفت و نه کشمکش‌های کمدی خنده ایجاد می‌کرد و این سوال مطرح شد که فریبرز و پریچهر تا کی به تنهایی می‌توانند بخندانند؟! با اطمینان کامل می‌توان گفت، فصل چهارم «زیرخاکی» بدترین سری این سریال کمدی است. «چرخ گردون 2» جهشی خوب داشت و به ‌ویژه در قسمت‌های پایانی، موقعیت‌های کمدی‌اش خلاقانه بود.

 

پشت پرده

یک خانواده تهرانی به یزد می‌روند و در خانه‌ای قدیمی و با صفا سکونت می‌کنند. اختلافات میان میهمانان و میزبانان از همان لحظه اول شروع می‌شود و صاحبخانه، چاره را در کشیدن یک پرده در حیاط خانه می‌بیند. علاوه بر خرده دعواها، مسائل هر یک از خانواده‌ها بخشی از ماجراهای این سریال کمدی را شکل می‌داد. «پشت پرده» آنطور که در خبرهای رسمی عنوان شد، بر فرزندآوری، معرفی آداب و رسوم و فرهنگ مردم یزد و ... تاکید داشت. این مفهوم، به دم‌دستی‌ترین حالت ممکن روایت شد و نکته‌ای نو نداشت. ایراد دیگر «پشت پرده» به ناتوانی در روایت یک داستان سرگرم‌کننده برمی‌گردد. زاویه نگاه نویسندگان همان روایت‌های تکراری تلویزیونی بود که هرگز نتوانست مخاطب را راضی نگه دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

کدخبر: ۵۸۱۵۹۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر