کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۸۶۶۳
تاریخ خبر:

این رسمش نیست سیما جان| چرایی‌ شکست سه سریال فریبا‌، آخرین دیدار و ‌فراری۲

 این رسمش نیست سیما جان| چرایی‌ شکست سه سریال فریبا‌، آخرین دیدار و ‌فراری2

این سه سریال در شرایطی به نقطه پایانی رسیدند که کیفیت آنها نسبتی با مفهوم متعالی مورد نظرشان نداشت و همگی به بدترین شکل ممکن تمام شدند

هفت صبح| هدف از تماشای یک سریال چیست؟ احتمال فراوان پاسخ اصلی اغلب مخاطبان یک چیز است: سریال می‌بینیم تا سرگرم شویم. طبعا سوای سرگرمی و فراغت، هر اثر نمایشی کارکردهای دیگری هم دارد. مثلا از طریق آنها پیام‌هایی منتقل می‌شود یا زمینه آشنایی با امور مختلف را ایجاد می‌کنند و... با همین تعریف محدود به سریال‌ها، خیلی از محصولات تلویزیون فاقد ویژگی کافی برای همراهی هستند. راه دور نمی‌رویم و از سه سریالی که پخش آنها به تازگی تمام شده است، مثال می‌زنیم. «فریبا»، «آخرین دیدار» و «فراری2» قصه را فدا کردند تا حرف‌شان را بیان کنند ولی نتیجه نگرفتند. چرایی‌اش را در گزارش امروز مرور می‌کنیم.

 

مورد اول |فریبا؛ نگاه ناقص به فضای مجازی

در میانه پخش سریال «فریبا» تحلیلی منتشر و ساختار و محتوای آن را بررسی کردیم. امیدوار بودیم در نهایت ورق برگردد اما اینگونه نشد و از قضا قسمت آخر، ضربه محکم دیگری به پیکره «فریبا» وارد آورد. داستان درباره زنی به نام فریبا اسدیان بود که پس از مرگ همسر، بلاگر شد و چنان به این کار علاقه داشت که حاضر نبود پسرش را کنار خود بزرگ کند. «فریبا» برای لحظاتی مخاطب را سرگرم می‌کرد ولی قصه خانوادگی-معمایی‌اش از همان الگوهای آشنا بهره برد و پایانش نیز مشخص بود.

 

همانطور که بدها مجازات شدند و خوب‌ها خوشبخت! «پایان شاد» ایرادی ندارد ولی نه به شکل باسمه‌ای؛ مثل لحظه‌ای که خانواده دکتر (محمود پاک‌نیت) در طبیعت غذا می‌خورند و می‌خند‌ند! فریبا زنی معمولی نشان داده شد که به لطف اینستاگرام محبوبیتی فزاینده پیدا کرده و صاحب ثروت شده. هیچ نشانی از اختلال روانی نداشت اما در قسمت آخر بر اثر شوک سرقت فرزند و شائبه مرگ، دیوانه شد و سر و کارش به بیمارستان اعصاب و روان افتاد. با این اتفاق، چنین تعبیر شد که سرنوشت بلاگری جنون است و بدبختی.

 

البته که حقایق زندگی اینفلوئنسرها چیزی نیست که در صفحات‌شان دیده می‌شود ولی «فریبا» نتوانست تصویری نسبتا نزدیک از این قشر به مخاطب ارائه کند. نمایش فلاکت فریبا زیاد از حد گل‌درشت بود و غیر‌قابل باور‌. مثالی دیگر بزنیم. در یکی از قسمت‌ها، مرد همسایه زنش را کشت و خطاب به فریبا گفت اگر عکس و فیلم از زندگی لاکچری در صفحه‌‌ات نمی‌گذاشتی، زن من هوایی نمی‌‍‌شد! (نقل به مضمون) . سریال با این اشارات می‌خواست معایب زندگی مجازی را یادآور شود ولی نگاهش به یک موضوع مهم، ساده‌انگارانه بود. «فریبا» در چند نوبت کارکردهای مثبت فضای مجازی را هم یادآور شد اما از طریق نشانه‌ها می‌شد پی برد منظور، صرفا اپ‌های داخلی است و همین اسباب شوخی را نیز فراهم آورد. خلاصه، اولین دورخیز جدی برای واکاوی پشت پرده شاخ‌های اینستاگرام، منجر به شکست شد.

 

مورد دوم| فراری؛ شعار بدون درام

سری دوم «فراری» نیز پیش‌تر دستمایه تحلیل مفصل هفت‌صبح واقع شده است. این سریال در ادامه فصل اول بود و دوران جوانی شخصیت هادی را روایت کرد. او به امور نوجوان‌ها می‌پرداخت تا به راه کج نروند و در مسیر باشند و... در نهایت هم مسیر داستان به سمت سوریه کج شد و به جنگ 33 روزه لبنان اشاره داشت و ... هادی نیز عاشق بود و نگران معشوقِ مجروح.

عکس سه

«فراری 2» مثل سری اول، مشتی سکانس بود که می‌شد هر کدام را در جای دیگری استفاده کرد. می‌خواست حرف‌های قشنگ و متعالی بزند و الگوهایی را یادآور شود اما با نهایت تاسف، خالی از درام هنرمندانه و قدرتمند بود. سازندگان داعیه تولید اثر برای نوجوانان داشتند که باید گفت دقیقا کدام نوجوان؟ آنها فراموش کردند که زمانه عوض شده و با همان سبک چند دهه قبل می‌خواستند شعارهای مستقیم را توی چشم مخاطب کنند. «فراری 2» بین زمین و آسمان به پایان رسید! چون پایانی منطقی نداشت. 

 

مورد سوم| آخرین دیدار؛ حیف سوژه

«آخرین دیدار» اقتباسی آزاد از کتاب «تنها گریه کن» است؛ کتابی که ماجراهای زندگی اشرف‌السادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان را روایت می‌‌کند. این سریال در 20 قسمت ساخته شد که شامل زندگی منتظری در کودکی، نوجوانی و جوانی بود. پخش  «آخرین دیدار» جمعه شب در شبکه افق به پایان رسید و شنبه شب هم شبکه دو قسمت آخر آن را روانه آنتن کرد.

عکس دو

همین جا عرض کنیم که سریال دو شبکه در اختیار داشت ولی کمتر کسی آن را دید. دلیل اصلی به کیفیت پایین اثر برمی‌گردد که با شیوه‌های نخ‌نما و فاقد خلاقیت، یک موضوع ارزشمند را دراماتیزه کرد و به تصویر کشید. هر قسمت از «آخرین دیدار» حدود 40 دقیقه زمان داشت که این اواخر، بخش عمده‌ای از آن به فلش بک اختصاص می‌یافت. با این حال تماشای قصه حوصله را سر می‌برد چون به ندرت اتفاق در آن یافت می‌شد. از نظر ساختار نیز سریال فاقد کیفیتی بود که بتوان با طیب خاطر به تماشای آن نشست.

 

متاسفانه سازندگان حق مطلب درباره سوژه را ادا نکردند و نتوانستند تصویری درست از فعالیت‌های انقلابی اشرف‌‌السادات منتظری و نیز صبر او پس از شهادت فرزند را قاب بگیرند. اصلا یکی از مهم‌ترین بخش زندگی این بانو، شهادت محمد معماریان است که فقط چند دقیقه از قسمت آخر به این ماجرا اختصاص یافت. در یک روایت موازی، اشرف به سمت حجله فرزند می‌آید و بنا بر وصیت او گریه نمی‌کند. این سکانس مهم و پر از احساس به بدترین شکل ممکن روایت شد و «آخرین دیدار» لطمه مهلک دیگری خورد و نامش رفت کنار سریال‌های شکست خورده با روکش حرف‌های متعالی. آیا ناکامی‌های سریالی درس عبرت برای مدیران تحول‌خواه می‌شود؟ امیدواریم! 

 

کدخبر: ۵۷۸۶۶۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر